بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

نیکا شاکرمی

درباره

سن: ۱۷
ملیت: ايران
مذهب: احتمال قوی اسلام
وضعیت تأهل: مجرد

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۳۰ شهریور ۱۴۰۱
محل: تهران، استان تهران، ايران
نحوه کشته‌شدن: نحوه دیگر اعدام فراقضایی
اتهامات: اتهام نامعلوم

ملاحظات

نیکا شاکرمی با استعداد و سرشار از شور زندگی بود. رویایش زندکی در کشوری بود که بتواند در آن آزاد باشد. همچنین به نترسی معروف بود و همین خانواده و دوستانش را نگران می‌کرد.

اطلاعات مربوط به اعدام فراقضایی خانم نیکا شاکرمی، فرزند نسرین و عباس شاکرمی، از طریق مصاحبه بنیاد عبدالرحمن برومند با یک منبع مطلع در سه زمان متفاوت به دست آمده است (۴ فروردین، ۱۸آبان و ۲ بهمن ۱۴۰۲). برای تکمیل پرونده، از اطلاعات منتشر شده در صفحات شبکه‌های مجازی اعضای خانواده، نسخه آرشیوی برنامه ۲۰:۳۰ صدا و سیمای جمهوری اسلامی (چهارشنبه ۱۳ مهر۱۴۰۱)، گزارش تحقیقی شبکه انگلیسی‌زبانِ خبری سی‌ان‌ان، (۱۵ مهر ۱۴۰۱)، روزنامه آلمانی‌زبان دی تسایت (۲۷ آبان ۱۴۰۱) و وبسایت‌های خبرگزاری صدا و سیما (۱۳مهر ۱۴۰۱)، خبرگزاری میزان (۴ آبان و ۲ آذر۱۴۰۱)، خبرگزاری فارس (۱۲ مهر ۱۴۰۱)، خبرگزاری تسنیم (۱۲ مهر ۱۴۰۱)، صدای آمریکا (۱۱ و ۱۳ مهر ۱۴۰۱)، ایندیپندنت فارسی (۱۳ مهر ۱۴۰۱)، رادیو زمانه (۸ مهر ۱۴۰۱)،  کیهان لندن (۱۲ مهر ۱۴۰۱)، بی‌بی‌سی فارسی (۱۸ مهر ۱۴۰۱)، روزنامه اعتماد (۱۸ مهر ۱۴۰۱)، رادیو فردا (۱۴ مهر ۱۴۰۱) و یورونیوز (۶ دی ماه ۱۴۰۱) استفاده شد.

نیکا شاکرمی، متولد ۱۰مهر ۱۳۸۴ در شهرستان خرم‌آباد استان لرستان بود (خبرگزاری میزان، ۲ آذر ۱۴۰۱). او در تابستان سال ۱۳۹۸، همراه  خانواده  از خرم‌آباد به کرج مهاجرت کرد. خانم شاکرمی دوران تحصیلات راهنمایی را در یک مدرسه نمونه دولتی در محله فردیس کرج و دوران دبیرستان را که همزمان با شیوع پاندمی کرونا نیز بود در هنرستان وحدت همین شهر در رشته نقاشی گذراند (مصاحبه منبع مطلع با بنیاد برومند،‌۴ فروردین ۱۴۰۲). او سال ۱۴۰۰ از کرج به تهران نقل مکان کرد. . نیکا در یک کافی‌شاپ حوالی میدان انقلاب مشغول به کار بود (مصاحبه منبع مطلع با بنیاد برومند ۳ بهمن ۱۴۰۲، رادیو زمانه، ۸ مهر ۱۴۰۱. او سال آخر زندگی‌اش را همراه با خاله‌اش، خانم آتش شاکرمی، در تهران در خانه‌ای نزدیک بلوار کشاورز سپری کرد. خانم آتش شاکرمی نیز نقاش بود و همین امر نیز باعث تقویت علاقه نیکا به این رشته شده بود. نیکا فرزند دوم خانواده بود و چندین هنر داشت. از نقاشی و طراحی گرفته تا دیزاین و… حتی دستپخت‌اش هم حرف نداشت. نیکا آنقدر در نقاشی حرفه‌ای بود که هر کسی را حتی اگر برای اولین‌بار می‌دید به سرعت پرتره او را می‌کشید. (وبسایت کیهان لندن، ۱۲ مهر ۱۴۰۱ )

پدر و مادر نیکا هردو اهل خرم‌آباد، از شهرهای استان لرستان بودند. پدر نیکا او سال ۱۳۹۲ زمانی که او ۸ سال داشت به دلیل عارضه قلبی درگذشت. به گفته یک عضو فامیل، پدر نیکا در میان نزدیکانش از محبوبیت بالایی داشت. او پیمانکار بود در حد یک زندگی ساده و معمولی درآمد داشت. مادر نیکا، نسرین شاکرمی نیز هنرمند و خانه‌‌دار است. خانواده مادری نیکا همه دستی در هنر دارند..» (وبسایت کیهان لندن، ۱۲ مهر ۱۴۰۱)

اعضای خانواده و دوستان نیکا، از جمله مادر، خواهر و خاله‌اش و دوستانی از مدرسه و فضای مجازی، که برخی از نقاشی‌ها و ویدیوهای او را در صفحات اینستاگرام خود منتشر کرده‌اند، او را نوجوانی مستقل، شاد و پر انرژی و «سرشار از هوش، توانایی و استعداد» توصیف می‌کنند که «قدم به قدم راه‌های استقلال را» برای تغییر «چیدمان دیوارها» طی می‌کرد. او که در فضایی بدون محدودیت‌های رایج اجتماعی بزرگ شد و به مسائل سیاسی و اجتماعی حساس بود، رویای یک زندگی مستقل داشت و امیدوار بود  از ایران مهاجرت کند. نیکا با حجاب اجباری مخالف بود، روحیه یک مبارز را داشت و زود عصبانی می‌شد،. به گفته آنها، او با انگیزه و جسور بود و به دوستانش روحیه می‌داد و پس از آغاز اعتراضات ژینا (مهسا) امینی در پاییز سال ۱۰۴۱،  فعالانه به صف معترضان پیوست (صدای آمریکا ۱۳ مهر ۱۴۰۱، بی‌بی‌سی فارسی و روزنامه اعتماد ۱۸ مهر ۱۴۰۱).  به گفته مادرش، خانم نسرین شاکرمی، «نیکا با گشت ارشاد مخالف بود. او یک نوجوان بود و با فشارهایی که ماموران گشت ارشاد به او و هم‌نسلانش وارد می‌کردند، مخالف بود. هدفش از حضور در تجمعات اعتراضی، موضوع گشت ارشاد و مطالبات زنان و جوانان بود. من بارها از او خواستم که به تجمعات نرود، اما با توجه به شجاعتی که داشت، در تظاهرات شرکت کرد.» (روزنامه اعتماد، ۱۸ مهر ۱۴۰۱)

پیش‌زمینه اعتراضات سال ۱۴۰۱(مهسا امینی)

اعتراضات سراسری سال ۱۴۰۱ ایران از روز ۲۵ شهریور ماه، به دنبال انتشار خبر مرگ ژینا(مهسا) امینی، دختر ۲۲ ساله اهل کردستان آغاز شد. ژینا(مهسا) امینی امینی که در ۲۲ شهریور ماه توسط پلیس امنیت اخلاقی موسوم به گشت ارشاد در تهران بازداشت شده بود، چند ساعت بعد از بازداشت توسط ماموران پلیس در حالی که به مرگ مغزی دچار شده بود به بیمارستان منتقل شد. انتشار خبر مرگ این دختر جوان، و خشم مردم از گشت ارشاد و حجاب اجباری و همچنین اظهارات گمراه کننده مسئولان در مورد علت مرگ ژینا(مهسا)‌ امینی و   مصونیت ماموران از مجازات به اعتراضات سراسری منجر شد. این اعتراضات که ابتدا در فضای مجازی آغاز شد، با تجمع اعتراضی در مقابل بیمارستان کسری و سپس در شهر سقز(استان کردستان)، محل دفن خانم امینی، ادامه یافت.  شعار «زن، زندگی، آزادی» که اولین بار در مراسم تدفین خانم امینی سرداده شد، ضمن استقبال گسترده‌ از سوی جوانان، فورا به محوری ترین شعار این اعتراضات تبدیل گشت. اعتراضات با به آتش کشیدن روسری‌ها و فریاد شعار «زن، زندگی، آزادی» توسط زنان و دختران آغاز شد، اما خیلی زود به مطالبه سرنگونی جمهوری اسلامی تغییر یافت.  

گستردگی و تداوم از ویژگی ها بارز این اعتراضات بود، به طوری حتی اقدامات اولیه حاکمیت مانند جمع آوری خودروهای گشت ارشاد و دستگیری پیشگیرانه بسیاری از روزنامه نگاران و فعالان مدنی نیز نتوانست مانع از تداوم آن شوند. دامنه اعتراضات تا اواسط آذر ماه آن سال به ۱۶۴ شهر و شهرستان(حتی شهرهایی که پیش‌تر سابقه‌ی اعتراضی نداشتند) و ۱۵۰ دانشگاه و دبیرستان تسری یافت و اقشار مختلف از جمله دانشگاهیان، دانش آموزان دبیرستانی و همچنین گروه‌های صنفی مانند کارکنان صنعت نفت، تجار بازار تهران و برخی دیگر از شهرها، آموزگاران، وکلای دادگستری(که تا تاریخ ۱۲ بهمن ماه ۱۴۰۱ ، دست کم ۴۹ تن از آنان بازداشت شدند)، هنرمندان، ورزشکاران و پزشکان به این اعتراضات پیوستند که به بازداشت شماری از آنها منجر شد.

سرانجام حکومت با اعمال خشونت شدید و اقدامات سرکوبگرانه از جمله بازداشت‌های گسترده، قطع شبکه تلفن همراه و اینترنت و با توسل به نیروهای سرکوب مجهز به انواع سلاح از جمله گاز اشک آور، تفنگ ساچمه‌ای، تپانچه و سلاح‌های جنگی توانست این اعتراضات را که کمابیش تا پایان دی ماه نیز در جریان بود، سرکوب کند. 

هرچند اقدامات سرکوبگرانه حاکمیت مانند سانسور، ارعاب و تهدید بازماندگان قربانیان این اعتراضات چالش های جدی در امر ثبت و جمع‌آوری اسناد و مدارک پیرامون قربانیان و ابعاد جنایات صورت گرفته ایجاد کرد، اما گزارشات بسیاری حاکی از آن است که نیروهای سرکوب سر و سینه معترضان را هدف قرار داده و از فاصله نزدیک و یا از پشت سر به معترضان شلیک کردند. همچنین شلیک گلوله‌های ساچمه‌ای و پینت بال باعث آسیب های چشمی و نابینایی صدها تن از معترضان شد و حتی بنا به برخی گزارش‌ها در مواردی اندام تناسلی زنان هدف قرار داده شد.

یکی از خونین‌ترین سرکوب های صورت گرفته در تاریخ  ۸ مهر ماه ۱۴۰۱ در شهر زاهدان واقع در استان سیستان و بلوچستان و پس از پایان نماز جمعه به وقوع پیوست. نیروهای امنیتی در آن روز به نمازگزاران داخل مصلی محل نماز شهروندان اهل سنت و معترضان در خارج از مسجد تیراندازی کردند. آمار تلفات آن روز که به «جمعه خونین» شهرت یافت به بیش از ۹۰ نفر رسید. همچنین گزارش شده است بسیاری از معترضان زخمی از بیم بازداشت به بیمارستان مراجعه نکردند زیرا نیروهای امنیتی بسیاری از معترضان زخمی را  پس از مراجعه به بیمارستان دستگیر می کردند.

هرانا، خبرگزاری فعالان حقوق بشر تا روز ۱۲ بهمن ماه ۱۴۰۱، در سراسر کشور ۱۲۶۲ مورد تجمع اعتراضی در سراسر کشور را ثبت و ۵۲۷ مورد تلفات مرگ شامل معترضان و رهگذران را گزارش داد که ۷۱ تن از آنان را کودکان تشکیل می‌دادند. همچنین از میان آمار لااقل ۲۲۰۰۰ تن بازداشتی (که شماری از  آنها در هنگام بازداشت زخمی بودند)، تعداد ۷۶۶  به جرایم مختلف محکوم شده و  بیش از ۱۰۰ نفر از آنها در معرض خطر اعدام قرار داشتند. چهار نفر از معترضان نیز در آذر و دی ماه ۱۴۰۱، بدون رعایت معیارهای حداقلی دادرسی عادلانه، اعدام شدند. 

به ادعای مقامات حکومتی ۷۰ نفر از نیروهای حکومتی نیز در جریان این اعتراضات جان باختند. اگرچه بنا به گزارشات موثق رسیده از برخی از خانواده‌های معترضان کشته شده، مقامات حکومتی با فشار یا تطمیع از آنها خواسته‌اند که هویت عزیزان خود را به دروغ در زمره نیروهای حکومتی به ثبت برسانند. 

منابع مختلف شامل گروه‌های حقوق بشری و رسانه‌ها، موارد متعددی از ضرب و شتم، شکنجه (جهت اجبار افراد به اعتراف) و تجاوز جنسی به بازداشت‌شدگان را گزارش کرده‌اند. بنا به این گزارشات افراد بازداشت شده در خلال بازجویی و محاکمه از دسترسی به وکیل محروم بوده و از اعترافات تحت فشار و شکنجه آنها در دادگاه به عنوان ادله اثبات جرم، استفاده شده بود.

در اعتراض مذکور، حمایت عمومی و همبستگی جامعه جهانی نیز بی‌سابقه بوده است. ( به طوری هشتگ #مهساامینی به زبان‌های فارسی و انگلیسی رکورد‌های جهانی را شکست).در تاریخ ۳ آذر ماه ۱۴۰۱، شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد قطعنامه‌ای تصویب کرد و طی آن خواستار تشکیل یک کمیسیون حقیقت یاب برای رسیدگی جامع و مستقل در خصوص نقض حقوق بشر صورت گرفته از سوی جمهوری اسلامی از زمان آغاز این اعتراضات بالاخص پیرامون نقض حقوق زنان و کودکان شد.

پیشینه اعدام‌های فراقضایی توسط جمهوری اسلامی ایران

جمهوری اسلامی ایران ید طولایی در اعمال خشونت با انگیزه‌های سیاسی در ایران و اقصی نقاط جهان دارد. از انقلاب ۱۳۵۷ به بعد، عوامل جمهوری اسلامی در داخل و خارج از کشور دست به ربودن، ناپدید کردن و قتل تعداد زیادی از افرادی که فعالیتشان برایشان نامطلوب بود‍ه زده‌اند. تعداد قربانیان اعدام‌های فراقضایی در داخل کشور روشن نیست، اما این قتل‌ها از بهمن ۱۳۵۷ آغاز شده و در طول عمر جمهوری اسلامی در داخل و خارج از ایران تداوم داشته است. بنیاد عبدالرحمن برومند بیش از ۵۴۰ قتل را که به جمهوری اسلامی ایران نسبت داده می‌شود، در خارج از ایران شناسایی کرده است.

در خارج از ایران در کشورهایی چون فیلیپین، اندونزی، ژاپن، هند و پاکستان در آسیا، دوبی، عراق، و ترکیه در خاورمیانه، قبرس، فرانسه، ایتالیا، اتریش، سوئیس، آلمان، نروژ، سوئد و انگلستان در اروپا، و ایالات متحده آمریکا در آنسوی اقیانوس آتلانتیک، مخالفین به روش‌های مختلف توسط مامورین جمهوری اسلامی مورد سوقصد قرار گرفته و کشته شده‌اند. در بیشتر موارد اطلاعات زیادی در مورد این قتل‌ها منتشر نشده و مقامات محلی حکم بازداشتی صادر نکرده‌اند. اما شواهد، مدارک و ردپاهایی که از تحقیقات پلیس و مقامات قضایی محلی به دست آمده، فرضیه جنایت دولتی را تایید می‌کنند. در برخی موارد، این تحقیقات منجر به اخراج یا بازداشت دیپلمات‌های ایران شده است. در موارد محدودی در خارج از ایران، عاملان این قتل‌ها بازداشت و محاکمه شده‌اند و شواهد و مدارک ارائه شده، ارتباط متهمان با نهادهای حکومتی ایران را آشکار کرده‌ و حکم بازداشتی برای وزیر اطلاعات وقت ایران صادر شده است.

نوع تشکیلات و اجرای این قتل‌ها در داخل و خارج از ایران هم دال بر وجود الگوی واحدی است که بنا به گفته دادستان سوئیسی، رولان شاتلن، دارای پارامترهای مشترک و یک برنامه‌ریزی دقیق هستند. از تشابهات بین این قتل‌ها در کشورهای مختلف چنین استنباط می‌شود که دولت ایران آمر اصلی این جنایات است. 

مقامات ایران مسئولیت این قتل‌ها را رسما نپذیرفته‌اند و حتی این جنایات را به درگیری داخلی بین اعضای گروه‌های اپوزیسیون نسبت داده‌اند. معهذا این جنایات از نظر آرمانی و حقوقی از بدو تشکیل نظام توسط مقاماتش توجیه شده است. در بهار سال ۱۳۵۸، صادق خلخالی، اولین قاضی شرع دادگاه‌های انقلاب اسلامی تصمیم نظام را مبنی بر اجرای اعدام‌های فراقضایی رسما اعلام نمود و این تصمیم را چنین توجیه کرد: «...این‌ها محکوم به اعدام شدند، در نظر ملت ایران اگر کسی بخواهد در خارج، در هر کشوری، آنها را ترور کند، هیچ دولتی حق ندارد او را به عنوان تروریست محاکمه کند؛ زیرا او عامل اجرای حکم دادگاه انقلابی اسلامی است. لذا آنها مهدورالدم هستند و در هر جا باشند حکم درباره آن‌ها همین است.» بیش از ده سال پس از این اظهارات، علی فلاحیان، وزیر اطلاعات و امنیت نظام در حالیکه در مورد موفقیت نیروهای امنیتی سخن می‌راند، در مورد حذف مخالفین چنین گفت: «... ما موفق شدیم به بسیاری از این گروهک‌ها در خارج از کشور و در سر مرز ضرباتی وارد کنیم.» 

در عین حال مقامات مختلف سیاسی، قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران در مقاطع و مناسبت‌های مختلف وجود سیاست و برنامه بلندمدت و بودجه برای اجرای این قتل‌ها و در برخی موارد انجام موفقیت‌آمیز آن‌ها را تایید کرده‌اند.

برای مطالعه متن کامل «پیشینه اعدام‌های فراقضایی توسط جمهوری اسلامی ایران» شامل اظهار نظر مقامات مختلف جمهوری اسلامی و سابقه تاریخی قتل‌ها، بر روی همین عنوان در نوار سمت راست کلیک کنید.

اعدام فراقضایی خانم نیکا شاکرمی

نیکا شاکرمی روز ۲۹ شهریور ۱۴۰۱ پس از شرکت در اعتراضات خیابانی ناپدید شد. به شهادت مادرش، در آن روز تماس‌های کوتاه متعددی با نیکا داشت اما آخرین تماس او ساعت ۱۱:۴۰ شب ۲۹ شهریور ماه بود. مادر نیکا آن تماس را سرشار از سر و صدای محیط و صدای نفس نفس زدن نیکا توصیف کرد و گفت به نظر می‌رسد که در حال فرار از ماموران بود. (پیام ویدیویی خانم شاکرمی به رادیو فردا و مصاحبه با تلویزیون ایران اینترنشنال، ۱۴ مهر ۱۴۰۱)

تنها رد باقی مانده از نیکا پیام‌هایش است که در روز آخر با خاله و برخی از دوستانش رد و بدل کرده بود که همگی مبنی بر حضورش در اعتراضات و مصمم بودنش به شرکت در اعتراضات بعدی است. همچنین سی‌ان‌ان و حساب توییتری «1500 تصویر» ویدیوهایی را از اعتراضات آن شب تهران منتشر کردند که در آن نیکا با پوششی سر تا پا سیاه و یک کوله پشتی بر بالای یک سطل زباله شهری، روسری خود را در حالی که میان شعله‌های آتش می‌سوزد تکان می‌دهد، و لحظه‌ای بعد، روسری دیگری را بر می‌دارد و آن را مقابل چشمان معترضان به آتش می‌کشد. همچنین ویدیویی دیگری که در ساعت ۸:۳۷ روز ۲۹ شهریور به‌ وقت تهران از نیکا ثبت شده نشان می‌دهد که او، در ترافیک تهران، پشت یک خودروی سفیدرنگ پناه گرفته و خطاب به راننده آن فریاد می‌زند: «تکون نخور... تکون نخور». (شبکه خبری سی‌ان‌ان، ۱۵ مهر ۱۴۰۱)

دوست آلمانی خانم شاکرمی به نام نلی که در شهر لایپزیگ زندگی می‌کند و از اردیبهشت سال ۱۴۰۰ تماس‌های متعددی با او داشته در مصاحبه‌ای با روزنامه «دی تسایت» آلمان گفت که نیکا در ساعات اولیه روز ۳۰ شهریور با او تماس گرفته بود. به گفته نلی، این تماس از یک مکان ساکت گرفته شد که صدای ماشین و معترضین شنیده نمی‌شد و نیکا در این مکالمه از وحشیانه بودن اعتراضات و دیدن صحنه‌های کشته شدن معترضین صحبت کرده بود. همچنین نیکا به او گفته بود که به سمت نیروهای پلیس سنگ پرتاب کرده و حتی آنها را با شاخه درخت یا تکه‌ای چوب (وسیله‌ای که نوعش برای نلی روشن نبوده) زده است. همچنین نیکا به او گفته بود که یکی از دوستانش که با تلفن همراهش فیلم‌های متعددی از اعتراضات، از جمله از خود نیکا، گرفته بود بازداشت شد، اما خودش توانسته بود سوار ماشین افراد غریبه شود و از محل بگریزد.  در این مکالمه، خانم شاکرمی تاکید کرده که روز بعد به تظاهرات خواهد رفت. در این مصاحبه نلی به خاطر آورد که نیکا به او گفته بود «بسیاری از افرادی که قبلا می‌خواستند مهاجرت کنند، حالا در ایران می­مانند و برای آزادی خود می­جنگند.» بنا به گزارش خبرنگار «دی تسایت» که به تلفن و مکاتبات واتساپ نلی دسترسی پیدا کرده، آخرین پیامی که از خانم شاکرمی در تلفن نلی دیده می‌شود ساعت ۴:۴۰ دقیقه صبح ایران است. پیام‌های بعدی نلی بدون پاسخ مانده‌اند. (ترجمه فارسی مقاله دی تسایت، ۲۷ آبان ۱۴۰۱- مصاحبه با لویزا هومریش، ۹ نوامبر ۲۰۲۳)

بر اساس این تنها روایتِ شخص نیکا از وقایع آن شب که برای دوستش نلی تعریف کرده بود، یکی از دوستان معترض نیکا چندین ساعت قبل با تلفنش که حاوی ویدیوهایی از اعتراضات و حضور فعال نیکا بوده بازداشت شده بود. احتمال می‌رود که نیروهای امنیتی از طریق تلفن او نیکا را ردیابی کرده و نهایتا صبح زود روز ۳۰ شهریور، یعنی بعد از ساعت ۴:۴۰ دقیقه او را پیدا کردند. جسد نیکا چند ساعت بعد، به گفته مقامات ساعت ۷:۳۰، به وسیله ساکنان ساختمانی در «چهارراه امیر اکرم» تهران پیدا شد. جواز حمل جسد نیکا به پزشکی قانونی به تاریخ ۳۰ شهریور و به امضای سازمان بهشت زهرا، با عنوان «مجهول‌الهویه» و بدون کوله پشتی و مدارک شناسایی، وجوه نقد، سند، زیور آلات و اشیاء به آمبولانس تحویل داده شد. بر اساس آیین‌نامه نحوه بررسی صحنه جرم، اجساد بدون ادوات صحنه جرم به پزشکی قانونی تحویل می‌شوند و گروه بررسی جرم اداره آگاهی مسئول تحویل و رسیدگی به سایر وسایل کشف شده در صحنه جرم است (موسی برزین، وکیل و مشاور حقوقی بنیاد برومند). در جواز دفنی که شهرداری به تاریخ ۷ مهر صادر کرده نیز، تاریخ مرگ نیکا ۳۰ شهریور ذکر شد. (اسناد منتشر شده در خبرگزاری میزان، ۴ آبان ۱۴۰۱)

به گفته اعضای خانواده خانم شاکرمی، در روزهای بعد از ۲۹ شهریور، آنها تمام تلاش خود را برای پیدا کردن ردی از نیکا انجام دادند. آتش شاکرمی، خاله نیکا در تاریخ ۴ مهرماه در صفحه‌ اینستاگرام خود از مفقود شدن خواهر زاده‌اش خبر داد. نسرین شاکرمی، مادر نیکا با تاکید اینکه دخترش شناسنامه و تلفن همراه داشته، گفت: «فکر می‌کردیم او را گرفتند و به زندان‌ها، اداره آگاهی و هر جایی که فکرش را بکنید رفتیم ولی اصلا کسی جوابی به ما نمی‌داد» او اضافه می‌کند پس از این پیگیری‌ها بود که یک نفر با چک کردن شماره ملی نیکا به او اطمینان داد که نیکا توسط سپاه بازداشت شده و تحت بازجویی است. (مصاحبه با ایران اینترنشنال، ۱۴ مهر- یورونیوز ۶ دی ۱۴۰۱). بالاخره خانواده بعد از یک هفته موفق شد مفقود شدن نیکا را ثبت کند و پس از نه روز بی‌خبری، مادر و دایی‌اش در تاریخ ۷ مهر ماه با تماس اداره آگاهی، جسد نیکا را در سردخانه کهریزک تهران رویت کردند.

بر اساس جواز دفن صادر شده از سوی سازمان بهشت زهرا وابسته به شهرداری تهران خطاب به آرامستان خرم‌آباد، علت مرگ نیکا شاکرمی «صدمات متعدد ناشی از اصابت جسم سخت» عنوان شده است (آرشیو مدارک بنیاد برومند). به گفته یک منبع مطلع، در گواهی فوت و گواهی پزشکی قانونی نیز (که پنج هفته بعد از مرگ خانم شاکرمی به رویت وکیل خانواده رسیده بود)، دلیل مرگ «ضربات متعدد جسم سخت بر سر و صورت» ذکر شده است (مصاحبه یک منبع مطلع با بنیاد،  ۴ فروردین ۱۴۰۲). خانم شاکرمی در روز ۱۱ مهر ۱۴۰۱ با حضور پرشمار ماموران امنیتی مسلح در آرامستان روستای حیات‌الغیب واقع در ۴۰ کیلومتری خرم‌آباد، بدون حضور مادرش به خاک سپرده شد (بی‌بی‌سی فارسی، ۱۴ مهر ۱۴۰۱). در مراسم چهلم او نیز که روز پنجم آبان بر سر مزار او در «گورستان حیات‌الغیب لرستان» برگزار شد، نیروهای امنیتی به شرکت‌کنندگان حمله و تیراندازی کردند. (ایران اینترنشنال ۶ آبان ۱۴۰۱)

واکنش مسئولان

از همان روزهای آغازین رسانه‌ای شدن مرگ خانم شاکرمی مسئولان و رسانه‌های حکومتی فعالانه به این پرونده واکنش نشان دادند و تلاش کردند که مرگ او در اثر سقوط از ساختمان جلوه دهند. پخش «مستند تلویزیونی» حاوی اعترافات اجباری، انتشار ده‌ها گزارش در رد مستندات موجود، جعل سند و اعمال نفوذ و محدودیت شدید در محل مراسم خاکسپاری از جمله واکنش‌های مقامات حکومتی به پرونده خانم شاکرمی بود.

به گفته‌ی مادر نیکا، اداره آگاهی عکس‌هایی از روز پیدا شدن جسم بدون جان نیکا به آنها نشان داد که تاریخ آن عکس‌ها روز ۲۹ شهریور بود (یورونیوز، ۶ دی ۱۴۰۱- اینستاگرام آیدا شاکرمی، ۲۷ اسفند ۱۴۰۱) با این حال، چند هفته بعد، محمد جواد شفیعی، بازپرس شعبه پنجم بازپرسی دادسرای ناحیه ۲۷۲۷ تهران، با تاکید این که «در بازرسی‌ها اطلاعاتی در خصوص هویت وی به دست نیامد»، کشف تلفن همراه نیکا را تایید کرد و گفت «گوشی تلفن همراه خانم شاکرمی نیز در محل پیدا شد که در حالت هواپیما قرار داشت و در حال پخش موسیقی بود». (خبرگزاری میزان، ۴ آبان ۱۴۰۱) این در حالی است که مسئولان که از ۲۹ شهریور تا ۹ مهر ماه خانواده نیکا را در بی‌خبری گذاشته بودند و هرگز برخی از وسایل نیکا شامل تلفن همراه، کامپیوتر و شناسنامه‌اش به خانواده بازگردانده نشد. (مصاحبه منبع مطلع با بنیاد برومند، ۱۸ آبان ۱۴۰۲)

مقامات به خانواده نیکا و با وجود درخواست مادرش که قیم رسمی او بود، اجازه دفن پیکرش در گورستان صالحین خرم‌آباد را ندادند. نیروهای امنیتی با تاکید بر اینکه خاکسپاری در خرم آباد «خطرناک است و  سر و صدای زیادی» به راه خواهد انداخت، بدون اجازه مادر و اطلاع خانواده، پیکر نیکا را به محل دفنش در ۴۰ کیلومتری خرم آباد منتقل کرده و به خاک سپردند. در مصاحبه‌ای با خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه پاسدارن، دایی مادر خانم شاکرمی این طور توضیح داد که «جلسه شورای تامین با حضور خانواده نیکا برگزار شد؛ در این جلسه سعی کردند دلایل خود را مطرح کنند و خانواده را متقاعد کنند که به‌دلایل امنیتی در خرم‌آباد دفن صورت نگیرد، اقوام پدری از این پیشنهاد استقبال کردند ولی دفن نیکا را در قبرستان پدری را منوط به رضایت مادرش دانستند که وی مخالف بود، در نهایت فردای آن روز به‌ منظور جلوگیری از هرگونه اغتشاش و اتفاق ناگواری جنازه را به قبرستان روستای حیات الغیب منتقل کردند و در آنجا خاک‌سپاری کردند». (خبرگزاری تسنیم، ۱۴ مهر ۱۴۰۱).

ماموران اطلاعات سپاه پاسداران محسن شاکرمی، دایی نیکا را پس از خاکسپاری او در روز ۱۱ مهر بازداشت کردند و چند ساعت بعد خاله‌ نیکا، آتش شاکرمی، را که نقش مهمی در رسانه‌ای شدن خبر قتل وی داشت نیز بازداشت کرده و برای اخذ اعترافات مورد نظرشان حدود ۴۸ ساعت بی‌وقفه از او بازجویی کردند. (روزنامه اعتماد، ۱۸ مهر، بی‌بی‌سی فارسی، ۱۸ مهر ۱۴۰۱)

روز بعد از به خاکسپاری خانم شاکرمی، دادستان تهران از «تشکیل پرونده قضایی در دادسرای جرایم جنایی» برای رسیدگی به «فوت» او خبر داد (خبرگزاری فارس، ۱۲ مهر ۱۴۰۱). رسانه‌های حکومتی نیز از بازداشت ۸ کارگر یک ساختمان تجاری در ارتباط با موضوع مرگ نیکا خبر دادند (خبرگزاری تسنیم، ۱۲ مهر۱۴۰۱). ساختمانی  که گفته می‌شود در «چهار راه امیر اکرم» واقع شده بود، یعنی همان مکانی بود که به گفته مسئولان جسد خانم شکرمی ساعت ۷:۳۰ دقیقه صبح ۲۹ شهریور کشف شده بود؛ ساختمانی که «مراحل ساخت پایانی را طی می‌کرد و ۲ کارگاه تولید پوشاک در آن فعال است و کارگرانی در آنجا مشغول کار و نگهبانی بودند.»  (خبرگزاری صدا و سیما، ۱۳ مهر ۱۴۰۱)

در شامگاه ۱۳ مهر در بخش خبری موسوم به ۲۰:۳۰ شبکه دو صدا و سیمای جمهوری اسلامی، مستند تلویزیونی کوتاهی پخش شد که تلاش داشت ثابت کند که خانم شاکرمی از یک ساختمان ۵ طبقه در نزدیکی خانه‌ی خاله‌اش به پایین پرتاب شده است. در این گزارش از تصاویر یک دوربین مداربسته استفاده شده که در آن یک دختر نوجوان با ماسکی بر صورت و کلاهی لبه‌دار وارد یک ساختمان شد که ادعا می‌شود این شخص نیکا شاکرمی است. خانم آتش شاکرمی در این برنامه که در دوران بازداشت و بازجوئی او ضبط شده، تائید کرد که فرد داخل ویدیو خانم نیکا شاکرمی است. علی صالحی، دادستان عمومی و انقلاب تهران نیز در این برنامه  گفت گواهی پزشکی قانونی نشان می‌‌دهد نیکا بر اثر «شکستگی در ناحیه سر و گردن و سایر اعضای بدن» و «نه بر اثر ضرب‌ و جرح یا شلیک گلوله» جان‌باخته است. محمد شهریاری،‌ سرپرست دادسرای جنایی استان تهران نیز با تاکید این که جسد خانم شاکرمی به عنوان «شخص مجهول الهویه به پزشکی قانونی منتقل شد، گفت: «در آزمایش‌های کالبد شکافی و معاینه جسد، آثار شکستگی‌های متعدد در ناحیه لگن، سر، اندام‌های فوقانی و تحتانی، دست‌ها و پا‌ها و در رفتگی لگن مشاهده شد که نشان می‌دهد فرد از بلندی پرت شده است. طبق استعلام‌های گرفته شده هم مشخص شد فرد به پایین پرتاب شده است.» (خبرگزاری صدا و سیما، ۱۳ مهر ۱۴۰۱)

خاله خانم شاکرمی پس از ۴۸ ساعت بازجویی آزاد شد اما تا مدت‌ها شدیدا تحت کنترل بود. نیروهای امنیتی با کنترل رفت و آمد و تلفن‌هایش و جلوگیری از اظهارنظر کردن او در شبکه‌های اجتماعی او را تحت فشار نگاه داشتند. محسن شاکرمیِ، دایی نیکا، بعد از چهار روز بازداشت با قید وثیقه موقتا آزاد شد اما ماه‌ها بعد پرونده‌ای با اتهاماتی چون «تشویش اذهان عمومی» و «تحریک مردم به آمدن به خیابان‌ها» در محافل قضایی داشت و هر از چند گاهی برای بستن پرونده خانم شاکرمی احضار شده و تحت فشار بود. مقامات از خانواده شاکرمی می‌خواستند با اعلام اینکه فرزندشان از طریق خودکشی فوت کرده، پرونده را ببندند. (مصاحبه با یک منبع مطلع،‌ ۴ فروردین ۱۴۰۲)

فشار نیروهای امنیتی تا مدت‌ها بر خانواده و نزدیکان پیش از سالگرد مرگ خانم شاکرمی ادامه داشت. آیدا شاکرمی، خواهر نیکا، در تاریخ ۲۹ شهریور۱۴۰۲ در اینستاگرام خود نوشت:‌ «جو امنیتی منطقه حیات‌الغیب را فرا گرفته است. تا الان تعدادی از هموطنان که قصد شرکت در مراسم سالگرد نیکا را داشتند، احضار، بازداشت و تهدید شده‌اند که حق شرکت در مراسم را ندارند. هم چنین افرادی به صورت ناشناس ما را تهدید کرده‌اند که اگر بر مزار جگرگوشه‌مان حضور پیدا کنیم، مادرم دستگیر خواهد شد و به گفته‌اند بهتر است به فکر امنیت من که تنها دخترش هستم باشد». مادر نیکا نیز بر اثر فشارهای امنیتی و برای جلوگیری از آسیب احتمالی به شرکت کنندگان مراسم نیکا، تصمیم بر لغو مراسم سالگرد او گرفت. (اینستاگرام نسرین شاکرمی، ۲۹ شهریور ۱۴۰۲)

واکنش خانواده

در همان روزهای نخست بعد از قتل خانم شاکرمی شکایتی در دادسرای جنایی ثبت شد.  خانواده شاکرمی رسیدگی به این پرونده را به یک وکیل دادگستری واگذار کردند (مصاحبه با یک منبع مطلع،‌۴ فروردین ۱۴۰۲). مادر خانم شاکرمی در مصاحبه با یکی از رسانه‌های ایران، بر تاکید بر حضور فرزندش در تجمعات اعتراضی، خواهان بررسی ابهامات پرونده فرزندش شد و گفت: «کسانی که مسئول این حادثه تلخ هستند، مسئولیت خود را بپذیرند. می‌خواهم ابهامات پرونده نیکا بدون اعمال فشار و به صورت شفاف بررسی شود.» (روزنامه اعتماد، ۱۸ مهر ۱۴۰۱)

خانواده شاکرمی ادعاهای رسانه‌های رسمی و مقامات حکومتی پیرامون نحوه مرگ نیکا را قویا تکذیب کردند. مادر نیکا، نسرین شاکرمی، تاکید کرد: «من خودم بارها بدن دخترم را پس از تحویل گرفتن جسد رویت کردم. بدن او کاملا سالم بود و هیچ شکستگی و کبودی در دست و پاهای او نبود. یک ضربه خیلی شدید خورده بود و جمجمه‌اش به تو رفته بود و فکش شکسته شده بود.» (یورونیوز ۶ دی ماه ۱۴۰۱). به گفته یک منبع مطلع، دایی نیکا هم که در هنگام تدفین جنازه را بررسی کرده بود تاکید کرد که هیچگونه آثار شکستگی استخوانی در بدن که حاکی از پرت شدن نیکا از جایی باشد ندیده است (مصاحبه با یک منبع مطلع،‌۴ فروردین ۱۴۰۲). در اداره پلیس تنها یک عکس به دایی نیکا نشان دادند که در طبق آن نیکا روی زمین افتاده و بطری آب و موبایل او نیز در کنار پیکر او قرار داشت. به گفته خانواده نیکا با نگاه به آن عکس می‌شد تشخیص داد که شیوه قرار گرفتن پیکر و وسایل کنارش اصلا عادی نیست به طوری که به نظر کاملا چیدمان و صحنه‌سازی شده است. (وبسایت کیهان لندن، ۱۲ مهر ۱۴۰۱ )

خانواده شاکرمی پس از مدتی، وقتی که متوجه شدند هدف حکومت از تشکیل پرونده قضایی صرفا «سناریوسازی» است پرونده را به حال خود «رها کردند» آنها در مقابل اصرار مسئولان که می‌خواهند آنها با اعلام اینکه فرزندشان از طریق خودکشی در گذشته پرونده را ببندند، مقاومت کرده و تا یک سال بعد از مرگ نیکا شاکرمی، این پرونده همچنان باز و بلاتکلیف مانده است. خانواده به دادسرای جنایی و به وکیل پرونده اعلام کردند که قصد پیگیری این پرونده را ندارند زیرا آنها اساسا به مشروعیت دستگاه قضایی معتقد نیستند ولی حاضر نیستند برای بستن آن نیز اقدامی انجام دهند زیرا با این کار باید به روایت حکومت مبنی بر خودکشی یا قتل بر اثر عامل فرضی تن بدهند. در حقیقت، پرونده‌ای که از سوی حکومت گشوده شده، از سوی خانواده «رها شده است». (مصاحبه با بنیاد برومند،‌۴ فروردین ۱۴۰۲) 

تاثیر بر خانواده

خانم نسرین شاکرمی «تهمت‌های ناروا»ی مطرح شده در رابطه با قتل فرزندش را «دردناک تر از درد و ناراحتی برآمده از هجران او» توصیف کرد. (روزنامه اعتماد، ۱۸ مهر ۱۴۰۱)

قتل نیکا، تاثیرات عمیق روحی بر زندگی آتش شاکرمی، خاله نیکا، گذاشت. به گفته یک فرد مطلع، او که زندگی‌اش از راه تدریس و هنر می‌گذشت از زمانی که خواهرزاده‌اش به قتل رسید،‌ دیگر نتوانست به کار برگردد. . (مصاحبه با بنیاد برومند،‌۴ فروردین ۱۴۰۲) 

ابهامات

آنچه روشن است در مورد جزئیات چگونگی مرگ نیکا شاکرمی اطلاعات محرز و مستندی در دسترس نیست. اما با در کنار هم قرار دادن ابهامات باقی‌مانده در این پرونده، می‌توان شباهت‌های انکارناپذیری را با رویه‌ی رایج جمهوری اسلامی در مخفی و مخدوش‌سازی اطلاعات قتل‌ها یافت. شماری از ابهامات سوال‌برانگیز در این پرونده به شرح زیر است:

۱.  با وجود اینکه محمدجواد شفیعی، بازپرس شعبه پنجم بازپرسی دادسرای ناحیه ۲۷ تهران صریحا اعلام می‌کند که در زمان کشف جسد نیکا شاکرمی گوش تلفن همراه او کنار جسد و در حالت موسیقی قرار داشت و با اختیار داشتن تلفن همراه فرآیند شناسایی جسد و یافتن خانواده او را چندان کار دشوار به نظر نمی‌رسد، اما نیکا همچنان با عنوان مجهول‌الهویه به سردخانه کهریزک تحویل شده و بعد از گذشت بیش از یک هفته از مرگ، خانواده را مطلع کردند. این درحالی است که به گفته نلی، دوست آلمانی نیکا، حساب‌های شبکه‌های اجتماعی نیکا از جمله برنامه پیام‌رسان واتس‌آپ و اینستاگرام وی به عنوان مدرک محکم از آخرین تماس‌ها و پیام‌های مقتول، همان شب از تلفن او حذف شدند (ایران امروز، ۲۳ آبان ۱۴۰۲ ) و اداره آگاهی همچنان از عودت وسایل شخص او به خانواده مثل موبایل و کامپیوتر همراه نیکا سرباز می‌‌‌زند.

۳.  در حالی گواهی ‌پزشکی قانونی با عنوان تنها سند رسمی و علمی با تشریح نحوه و زمان دقیق مرگ می‌تواند به بسیاری از ابهامات در خصوص نحوه مگر پاسخ دهد، اما این سند هرگز  در اختیار خانواده شاکرامی قرار نگرفته به طوری که وکیل خانواده در تاریخ ۲۵ آبان یعنی قریب به دوماه بعد از فوت نیکا نیز در مصاحبه‌ای گفت «نظریه پزشکی قانونی هنوز به من ابلاغ قانونی نشده است.» (وکلا پرس ۲۵ آبان ۱۴۰۱)

۳.  بازداشت دایی و خاله نیکا شاکرمی توسط وزارت اطلاعات و اخذ مصاحبه تلویزیونی از آنها درست در زمانی که آنها در حالت بازداشت قرار داشتند خود نشان از تلاش دستگاه امنیتی برای منحرف کردن افکار عمومی است. این مصاحبه‌ها تا حدی تحت فشار و با هدف خاصی هدایت شده که خانم آتش شاکرمی، خاله نیکا، چند ماه بعد در صفحه اینستاگرام خود ضمن تکذیب فحوای ارائه شده نوشت: «هر شخصی که ذره فهم رسانه‌ای داشته باشد می‌تواند بفهمد که چطور می‌شود با میکس ساده گفت و گویی دو ساعته را به ویدیویی ۳۰ ثانیه تبدیل کرد به طوری که به واقعیت آنچه گفته شد هیچ ربطی نداشته باشد ... من هرگز در هیچ جایی نگفتم که نیکا خودکشی کرده است»

۴. در مصاحبه‌های مقامات قضایی و انتظامی صرفا بارها تاکید شده که هیچ جای گلوله وجود ندارد که نشان دهد نیکا شاکرمی در اعتراضات کشته شده، در حالی که موارد زیادی وجود دارد که افراد نه صرفا از طریق شلیک ماموران بلکه توسط خشونت فیزیکی بازداشت زخمی و یا کشته شده‌اند.

۵.  پس از گذشت بیش از یک سال از مرگ مهسا (ژینا) امینی پرونده‌ای که توسط حکومت برای رسیدگی به قتل گشوده شد به هیچ نتیجه‌ای نرسیده و از طرف دیگر تلاش رسانه‌های وابسته به حکومت بر خودکشی جلوه دادن این مرگ نیز با توجه به اینکه نیکا ساعتی پیش از مرگ خود در اعتراضات حضور داشته و همچنین به دوست خود (نلی)‌ از قصد خود برای ادامه حضور در روزهای آتی اعتراضات خبر داده و حتی از انصراف خود و جوانانی مثل خودش از مهاجرت پس از اعتراضات اخیر که حاکی از امیدواری او به آینده بوده، متقاعد کننده به نظر نمی‌رسد.

۶.  به نقل از یکی از ساکنان محلی که جسد نیکا در حوالی آن کشف شد، نیروهای امنیتی، ضمن ضبط دوربین‌های مدار بسته ساکنین کوچه، شماری از همسایگان آن کوچه را  بازداشت و سپس آنها را با اخذ وثیقه‌های سنگین و مشروط به سکوت آزاد می‌کنند. از طرفی بر طبق گزارش دیگری که به بنیاد برومند رسیده است در ساختمان محل کشف جسد، آپارتمانی وجود دارد که سال‌هاست نیروهای امنیتی در آن رفت و آمد می‌کنند. هرچند این اطلاعات غیرقابل راستی‌آزمایی‌ست اما بنیاد برومند در طول سالها گزارشات مشابهی از افراد مختلف دریافت کرده که حاکی از وجود خانه‌های عادی در سطح شهر تهران است که از آنها از سوی ماموران اطلاعات برای بازجویی استفاده می‌شوند. 

تصحیح و یا تکمیل کنید