بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

صدیق کمانگر

درباره

سن: ۴۰
ملیت: ايران
مذهب: بدون باور مذهبی
وضعیت تأهل: متاهل

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۱۳ شهریور ۱۳۶۸
محل: رانیه، عراق
نحوه کشته‌شدن: اعدام فراقضایی
اتهامات: اتهام نامعلوم

ملاحظات

آقای کمانگر بعد از انقلاب سخنگو و مسئول شورای انقلاب سنندج شد و نقش تعیین کننده ای در سازماندهی اعتراضات علیه حکومت جدید ایفا کرد.

اطلاعات در خصوص قتل فراقضایی آقای صدیق کمانگر برگرفته از مصاحبه بنیاد عبدالرحمن برومند با یکی از آشنایان خانواده آقای کمانگر (۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۰)،  فرم‌های الکترونیکی ارسالی برخی از آشنایان خانواده به بنیاد عبدالرحمن برومند است (۲۲ و ۲۳ آبان ۱۳۸۶، ۲۳ اسفند ۱۳۸۷، ۳ بهمن ۱۳۸۷،  ۱۴  و۲۲ تیر ۱۳۸۹، ۳ شهریور ۱۳۸۹، ۲۱ مرداد ۱۳۸۹، ۴ خرداد ۱۳۹۰). اطلاعات در مورد این قتل همچنین در فهرست جانباختگان کومله، حزب کمونیست ایران، و در کتاب «فرازهایی از یک زندگی*»، نوشته اختر کمانگر (استکهلم، ۱۳۹۵) منتشر شده است. برای تکمیل اطلاعات از کتاب «جنگ خونین سنندج و دستاورد آن، شورای شهر»، (انتشارات دفتر هواداران سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران  - سنندج ۱۳۵۸)، کتاب (زندگی و زندگانی من، ایرج فرزاد، فایل پی دی اف بر روی وبسایت ایرج فرزاد)،  سایت ایرج فرزاد، (۱۴ شهریور ۱۳۹۰)،  کتاب ۳  سال با ابراهیم علیزاده  (چاپخانه کتاب ارزان، چاپ دوم، ۲۰۱۰)، (نشریه کمونیست، وبسایت حزب کمونیست ایران)، روزنامه کیهان هوایی (۲۲ شهریور ۱۳۶۸، شماره ۸۴۵) و وبسایت‌های پیام سیاسی خبری (۵ سپتامبر ۲۰۲۰، ۱۵ شهریور ۱۳۹۹)، حزب کمونیست کارگری ایران (۱۳ اردیبهشت ۹۷)، سایت اشتراک،  بهرام رحمانی، (۳۰ شهریور ۱۳۹۸)، تجربه نهادهای دموکراتیک در کردستان  و (ایران آکادمیا، ژورنال علوم انسانی و اجتماعی، شماره ۲، بهار ۱۳۹۷، صفحه ۱۰۲) استفاده شده است.

صدیق کمانگر فرزند محمد صالح و حبابه، سال ۱۳۲۵ در روستای آفریان از توابع کامیاران متولد شد. او مقطع ابتدایی تا دبیرستان را در کامیارن و کرمانشاه گذراند. در سال ۱۳۴۴ وارد دانشگاه تهران شد و پس از تحصیل در رشته ادبیات در رشته حقوق فارغ‌التحصیل شد. او متاهل، دارای دو فرزند و پیش از انقلاب ۱۳۵۷، وکیل دادگستری سنندج و عضو کانون وکلای ایران بود. (فرم الکترونیکی، ۲۳ آبان ۱۳۸۶، آسوی روژهلات)

در دهه ۵۰ خورشیدی، هنگامی که [در کردستان] اختلاف میان دهقانان روستای دارسیران مریوان، با مالکان منطقه بر سر تقسیم اراضی شدت گرفت، «صدیق کمانگر به عنوان یک وکیل به دفاع از حقوق دهقانان می‌پرداخت.» (سایت حزب کمونیست کارگری ایران، ۱۳ اردیبهشت ۹۷) او در جریان انقلاب به چهره شناخته شده‌ای در مبارزات سیاسی کردستان مبدل شد. در تیرماه سال ۱۳۵۷ در پشتیبانی از اعتصاب غذای زندانیان سیاسی در شهر سنندج، نخستین تحصن در ساختمان دادگستری این شهر در زمان شاه، سازمان داد. در ماه‌های منتهی به انقلاب سال ۱۳۵۷ به عضویت هیات مرکزی کانون وکلا و جمعیت حقوقدانان ایران درآمد و در همان سال در تشکیل «کانون آموزگاران شهر سنندج» ایفای نقش کرد. آقای کمانگر بعد از انقلاب سخنگو و مسئول شورای انقلاب سنندج شد** و در سازماندهی اعتراضات علیه حکومت و نقش تعیین کننده‌ای داشت. در شرایطی که به گفته آقای کمانگر سنندج حاکمیت چندگانه داشت و ژاندارمری و بسیاری از نهادهای نظامی از سوی مخالفان تحت حمایت او دیگر فعالان مخالف در سنندج خلع سلاح شده بودند، او به همراه جمع دیگری فعالان چپ تشکلی به نام «جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب***» را در همین شهر تاسیس کرد.  آقای کمانگر بعدها گفت این جمعیت «در کارهای اجرایی دخالت می‌کرد. بسیاری از کارهای مربوط به دادگستری را ما انجام می‌دادیم. بطور دوفاکتو طوری شده بود که دادگستری نامه‌ها و ابلاغیه‌های ما را برسمیت می‌شناخت. پلیس راه هم اگرچه ظاهرا سر جای خود بود، اما عملا کارها را ما انجام می‌دادیم.» (سایت ایرج فرزاد، ۱۴ شهریور ۱۳۹۰) آقای کمانگر از رهبران و بنیانگذاران سازمان کومله و سپس حزب کمونیست ایران بود.

آقای کمانگر از سال ۱۳۶۳ به همراه همسرش اختر کمانگر - که او نیز یک فعال سیاسی بود - و دیگر اعضای تشکیلات حزب به کردستان عراق نقل مکان کرد. خانواده آقای کمانگر و به ویژه پدر و مادر و یکی از فرزندان خردسال او به دلیل فعالیت‌های سیاسی آقای کمانگر چندین‌بار بازداشت، زندان و در دوره‌ای تبعید شدند. (مصاحبه بنیاد برومند، ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۰، فرازهایی از یک زندگی، ص ۳۱)

نزدیکان و هم‌حزبی‌های آقای کمانگر از او به عنوان «رهبری سیاسی»، «سخنوری پرشور»، «شخصیتی کمونیست»، «محبوب کارگران و مردم محروم کردستان» و فردی توصیف کرده‌اند که در چشم دوختن به واقعیات و مواجهه با تردیدها، فردی دارای «جرات» و «شهامت»  بود. (وبسایت حزب کمونیست ایران، سایت اشتراک، وبسایت ایرج فرزاد)

حزب کمونیست ایران

حزب کمونیست ایران در ۱۱ شهریور سال ۱۳۶۲ در پی ادغام چند سازمان سیاسی چپ مانند سازمان اتحاد مبارزان کمونیست -سهند- و سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران -کومله- تشکیل شد. هدف از تشکیل این حزب تامین و پیگیری همه جانبه مطالبات سیاسی و اقتصادی طبقه کارگر ایران از طریق تاسیس یک «جمهوری دموکراتیک انقلابی» عنوان شده است. در بیانیه پایانی کنگره موسس حزب آمده: «… حزب کمونیست ایران، گردانی از ارتش جهانی طبقه کارگر است که پیروزی انقلاب و ایجاد جامعه نوین سوسیالیستی را هدف و آرمان خود قرار داده است... از کردستان انقلابی که سازمان کردستان حزب کمونیست ایران (کومەله) رهبر یک جنبش توده‌ای و سازمانده یک جنبش انقلابی است، تا شهرهای سراسر ایران که فعالیت کمونیستی می‌باید در سیاه‌ترین شرایط اختناق و ترور پلیسی ادامه یابد، حزب ما برای سازماندهی صف متحد و مستقل طبقه کارگر ایران مبارزه می‌کند. حزب ما، حزب کارگران، حزب تهیدستان و محرومانی است که برای حکومت کارگری، الغای مالکیت خصوصی و برای سوسیالیسم مبارزه می‌کند.» (نشریه کمونیست، وبسایت حزب کمونیست ایران) . گروهی از اعضای کومله به رهبری عبدالله مهتدی، در سال ۱۳۷۹ از حزب کمونیست ایران انشعاب کردند  و ابتدا  تحت نام عنوان قبلی کومله و بعدها تحت عنوان «حزب کومله کردستان» به فعالیتهای خود ادامه دادند.

کومله

در اواسط دهۀ ١٣۴٠، چند تن از اعضای باقی مانده از حزب دموکرات کردستان ایران در عراق، «سازمان انقلابی حزب دموکرات کردستان ایران» را بنیان گذاشتند. اسماعیل شریف‌زاده، عبدالله معینی و ملا آواره از جمله رهبران این تشکیلات بودند که به مبارزۀ مسلحانه چریکی در کردستان روی آوردند. با شکست این جریان در سال ۴٨ و دستگیری و کشته شدن بسیاری از اعضای آن، مبارزۀ چریکی مورد نقد قرار گرفت و گرایش‌های مائوئیستی غلبه یافت. کومله با اینکه رسماً خود را مائویست اعلام نکرده بود، اما انقلاب چین و مائوئیسم در سیاست‌ها و افکار رهبرانش تاثیر گذاشته بود.‌ (ایران آکادمیا، ۱۳۹۷) در سال ١٣۵٧ با آزادی برخی از رهبران زندانی، «سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان- کومله» تاسیس شد. کومله براساس گرایش مارکسیستی خود، با خان‌ها و سرمایه‌داران کُرد مخالف بود و کارگران و دهقانان کردستان را به شورش مسلحانه علیه آن‌ها و به ویژه دولت مرکزی فرامی‌خواند. این سازمان، حزب دموکرات کردستان را نمایندۀ طبقات مرفه کردستان می‌دانست و تبلیغات وسیعی علیه این حزب داشت که بارها به درگیری‌های مسلحانه با این حزب انجامید و صدها کشته به جای گذاشت.

گروهی که سال ۱۳۶۲ به رهبری عبدالله مهتدی از حزب کمونیست ایران جدا شده بود در سال ۱۳۸۶ دستخوش انشعاب شد و در نتیجه گروه دیگری به رهبری عمر ایلخانیزاده از آنها جدا و حزب دیگری به نام «کومله زحمتکشان کردستان» تاسیس کردند.  در حال حاضر علاوه بر دو گروه فوق که به نام کومله فعالیت می‌کنند، گروه دیگری تحت عنوان «کومله-سازمان کردستانی حزب کمونیست ایران» نیز به رهبری سید ابراهیم علیزاده فعالیت می‌کند.

تهدید و مرگ آقای کمانگر

در سال ۱۳۶۸ ساکن اردوگاه بهار، در نزدیکی شهر «رانیه» کردستان عراق مستقر شده  و مشغول فعالیت بودند. (اختر کمانگر، ص ۱۶۶) خانم کمانگر در روایت خود از این دوره، نسبت به امنیت محل زندگی و فعالیت آقای کمانگر ابراز نگرانی کرده است. به نوشته خانم کمانگر، محلی که در اردوگاه برای رادیو و سکونت  آنها در نظر گرفته شده بود، «به لحاظ امنیتی برای صدیق محل مناسبی نبود.» با وجود ابراز نگرانی خانم کمانگر و«پرت  بودن» محل سکونت آنها اما بنا به اصرار آقای کمانگر و با اطمینان از قوه حفاظتی «۱۰ عضو واحد آماده***» که حزب برای تامین امنیت محل در نظر گرفته بود، آنها در همان اردوگاه مستقر شدند.  (اختر کمانگر، ۱۶۸)

آقای صدیق کمانگر ساعت ۲ بامداد روز ۱۳ شهریور ۱۳۶۸ در حال که تازه از نوشتن یکی از برنامه‌های «رادیو صدای انقلاب ایران» تمام شده بود، هنگام خروج از سرویس بهداشتی در محوطه دره موسوم به «بردانگاه» در اطراف شهر «رانیه» واقع در کردستان عراق ترور شد.

آقای کمانگر در آخرین سخنرانی خود که در ۱۱ شهریور و در هفتمین سالگرد تاسیس حزب کمونیست ایران ایراد شد، با توصیف وضعیت کارگران ایران در فاصله انقلاب ۵۷ تا پایان جنگ ۸ ایران و عراق از اخراج و بیکاری‌سازی و یورش جمهوری اسلامی به سطح معیشت و زندگی کارگران انتقاد کرد و از کارگران، «این طبقه بزرگ اجتماعی» خواست که «حزب کمونیست ایران» را در اختیار بگیرند تا به گفته او «نظام ظالمانه سرمایه‌داری را ریشه‌کن کنند و پایه‌های حکومت سرخ کارگری را بر روی ویرانه‌های آن بنا نهند.» (سایت حزب کمونیست ایران، ۱۳ شهریور ۱۳۹۷)  

آقای کمانگر شب ۱۲ شهریور ماه سال ۱۳۶۸، حدود یک هفته پس از ترور غلام کشاورز، دیگر عضو رهبری حزب کمونیست در قبرس، بعد از صرف شام با همسر و دوستانش در سالن غذاخوری اردوگاه به منظور انجام دادن کارهای رادیو به ساختمان رادیو مراجعه کرد. بعد از ساعت ۱۲ شب به همسرش اطلاع داد که «کارهایش تمام نشده و روی یک نوشته برای رادیو کار می‌کند» و از او خواست که بخوابد. آقای کمانگر ساعت ۲ بامداد روز ۱۳ شهریور ۱۳۶۸، هنگام خروج از سرویس بهداشتی هدف شلیک یکی از نگهبانان خود شد و در درمانگاه محلی چشم از زندگی فرو بست. (ایرج فرزاد، زندگی و زندگانی من، فایل پی‌دی‌اف، ص۴۴) (فرم الکتریکی،۳ بهمن ۱۳۸۷، فرازهایی از یک زندگی)

به گفته رسانه‌ها‌ و رهبران کومله و حزب کمونیست ایران، ضارب آقای کمانگر «توفیق گرژالی» فرستاده « نفوذی» جمهوری اسلامی است. او از سال ۱۳۵۸ به عضویت کومله در آمده و بعد از یک دوره انصراف و «تسلیم شدن» به حکومت ایران دوباره به کومله نزدیک و نهایتا به بخش حفاظت از کمیته مرکزی پیوسته بود. به گفته اعضای حزب آقای گرژالی از «از ماموران مخفی و آموزش دیده اطلاعات سپاه پاسداران» بود و پس از آنکه طبق نقشه و برنامه‌ریزی این نهاد امام جمعه سردشت را ترور کرد و رسانه‌ای حکومت آن را به ضد انقلاب منتسب کردند، او خود را عامل این قتل فراقضایی معرفی کرد و خواهان پیوستن دوباره به «تشکیلات علنی» کومله شد. (زندگی و زندگانی من، فایل پی‌دی‌اف، ص۴۴، ۳  سال با ابراهیم علیزاده، ۲۰۱۰، ص ۱۵۳، سایت اشتراک، ۳۰ شهریور ۱۳۹۸)

یکی از نکات برجسته آخرین سخنرانی آقای کمانگر در ۱۱ شهریور، در رابطه با پدیده «توابین» کردستان است. توابین به آن دسته از مخالفان جمهوری اسلامی گفته می‌شود که بعد از یک دوره فعالیت سیاسی از گذشته خود ابراز ندامت کرده‌اند. این افراد به طور معمول مورد سرزنش رهبران پیشین خود قرار می‌گیرند و از آنها با عناوینی مانند «خائن»، «ترسو»، «خود فروش» یاد می‌شود. صدیق کمانگر نظر دیگری داشت و معتقد بود به جای انتقاد از این افراد باید «حکومت اسلامی و دستگاه سرکوب» را هدف انتقاد قرار داد که به گفته او «شریف‌ترین انسان‌های مبارز را وادار به اظهار پشیمانی از عملکرد خود می‌نمود  تا از این طریق  افکار عمومی مردم نسبت به انقلابیون را بدبین سازد.» (سایت حزب کمونیست کارگری ایران، ۱۳ اردیبهشت ۹۷)

واکنش ایران

روزنامه کیهان هوایی که یک روزنامه نیمه‌رسمی دولتی است در شهریور ۱۳۶۸ قتل آقای کمانگر را به قتل غلام کشاورز کمونیست مرتبط دانست. این روزنامه هر دو مورد قتل را ناشی از «مناقشات درون گروهی کومله» قلمداد کرد. به گفته آقای بهرام رحمانی، فعال کمونیست ایرانی نسبت دادن قتل‌های خارج از ایران «به اختلافات درونی» از جمله روش‌های رایج حکومت ایران برای سلب مسئولیت از قتل شهروندان خود در خارج از کشور است. (روزنامه کیهان هوایی، ۲۲ شهریور ۱۳۶۸، شماره ۸۴۵؛ مصاحبه با بنیاد برومند، ۶ دی ۱۳۹۹)

واکنش خانواده و دوستان

پرونده  آقای کمانگر در ایران، کردستان و عراق به لحاظ حقوقی پیگیری نشده است.

-------------------------

* اختر کمانگر،  فعال سیاسی، نویسنده  و همسر آقای کمانگر ، در کتابی با عنوان «فرازهایی از زندگی» به شرح زندگی و فعالیت‌هایشان با آقای کمانگر پرداخته است.
** بعد از انقلاب سال ۵۷ نیروهای سیاسی در کردستان به ویژه در شهر سنندج اقدام به تاسیس شوراهای مردمی کردند. این شورا بعد از اعزام هیئتی از تهران به کردستان برای مدت کوتاهی نیز از سوی حکومت پذیرفته شد.  پیام شماره ۸ «شورای موقت انقلاب در سنندج» به امضای صدیق کمانگر به عنوان سخنگوی شورای شهر سنندج منتشر شده است. جنگ خونین سنندج و دستاورد آن، شورای شهر، از انتشارات دفتر هواداران سازمان چریک های فدایی خلق ایران  - سنندج ۱۳۵۸، صفحه ۱۵۶.
*** کادرهای سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران، سازکا، که به کومله شهرت پیدا کرد، تا پیش از انقلاب و حتی در ماه‌های اول انقلاب تحت عنوان جمعیت‌ها و نهادهای مردم نهادی کار می‌کردند که به مرور در جریان انقلاب فعال شده بودند. آن‌ها از اعضای تعین‌کننده‌ نهادهایی مانند اتحادیه خواستاران حقوق خلق کُرد در ایران در مریوان، جمعیت طرفدار زحمتکشان و دفاع از حقوق ملی خلق کُرد در سقز، جمعیت طرفدار زحمتکشان و دفاع از حقوق ملی خلق کُرد در بوکان، ستاد مشترک نیروهای دمکراتیک مهاباد [در مهاباد دو جمعیت فعال بودند: یکی ستاد مشترک نیروهای دمکراتیک و دیگری جمعیت راه رهایی زحمتکشان] جمعیت مبارزین راه آزادی و مدافع حقوق ملی و دمکراتیک خلق کُرد در بانه، جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب، در سنندج .  (تجربه نهادهای دمکراتیک در کردستان، ایران آکادمیا، ژورنال علوم انسانی و اجتماعی، شماره ۲، بهار ۱۳۹۷، صفحه ۱۰۲)
**** «واحد آماد» در ساختار تشکیلاتی کومله و حزب کمونیست ایران، یک واحد نظامی مشخص برای حفاظت از  ساختمان مرکزی کومله و و رفت آمد اعضای رهبری آن است.
***** در ادبیات سیاسی احزاب مخالف کُرد به آندسته از پیشمرگه‌ها و اعضا که از صفوف حزب انصراف می‌دهند و به ایران برمی‌گردند، «پیشمرگه تسلیمی» و به عمل او «تسلیم شدن» می‌گویند. 

تصحیح و یا تکمیل کنید