بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

مختار رحیمی

درباره

سن: ۳۳
ملیت: ايران
مذهب: اسلام (سنی)
وضعیت تأهل: متاهل

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۱۲ مرداد ۱۳۹۵
محل: زندان رجایی شهر، کرج، استان البرز، ايران
نحوه کشته‌شدن: حلق آویز
اتهامات: محاربه با خدا
سن در زمان ارتکاب جرم انتسابی: ۲۶

ملاحظات

آقای رحیمی با ساختن و فروش صنایع دستی در زندان هزینه زندگی خود و همسر و فرزندش را تامین می‌کرد

خبر اعدام آقای مختار رحیمی به همراه ۲۴ تن دیگر، از سوی منابع گوناگون از جمله ایرنا (۱۳ مرداد ۱۳۹۵)، خبرگزاری صدا و سیما (۱۳ مرداد ۱۳۹۵)، خبرگزاری فارس (۱۲ مرداد ۱۳۹۵)، روزنامه خراسان (۱۴ مرداد ۱۳۹۵)، هرانا (۱۳ مرداد ۱۳۹۵)، کانون مدافعان حقوق بشر کردستان (۱۳ مرداد ۱۳۹۵) و گزارش سازمان عفو بین الملل (۲۷ آبان ۱۳۹۵/۱۷نوامبر ۲۰۱۶) منتشر شد. اطلاعات تکمیلی درباره‌ این اعدام از تحقیقات و مصاحبه‌ی بنیاد برومند با یکی از نزدیکان آقای رحیمی، اطلاعیه وزارت اطلاعات (سایت وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران ۱۳ مرداد ۱۳۹۵)، اطلاعیه دادگستری استان کردستان (خبرگزاری فارس، ۱۲ مرداد ۱۳۹۵)، پیام تصویری ضبط شده آقای رحیمی در زندان و منتشر شده در یوتیوب (۱ شهریور ۱۳۹۵) و سایر منابع خبری* گرفته شده است.

آقای مختار رحیمی کرد و ساکن محله فقیرنشین «قرادیان» در سنندج بود. او متاهل و دارای یک فرزند هشت ساله بود. او مدرک سوم راهنمایی داشت و مغازه لوازم سی ان جی (CNG) داشت. به گفته یک فرد آشنا، آقای رحیمی فردی مذهبی و پایبند مذهب شافعی**  بود که به هیچ گروه و سازمان خاصی وابستگی نداشت و قبل از دستگیری در هیچ کلاس عقیدتی و مذهبی شرکت نکرده بود. (مصاحبه بنیاد برومند)

به گفته یکی از نزدیکان آقای رحیمی، وی فردی با گذشت، آرام و با محبت بود که بچه‌ها را دوست داشت. وی در زندان، در کنار خواندن درس‌های عقیدتی و مذهبی اهل سنت، از طریق درست کردن کاردستی و وسایل تزئینی و فروش آنها هزینه‌های زندگی خود در زندان، همسر و تنها فرزندش را تامین می‌کرد. (مصاحبه بنیاد برومند)

نامه‌نگاری خانواده‌های متهمان اهل تسنن از جمله آقای رحیمی به رهبر، رییس قوه قضاییه و رییس‌جمهور و همچنین تحصن و مراجعه به مقامات مسئول در اعتراض به دستگیری و صدور حکم اعدام بی‌نتیجه بود. (مصاحبه بنیاد برومند)

بر اساس گزارش سازمان عفو بین‌الملل، نیروهای امنیتی ایران وکلا و خانواده‌های این متهمان، از جمله آقای رحیمی را برای جلوگیری از دادن جزئیات پرونده‌ها و مصاحبه با رسانه‌ها و سازمان‌های حقوق بشری تهدید کردند.

پیش‌زمینه

بنابر اطلاعات موجود،‌ در سالهای ۱۳۸۶ تا ۱۳۸۸ اهانت‌های متعددی از سوی مبلغان مذهبی شیعه علیه اعتقادات اهل سنت و شخصیت‌های مورد احترام آنها انجام شد که با واکنش علما و فعالان اهل سنت مواجه شد. به دنبال اظهارات اهانت‌آمیز ابراهیم حاتمی‌کیا کارگردان مشهور شیعه به عایشه همسر پیامبراسلام در مصاحبه با مجله خانواده سبز (شماره ۱۹۵، سال ۱۳۸۶) و سخنان برخی از خطبای مشهور از جمله حجج‌الاسلام دانشمند،‌ جویباری و انصاری ـ که جلسات سخنرانی‌شان در مواردی از سوی صداوسیما پوشش داده می‌شد - تعدادی از جوانان مذهبی اهل سنت کردستان که این توهین‌ها را سازمان‌یافته می‌دانستند از طریق تشکیل‌ کلاس‌های مذهبی، پخش سی‌دی و کتاب در مساجد محل، دانشگاه‌ها و محلاتشان به اعتراض علیه این اقدامات و روشنگری درباره آن‌ها و تبلیغ اصول اعتقادی مذهب شافعی و دفاع از آن پرداختند. در این سی‌‌دی‌ها از جمله مواردی مستند و توهین‌آمیز علیه اعتقادات اهل سنت به نقل از منابع فقهی و معتبر شیعه مانند بحارالانوار درج شده بود. فعالیت‌های مذهبی این جوانان حساسیت‌ نهادهای امنیتی را برانگیخت.

پس از سفر آیت‌الله خامنه‌ای به سنندج در اردیبهشت سال ۸۸، تعدادی از فعالان مذهبی جوان اهل سنت کرد به اسم مبارزه با جریانات سلفی و تکفیری بازداشت شدند. سه ماه پس از این بازداشت‌ها ترورهایی در سنندج انجام شد که از جمله ماموستا شیخ‌الاسلام عضو مجلس خبرگان رهبری و ملا برهان عالی از روحانیون اهل سنت ترور شدند. نیروهای امنیتی اتهام قتل را متوجه افرادی کردند که پس از این ترورها دستگیر شده بودند. دستگیرشدگان هر گونه ارتباط با گروه‌های مسلح یا افراطی و تندرو را رد کرده و نسبت به اتهام‌های وارده اعتراض کردند و خواستار محاکمه مجدد و علنی شدند که پاسخی نیافت. در نهایت شش تن از بازداشت‌شدگان در دى ماه ٩١ و شش تن دیگر نیز در ۱۳ اسفند ۱۳۹۳ در زندان اعدام شدند. همچنین در ادامه‌ این جریان ۲۵ نفر نیز تحت عنوان عضویت در گروه «توحید و جهاد» در تاریخ ۱۲ مرداد ۱۳۹۵ اعدام شدند.

صدور و اجرای حکم اعدام این گروه از متهمان اهل سنت، واکنش‌های زیادی را از سوی افراد و نهادهای داخلی و بین‌المللی به دنبال داشت. در ۲۲ خرداد ماه ۱۳۹۳، ۱۸ سازمان حقوق بشری از جمله بنیاد عبدالرحمن برومند و یک وکیل مدافع حقوق بشر  با صدور اطلاعیه‌ به احکام صادر شده اعتراض کردند و خواستار لغو آنها شدند. علاوه بر آن سازمان‌های عفوبین‌الملل و دیده‌بان حقوق بشر، ‌کانون مدافعان حقوق بشر و بنیاد عبدالرحمن برومند (۱۰ دی ۱۳۹۳) با صدور اطلاعیه و چندین فراخوان خواستار لغو حکم اعدام متهمان این پرونده و رسیدگی عادلانه، شفاف و علنی به این پرونده شدند. شخصیت‌های مذهبی اهل سنت از جمله مولوی عبدالحمید ‌امام جمعه اهل سنت زاهدان، حسن امینی مفتی و مدیر مدرسه دینی امام بخاری سنندج و مولانا گرگیج امام جمعه اهل سنت آزادشهر نیز با ارسال نامه‌های سرگشاده‌‌ به رهبر و رؤسای قوای مجریه، قضاییه و مقننه جمهوری اسلامی خواستار لغو حکم اعدام زندانیان اهل سنت شدند. (العربیه، ۲۸ شهریور ۱۳۹۱) بنیاد عبدالرحمن برومند همراه با ۲۱ سازمان حقوق بشری با انتشار بیانیه‌ای اجرای احکام اعدام زندانیان کرد را محکوم کردند و خواستار لغو فوری مجازات اعدام شدند. (بنیاد برومند، ۲۶ مرداد ۱۳۹۵)

دستگیری و بازداشت

ماموران اداره اطلاعات سنندج در روز ۲۲ مهر ۱۳۸۸ آقای مختار رحیمی و برادرش را در حضور پدرشان با خشونت و بدون ارائه حکم بازداشت در محل کارشان دستگیر و به بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج منتقل کردند. آقای رحیمی بعد از ۱۵ روز با خانواده‌اش تماس گرفت و در دی ماه ۱۳۸۸ خانواده‌اش را به مدت ۱۵ دقیقه با حضور ماموران اداره اطلاعات در ستاد خبری اداره اطلاعات سنندج ملاقات کرد. (مصاحبه بنیاد برومند)

آقای رحیمی در یک فایل صوتی ضبط شده در زندان علت دستگیری خود چنین بیان کرد: «علت دستگیری من دعوت مردم به توحید و یکتاپرستی و روشن کردن عقیده صحیح اهل سنت برای مردم و دور کردن آنها از شرک و کفر و کفرپرستی.... و همچنین دفاع از حقوق پایمال شده اهل سنت...» بود. (فایل منتشر شده در یوتیوب، ۱ شهریور ۱۳۹۵)

آقای رحیمی در حین بازداشت و در بازداشتگاه شکنجه شده بود. وی نحوه دستگیری خود را چنین توصیف کرد: «به محض دستگیر شدن، من را سوار ماشین کردند و به طرف اطلاعات رفتیم. در داخل ماشین هرچه پرسیدم که چرا من را دستگیر کرده‌اید که جوابم فقط کتک و باتوم بود، اصلاً جوابم را نمی‌دادند و خلاصه من را با همین شیوه به داخل اطلاعات سنندج بردند. آن جا من را داخل اتاقی انداختند و چند نفر ریختند سرم و فقط کتک و شوک برقی و از این گونه شکنجه‌ها بود». بر اساس مستندات موجود، آقای رحیمی به نزدیکانش گفته بود: «از مغازه تا اطلاعات ۱۰ دقیقه راه بود که هر یک دقیقه یک بار با باتوم برقی به سرم می‌زدند. بعد که به اطلاعات رسیدم، در اتاق بازجویی در اطلاعات سه نفر بزرگ هیکل به من سیلی می‌زدند که پیششان مانند یک بچه بودم، بدون هیچ سؤالی تا شب با باتوم برقی شکنجه‌ام می‌دادند. تا چهار ماه این گونه شکنجه‌ام دادند، ولی دو روز کتکم زدند تا بازجو آمد چند سؤال از من پرسید و گفتم که من اصلا بی‌خبر هستم، می‌پرسید پس بی‌خبر هستی؟ می‌رفت و باز آن سه نفر می‌آمدند و با باتوم چنان به پایم زدند که پایم سوخت و سه روز نشسته نماز می‌خواندم. می‌گفت حتی آن سه روز نمازهایم را جمع می‌بستم چون نمی‌دانستم روز است یا شب یا چه ساعتی است. حتی اجازه نمی‌دادند به دستشویی بروم و وضو بگیرم و فقط تیمم می‌کردم و نمازم را می‌خواندم. آن قدر به من باتوم برقی زده بودند که تمام لباس‌هایم سوخت. این قدر شکنجه‌ام دادند که لنزهای طبی چشمانم تکان خورد، بدون آن که بازجویی شوم، آن سه روز من را شکنجه دادند و تنها در یک اتاق بودم». (مصاحبه بنیاد برومند) بر اساس اطلاعات موجود، آقای رحیمی بعد از شش ماه، به همراه سه متهم دیگر از بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج به مدت ۱۱۰ روز به سلول‌های انفرادی سالن «مجردی» زندان زنجان منتقل شد. وی در زمان بازداشت از حق داشتن هواخوری، تماس تلفنی و ملاقات با خانواده‌اش محروم بود. (فایل منتشر شده در یوتیوب، ۱ شهریور ۱۳۹۵)

آقای رحیمی سپس به مدت ۱۸ ماه به بازداشتگاه اداره اطلاعات زنجان منتقل شد. به گفته یکی از نزدیکان آقای رحیمی، او و بقیه متهمان این پرونده از طرق مختلف از جمله روشن کردن بخاری در فصل گرما و کولر در فصل سرما تحت فشار و شکنجه بودند. آقای رحیمی هر ۱۰ روز یک بار با خانواده‌اش تماس تلفنی داشت و هر دو ماه و نیم یک بار در حیاط بازداشتگاه اطلاعات زنجان آنها را ملاقات می‌کرد. او از دسترسی به وکیل در طول دوران بازداشت محروم بود. (مصاحبه بنیاد برومند)

آقای رحیمی در اول دی ماه ۱۳۹۰ به همراه تعدادی از متهمان اهل سنت به سالن ۱۰ اندرزگاه ۴ زندان رجایی‌شهر کرج که به سالن اهل سنت معروف است، انتقال یافت. (فایل منتشر شده در یوتیوب، ۱ شهریور ۱۳۹۵)

نیروهای اداره اطلاعات در مهر ماه ۱۳۹۲ آقای رحیمی را به همراه چند نفر از متهمان اهل سنت به دلیل ارتباط با رسانه‌ها از طریق تلگرام و واتس‌اپ و اطلاع‌رسانی در مورد اعدام شش تن از متهمان اهل سنت در دی ماه ۱۳۹۱ به مدت هشت ماه به بند ۲۴۰ اوین منتقل کردند. وی در این مدت تنها یک بار به صورت کابینی و یک بار به صورت حضوری به مدت ۲۰ دقیقه خانواده‌اش را ملاقات کرد. او در اردیبهشت ماه ۱۳۹۳ دوباره به زندان رجایی‌شهر منتقل شد. (مصاحبه بنیاد برومند)

به گفته وکیل چند تن از زندانیانی که به همراه آقای رحیمی اعدام شدند، «خانواده‌های این زندانیان در فقر بودند؛ اگر در شهر خودشان زندانی بودند، هفته‌ای یک بار می‌توانستند ملاقات کنند؛ اما در تهران چند ماه یک بار قادر به ملاقات زندانیان هستند  و وقتی برای ملاقات می‌آیند محلی برای اسکان ندارند.» (یورونیوز ۱۸ مرداد ۱۳۹۵)

بر اساس اطلاعات موجود، ماموران زندان رجایی‌شهر در جلسات ملاقات، به خانواده آقای رحیمی و دیگر زندانیان اهل سنت توهین کردند. یک فرد مطلع، نحوه برخورد ماموران زندان با خانواده زندانیان اهل سنت در هنگام ملاقات را چنین توصیف کرد: «ماهی یک بار به ما ملاقات حضوری می‌دادند که آن هم ۲۰ دقیقه آن هم با توهین مأموران زندان. مثلاً می‌گفتند: به‌به گروه القاعده، وهابی، سلفی، آن هم با نیشخند و به طرز بدی. به همه چیزمان توهین می‌کردند تا اذیت شویم. .... مأمور می‌آوردند که بازرسی کند آن هم به طرز خیلی زننده‌ای. مثلاً بچه‌هایمان اگر چیزی در دهان داشتند، می‌گفتند بندازیدش در سطل آشغال. وقتی هم برای (ملاقات) حضوری می‌رفتیم دیواری بینمان بود مانند اوپن آشپزخانه، بهایی‌ها و شیعه‌ها را مثلاً بچه‌هایشان آزاد بودند ولی برای ما این‌گونه نبود. حتی دست دراز می‌کردیم که دست زندانیانمان را بگیریم مأمورها می‌گفتند دستتان را پایین بیاورید. حتی حق لمس دست زندانیانمان را نداشتیم. حتی وقتی مادری می‌خواست فرزندش (زندانی) را بغل کند در بینشان می‌ایستاند، زندانی که از پیش آنها آمده بود، ما هم که پایین بازرسی کامل شده بودیم دیگر چه می‌توانستیم به زندانی بدهیم؟! آنجا می‌ایستادند که یکی در گوش زندانی پچ‌پچ نکند. حتی بچه‌هایمان را به زور می‌فرستادیم به آغوش پدرشان بروند در آن طرف اوپن (دیوار کوتاه)». (مصاحبه بنیاد برومند)

دادگاه

شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران در سال ۱۳۹۲ آقای رحیمی را به همراه چهار متهم دیگر به صورت غیرعلنی محاکمه کرد. این دادگاه به ریاست قاضی محمد مقیسه تنها در ۱۰ دقیقه با حضور نیروهای اداره اطلاعات سنندج و یک روحانی شیعه برگزار شد. (مصاحبه بنیاد برومند)

دادگاه به اعتراض متهمان مبنی بر شکنجه شدن برای اعتراف‌گیری اعتنایی نکرد. (گزارش سازمان عفو بین‌الملل)

به گفته یک فرد نزدیک به آقای رحیمی، وی و بقیه متهمان را یک بار برای دادرسی و یک بار جهت ابلاغ حکم به دادگاه بردند که در هر دو جلسه مورد ضرب و شتم و توهین قرار گرفتند. (مصاحبه بنیاد برومند) دادگاه بر خلاف رویه قضایی معمول در حوزه قضایی خارج از محل سکونت و بازداشت متهمان تشکیل شد.

اتهامات

بنا به گفته یکی از نزدیکان آقای رحیمی و همچنین وکیل برخی از افرادی که به همراه او محاکمه شدند، اتهام آقای رحیمی «محاربه» بود. وی همچنین به «شرکت در کلاس‌هاس دینی و عقیدتی اهل سنت، مشارکت در پخش بیانیه دفاع از اهل سنت در سنندج، مشارکت در ترور به عنوان راننده قاتل و مخفی کردن و کمک مالی به برادرش»*** متهم شده بود. (مصاحبه بنیاد برومند)بر اساس اطلاعیه دادگستری کردستان ، اتهامات گروهی این افراد «راه‌اندازی گروهک تروریستی تکفیری (توحید و جهاد) به قصد محاربه و انجام عملیات‌های مسلحانه در داخل کشور، ترور و کشتار مردم بی‌گناه و بعضی از علما از جمله شهیدان ماموستا شیخ‌الاسلام و ماموستا برهان عالی، به شهادت رساندن تعدادی از محیط‌‌بانان شهرستان سنندج، ربایش و به شهادت رساندن برخی از شهروندان از جمله خلیفه فرهادی اهل قروه و هدایت حسن‌خانی اهل ایلام، تهیه سلاح‌های متعدد جنگی و ساخت بیش از ۵۰ بمب آماده انفجار، بمب‌گذاری در نقاط مختلف شهرستان سنندج، انجام چندین فقره سرقت مسلحانه از طلافروشی‌های شهرهای قروه، زنجان و همدان، توزیع مواد غذایی مسموم برای ترور برخی از شهروندان کردستانی، حمله به مراکز انتظامی و پلیس راهنمایی و رانندگی، تلاش برای سرقت مسلحانه از بانک‌های استان و تیراندازی کور و بی‌هدف به سمت مردم در میدان آزادی سنندج و کشته و زخمی شدن ۱۴ نفر» بود.**** (خبرگزاری فارس) اما این اطلاعیه روشن نکرده که کدام فرد به نقش داشتن در کدام اتفاق متهم شده است.

همچنین اطلاعیه وزارت اطلاعات در تبیین اتهامات این افراد به مواردی چون «بسته‌تر کردن دایره مسلمانی و تکفیر دیگران بنا بر اجتهاد شخصی، پایین بودن سواد فقهی و شرعی نفرات اصلی گروه و اجتهاد مبانی فقهی بر اساس فهم پایین آنها، تاثیرپذیری از تفکر تکفیری وهابیت و نفی مبانی فقه شافعی و تکفیر علمای شاخص اهل سنت، ماجراجویی، افراط در عقیده، یک‌جانبه‌نگری کور و عدم قبول یا تحمل نظر و عقیده دیگران، و خشونت در رفتار» اشاره کرده است. (سایت وزارت اطلاعات، ۱۳ مرداد ۱۳۹۵)

یکی از نزدیکان آقای رحیمی اتهام تفهیم‌ شده به او را «تبلیغ علیه نظام از طریق شرکت در کلاس‌های اعتقادی و سیاسی، توزیع کتب و سی‌دی‌های دینی و تامین هزینه‌های مصرفی در امور تبلیغات» اعلام کرد. (تحقیقات بنیاد برومند)

در شرایطی که حداقل تضمین‌های دادرسی رعایت نمی شود و متهمان از یک محاکمه منصفانه محرومند، صحت جرایمی که به آنها نسبت داده می شود مسلم و قطعی نیست. سازمان‌های بین المللی حقوق بشر به گزارش‌هایی اشاره می کنند مبنی بر اینکه مقامات جمهوری اسلامی ایران، در برخی موارد اتهامات کاذبی از قبیل قاچاق مواد مخدر یا ارتکاب جرائم عمومی و جنسی را به مخالفان خود (از جمله فعالان سیاسی، مدنی، صنفی و یا اقلیت‌های قومی و مذهبی) نسبت داده و آنان را همراه با محکومان عادی دیگر اعدام می کنند. هر سال صدها نفر در دادگاه‌های ایران به اعدام محکوم می‌شوند اما شمار افرادی که بر اساس این‌گونه اتهامات کاذب به اعدام محکوم شده‌اند معلوم نیست.

مدارک و شواهد

بر اساس اطلاعات موجود، اعترافات آقای مختار رحیمی در دوره بازجویی، مبنای صدور حکم بوده است. (فایل منتشر شده در یوتیوب، ۱ شهریور ۱۳۹۵) بر اساس اطلاعیه دادگستری استان کردستان، برخی از متهمان پس از دستگیری در مصاحبه با شبکه تلویزیونی پرس تی‌وی و شبکه استانی کردستان «خود را پیرو تفکر سلفی جهادی و تکفیری» معرفی کردند و «با صراحت به جزئیات جنایات خود اشاره کردند» (روزنامه خراسان)

سازمان‌های بین‌المللی حقوق بشر بارها مقامات جمهوری اسلامی ایران را به دلیل اعمال سیستماتیک شکنجه‌های شدید و استفاده از سلول‌های انفرادی برای گرفتن اعتراف از زندانیان محکوم کرده‌اند و صحت اعترافاتی را که تحت فشار از متهمان گرفته شده است، مورد پرسش قرار داده‌اند. اعترافات زندانیان سیاسی گاه از تلویزیون پخش شده‌ است. تلویزیون دولتی اقدام به پخش اعترافاتی کرده است که در آن‌ها زندانیان به جرم‌های مبهم و غیرواقعی اعتراف کرده، باورهای سیاسی خویش را نفی و توبه کرده‌اند و یا حتی پای دیگران را به میان کشیده‌اند. سازمان‌های حقوق بشری همچنین به روند نفی و بازپس‌گیری اعترافات و توبه زندانیانی که آزاد شده ‌اند نیز اشاره کرده‌اند.

دفاعیات

به آقای رحیمی در جلسه دادگاه فرصت کافی برای دفاع داده نشد. برای آقای رحیمی با وجود داشتن دو وکیل تعیینی، وکیل تسخیری در نظر گرفته شد. وکلای تعیینی آقای رحیمی هرگز موفق به ملاقات با وی نشدند و در روز برگزاری جلسه دادگاه به آنها اجازه ورود به دادگاه و حتی ارائه لایحه دفاعیه داده نشد. (مصاحبه بنیاد برومند)

می‌گفتند باید بگویی این کار را من کرده‌ام؛ می‌خواهیم کمکت کنیم، آزادت کنیم، این حرف‌ها را بزن ما هم کارت را راه می‌اندازیم

او پیش از دادگاه فرصت و امکان ملاقات و حتی حرف زدن با وکیل تسخیری خود را نیافت. وکیل تسخیری وی تنها چند دقیقه پیش از برگزاری جلسه دادگاه فرصت یافت پرونده را مطالعه کند و در دادگاه به او فرصت دفاع از موکلش داده نشد. (گزارش سازمان عفو بین‌الملل)

بنا بر گفته یکی از نزدیکان آقای رحیمی، او و خانواده‌اش به همراه وکیل، بارها از قوه قضاییه درخواست برگزاری دادگاه علنی کردند ولی این درخواست آنها بی‌پاسخ ماند. (مصاحبه بنیاد برومند)

آقای رحیمی در دادگاه، اتهام مشارکت در ترور را رد کرد و اعلام کرد که اعترافات وی زیر شکنجه بوده است. همچنین بر اساس اظهارات یکی از نزدیکان آقای رحیمی، خانواده مقتول دولت را مسئول ترور دانسته بودند. (مصاحبه بنیاد برومند)

آقای رحیمی به همراه سایر متهمان این پرونده پس از انتقال به زندان عمومی و خارج شدن از فشار بازجویی‌ها با انتشار فایل تصویری از داخل زندان، اتهامات عنوان شده علیه خود را به کلی رد کردند و اعلام کردند که اعترافات تلویزیونی زیر فشار و شکنجه گرفته شده بود. او اتهام شرکت در مبارزه مسلحانه و ارتباط با گروه‌های مسلح را رد کرد و درباره نحوه اعتراف‌گیری گفت: «بازجو می‌گفت تو یک سری جرم‌ها مرتکب شده‌ای که خودم اصلاً از هیچ کدامشان خبر نداشتم، چیزهایی می‌گفت که اصلاً روحم هم از آنها خبر نداشت، ولی می‌گفت تو این کارها را انجام داده‌ای و جالب هم این بود که در همان تاریخی که این به اصطلاح بازجو این حرف‌ها را می‌زد، دقیقاً در همین تاریخ من کنار برادرزنم که دستش شکسته بود و در بیمارستان بعثت بود، همراهش بودم». (یوتیوب، ۱ شهریور ۱۳۹۵)

به گفته آقای رحیمی اعترافات گرفته شده از او با فریب دادن بوده است. او در این باره گفت: «آنها می‌گفتند تو باید این جرم را تحویل بگیری و بگویی این کار را من کرده‌ام. هرطوری که بود سرم را کلاه گذاشتند و با حرف‌ها و وعده‌های دروغین که می‌گفتند می‌خواهیم کمکت بکنیم، تو را دستگیر کرده‌ایم ولی می‌خواهیم آزادت بکنیم، این حرف‌ها را بزن و خیال ما را راحت کن و ما هم کارت را راه می‌اندازیم. من هم دیگر هیچ راه چاره‌ای برایم باقی نمانده بود چون زیر شکنجه و اذیت و آزار بودم و دیگر نمی‌توانستم تحمل کنم و من مجبور به گفتن یک سری حرف‌ها که آنها می‌گفتند شدم. بعد از یک مدت مرا جلوی دوربین بردند و یک سری حرف‌ها را زدند و گفتند باید این حرف‌ها را جلوی دوربین بگویی و دیگر کارت تمام است و ما تو را از این جا آزاد می‌کنیم. دقیقاً الآن همان حرف‌هایی را که جلوی دوربین گفتم را سی‌دی کرده‌اند، که جرم من شده است و به وسیله همان سی‌دی حکمم را اعدام صادر کرده‌اند». (یوتیوب، ۱ شهریور ۱۳۹۵)

بر اساس اطلاعات موجود، آقای رحیمی اتهامات وارده را دروغین دانست و علت دستگیری و محاکمه‌اش را تنها دفاع از عقیده مذهبی اهل سنت دانست. وکیل تسخیری او نیز به حکم دادگاه اعتراض و اتهام محاربه را رد کرد. (هرانا، ۱۳ تیر ۱۳۹۲)

به گفته یک فرد مطلع و هم‌فکر آقای رحیمی، گروهی به نام «توحید و جهاد» که عضویت در آن از اتهامات منتسب به او و هم‌پرونده‌هایش است وجود ندارد و این نامی است که بعد از دستگیری این افراد از سوی نهادهای اطلاعاتی ساخته شده است. آقای رحیمی و تعدادی از فعالان اهل سنت سال ۱۳۸۸ دستگیر شدند که تعدادی از آنها نیز پیش از آقای رحیمی اعدام شدند؛ اما نام «توحید و جهاد» چند سال بعد از بازداشت این افراد و بعد از اعدام گروه اول مطرح شد. (تحقیقات بنیاد برومند)

بر اساس فایل‌هایی که به وسیله موبایل در زندان گرفته شده، متهمان این پرونده اعلام کرده بودند که اعترافات تحت شکنجه شدید گرفته شده است. فایلی که از سوی یک سایت حکومتی بعد از اعدام آقای رحیمی و بقیه متهمان این پرونده منتشر شد، حاوی کلیپ‌هایی از نیروهای داعش حاضر در سوریه و عراق است که با اعتراف‌گیری برخی از متهمان ادغام شده بود. روشن نیست چرا مدارک مثل «سلاح‌های متعدد جنگی و بیش از ۵۰ بمب آماده انفجار» که دادگستری کردستان مدعی کشف آن است در فایل تصویری منتشر شده از سوی یک سایت حکومتی نشان داده نشد. آقای رحیمی در این فایل تصویری حضور ندارد. اعترافات گرفته شده از دیگر متهمان این پرونده تحت شکنجه از جمله ضرب و شتم، شوک برقی، آویزان کردن، و محرومیت درازمدت از غذا، خواب و دارو بوده است. (گزارش سازمان عفو بین‌الملل)

به گفته وکلای چند تن از متهمان این پرونده‌ها انتقادات جدی به روند رسیدگی عادلانه این پرونده‌ها وجود دارد و با توجه به تغییر قانون مجازات اسلامی، شرایط محاربه برای اغلب متهمان وجود نداشت و به پرونده مطابق قانون مجازات اسلامی جدید رسیدگی نشد. (تحقیقات بنیاد برومند)

آقای عثمان مزین، وکیل چند تن از متهمان این پرونده گفت: «در این پرونده افرادی هستند یکی دو مورد مرتکب قتل شهروندان شده‌اند که حالا این عمل محاربه تلقی می‌شود یا نه محل تردید است، ولی همه افرادی که چه در آن عملیات‌ها نقش داشتند و چه نقش نداشتند همه به یک دید نگریسته شدند و این مشکل واقعا وجود دارد. بسیاری از این متهمان اصلا از اسلحه استفاده‌ای نکرده‌اند. انتظارمان این بود که با توجه به قانون جدید و تغییر تعریف محاربه تقاضای اعاده دادرسی این‌ها مورد رسیدگی قرار بگیرد، ولی از آن جا که دادگاه انقلاب تصویر آرا را در اختیار وکلا قرار نمی‌دهد، وکلا قانونا بدون تصویر رای قادر به اعاده دادرسی نیستند. یا باید تصویر داشته باشند یا باید از روی آن بازنویسی بکنند. آرا هم طولانی است چون هر کدام از آرا در مورد ۲۰ تا ۲۵ نفر است و برای هر کدام از این‌ها یک صفحه هم هست. یک مورد دیگر این است که خود متهم هم وقتی ما تقاضای دادرسی را در اختیارشان گذاشتیم علی‌رغم قول مساعدی که مسئولان دادند ولی اعاده دادرسی آنها به جریان انداخته نشده است. حتی من در موردی که قصد مطالعه داشتم بعد از صدور رای رییس شعبه اجازه مطالعه پرونده را به بنده نمی‌داد و می‌گفت من رسیدگی‌هایم تمام شده است. در حالی که در مرحله رسیدگی و تجدیدنظر بود و طبق قانون من حق داشتم پرونده ایشان را مطالعه بکنم». به گفته آقای مزین: «همه این‌ها تقاضای عفو داده بودند اکثرشان اما نه تقاضای عفوشان و نه تقاضای اعاده دادرسی آنها مورد بررسی و رسیدگی قرار نگرفت. حتی در زمان ابلاغ رای هم نسخه‌ای از رای به آنها داده نشده است، بلکه فقط به آنها گفته‌اند ذیل نامه را امضا بکنید. در زمانی هم که وکلای تسخیری و انتخابی قصد ملاقات با موکلان خودشان و اخذ امضا را داشتند دادگاه اجازه نمی‌داد و دستور نمی‌داد که ما بتوانیم با موکلانمان ملاقات بکنیم. وقتی هم که برای اخذ امضا به زندان رجایی‌شهر مراجعه می‌کردیم، در ورودی آن جا می‌گفتند چون این‌ها متهمان القاعده هستند شما حق ملاقات با این‌ها را ندارید، وکالت‌نامه‌تان را این‌جا بگذارید و فردا بیایید و امضا را پس بگیرید و اکثرا دفاع وکلا از این متهمان بدون ملاقات و گفت‌وگو با موکلینشان بوده و اگر هم توانسته‌اند گفت‌وگویی بکنند در همان راهروی دادگاه در آن مدت چند دقیقه‌ای که برای محاکمه آورده بودندشان. دادگاه این افراد هم هر روزی هم که محاکمه می‌شد چندین نفر را می‌آوردند و هر کدام در چند دقیقه جلسه محاکمه برگزار می‌شد. چند سوال از آنها می‌پرسیدند و من در چند موردی که خودم دفاع می‌کردم معمولا دادگاه اصرار بر این داشت که تحقیقات و همه این اتهامات صحیح است و چندان توجهی به لوایح صورت نمی‌گرفت.رای هم که صادر می‌شد اصلا دادگاه فقط توجیهات خودش را و موارد مندرج در کیفرخواست را تکرار می‌کرد و هیچ اشاره‌ای به دفاعیات وکیل و یا این که با توجیه و استدلال دفاعیات وکیل را مردود اعلام بکنند من مشاهده نکردم ولی چه وکلای تسخیری و چه وکلای انتخابی که من لایحه‌شان را دیدم، چون وکلای تسخیری همه از طرف کانون وکلای دادگستری معرفی شدند در دفاعیاتشان من دیدم که دفاعیات خیلی قشنگ و جامعی بوده و حتی ماه‌ها صرف شده است برای تنظیم لوایح دفاعیه و دفاع خوبی کرده بودند این وکلای تسخیری و انتخابی اما متاسفانه من معتقد هستم اعتقاد قضایی من این هست که این دفاعیاتی که وکلا به عمل آوردند مورد توجه دادگاه قرار نگرفته و همه این افراد هم مستحق حکم اعدام با توجه به وضعیت و شرایط پرونده‌هایشان نیستند». (سازمان حقوق بشر ایران، ۱۴ مرداد ۱۳۹۵)

به گفته آقای عثمان مزین، جلسه یا جلسات دادگاه‌ بر خلاف قانون مجازات اسلامی جدید بدون حضور نماینده دادستان در سه دقیقه، چهار دقیقه و پنج دقیقه برگزار شد و دادگاه به دفاعیات متهمان و وکلا توجهی نکرد. آقای مزین گفت: «من بارها دفاع کردم. بارها گفتم آقای مقیسه من دارم دفاع می‌کنم گوش بده سرش را می‌انداخت پایین با تلفن مشغول می‌شد و بعد گفت زود بگو چی می‌خواهی بگویی. بعد هم که احکام به صورت تقریبا مشابه در چند صفحه صادر می‌شد. یعنی متن رای کاملا شبیه هم که از کلیت برخوردار است و اصلا به جزئیات اشاره و توجهی نشده بود. برای همه به یک نحوی یک حکم ثابتی صادر شده در حالی که همه دارای وضعیت و عملکرد مشابه و یکسانی نبوده‌اند». به گفته آقای مزین برای همه این متهمان در زمان قانون مجازات اسلامی سابق حکم صادر شده، در تعریف قانون جدید، «محاربه دست بردن به سلاح برای ایجاد ترس و ترساندن در جامعه اسلامی» است و تا وقتی سلاح نباشد محاربه منتفی است و اگر پرونده‌ها مجددا رسیدگی شود خیلی از این‌ها محارب نخواهند بود. او تاکید کرد: «اکثر این افراد کم سن و سال هستند، تجربه مسائل حقوقی ندارند، زبان دفاع چندانی ندارند و حرف زدن به فارسی در دادگاه برای برخی از آنها خیلی سخت بوده و با این حال دادگاه اجازه ملاقات با وکلا را به آنها نداد. هیچ کدام از وکلا موفق به دیدار با موکلان خود نشدند و تنها گفتگویی هم اگر بین وکلا و متهمان صورت گرفته باشد به صورت تلفنی بوده و یا در آن چند دقیقه ای که در دادگاه حضور داشتند. آقای مزین درباره دفاع وکلای تسخیری گفت: خیلی از آنها دفاعیات خیلی جالبی کرده‌اند اما متاسفانه دادگاه به دفاعیات توجهی نکرده و همه متهمان را به یک نحو و به یک شیوه مورد مجازات قرار داده و حکم اعدام صادر و در دیوان عالی کشور هم تایید شد». به گفته آقای مزین آقای نصیری‌پور، قاضی اجرای احکام بارها او را از اتاق بیرون کرد و گفت «چرا وکیل داعشی‌ها شده‌ای؟» در حالی که او از متهم دفاع می‌کرد و نه اتهام. آقای عثمان مزین همچنین در مورد فعالیت و اتهامات وارده به متهمان این پرونده‌ها گفت: «چندین پرونده در دادگاه انقلاب درباره این افراد است. فعالیت و دستگیری آنها قبل از تشکیل گروه داعش بود یعنی آن زمان داعش وجود نداشت. اینها گروههای مذهبی بودند که در کردستان فعالیت می کردند، سنی مذهب بودند و کلاس هایی می گذاشتند از جمله گروه انصار‌السنه و گروه توحید و جهاد. کلاس می گذاشتند و فعالیت داشتند تا اینکه چندین فقره قتل در کردستان صورت گرفت و این بحث مطرح شد که این قتل ها توسط آنها صورت گرفته». همچنین محمد سیف‌زاده، حقوق‌دان و عضو کانون مدافعان حقوق بشر که چند سال با این زندانیان در زندان رجایی‌شهر زندانی بوده، عنوان کرد: «شبی افسر نگهبان آمد و گفت امروز صبح بچه‌های سالن ۱۰ را بردند دادگاه، بیش از ۳۰ نفر و همه را برگرداندند، در همان جلسه به همه حکم اعدام دادند، خواهش می‌کنم بروید با آنها صحبت کنید. به سالن ۱۰ رفتم، همه بچه‌های اهل تسنن جمع شدند و به گرمی با هم صحبت کردیم. از اسلام، قرآن، حضرت محمد، حقوق بشر و … . یکی دو تا از بچه‌ها گفتند ما از اعدام نمی‌ترسیم ولی آنچه امروز دیدیم هیچ شباهتی به هیچ دادگاهی حتی قرون وسطی نداشت، حق دفاع نبود، اسامی و حکم را نوشته بودند، ظرف حدود یک ربع ۳۷ نفر را بردند و گفتند حکمتان اعدام است و امضا می‌گرفتند». سیامک قادری، روزنامه‌نگاری که با این افراد هم‌بند بوده، با بیان این که آقایان سلطانی و سیف‌زاده، وکلای زندانی، در زندان به این افراد مشاوره می‌دادند، گفت: «این وکلا در جزییات روایت آنها از ماجرای دستگیری، تحقیق و محاكمه مشاور آنها بودند و گاه دفاعیه و یا درخواست‌هایی را برای آنان تهیه می‌كردند و به قاطعیت می‌توانم بگویم در عین زاویه شدید عقیدتی با آنها، روند دادرسی آنان را مطلقا خلاف قانون آیین دادرسی جمهوری إسلامی، خلاف عقل، انسانیت و خلاف موازین حقوق بشری ارزیابی می‌كردند». سعید مدنی، زندانی سیاسی که با این افراد در زندان بوده، با اشاره به پرونده‌سازی علیه این افراد گفت: «از اولین روزهای رهایی از زندان از هر انسان شریفی که دستی در نظام قضایی و اجرایی استمداد کردم تا با بی‌طرفی و فارغ از جوسازی‌ها پرونده آنها را بازبینی کنند تا با ملاحظه انبوه تناقضات و گزارش‌های کذب در این پرونده، بلکه مانع از تداوم این ظلم بزرگ و نابخشودنی علیه آنان شوند. اما گویا دیگر حتی کور سویی از وجدان، انسانیت، شرافت و دین داری نمانده تا صدای مظلوم شنیده شود». (یورونیوز، ۱۸ مرداد ۱۳۹۵) از جزئیات دفاعیات آقای رحیمی در دادگاه اطلاعی در دست نیست.

حکم

شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی تهران آقای مختار رحیمی را به «اعدام» محکوم کرد. شعبه ۳۲ دیوان عالی کشور حکم او را تایید کرد. (هرانا، ۱۲ بهمن ۱۳۹۲)

بر اساس اطلاعات موجود، از ساعت ۷:۳۰ عصر روز دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۵ مسئولان زندان رجایی‌شهر جهت جلوگیری از اطلاع‌دهی خبر اجرای حکم اعدام آقای رحیمی و ۲۴ متهم دیگر از داخل زندان، دستگاه‌های پارازیت‌انداز موبایل را فعال کردند و همراه با قطع تلفن‌های اصلی زندان، ملاقات‌ها و تردد زندانیان به هواخوری و بهداری را محدود کردند. (هرانا، ۱۳ مرداد ۱۳۹۵)

به گفته یکی از نزدیکان آقای رحیمی، شب قبل از اعدام گارد ویژه زندان آقای رحیمی را به همراه بقیه متهمان با دست و پا و دهان بسته برای اجرای حکم از بند چهار به سلول انفرادی منتقل کردند تا زندانیان دیگر صدای آنان را نشنوند و از ماجرا اطلاع نیابند.

آقای رحیمی صبح روز سه‌شنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۵ به همراه ۲۴ متهم دیگر از جمله برادرش *****در زندان رجایی‌‌شهر کرج بدون رعایت تشریفات قانونی اجرای حکم به دار آویخته شد. (مصاحبه بنیاد برومند) به دنبال اعدام آقای رحیمی و بقیه متهمان، زندانیان اندرزگاه ۷ سالن ۲۱ زندان رجایی‌شهر که غالبا سنی مذهب بودند در اعتراض با اعدام گروهی آنها و همدردی با خانواده‌هایشان اعتصاب کردند. (هرانا، ۱۳ مرداد ۱۳۹۵)

بر اساس مستندات موجود، علت درگذشت آقای رحیمی در گواهی فوت «بیماری تنفسی» اعلام شد. مشخص نیست با وجود اطلاعات موثق مبنی بر اعدام آقای رحیمی چرا علت فوت او را «بیماری تنفسی» اعلام شده است. (تحقیقات بنیاد برومند)

بعد از اعدام آقای رحیمی نیروهای امنیتی از طریق تماس تلفنی به خانواده آقای رحیمی برای انجام آخرین ملاقات اطلاع دادند اما در مسیر حرکت به سوی زندان رجایی‌شهر با آنها تماس گرفته شد که برای شناسایی جسد به سردخانه کهریزک مراجعه کنند. خانواده آقای رحیمی، جسد او را با حضور ماموران اطلاعات سنندج شناسایی کردند.پیکر او برای خاکسپاری به خانواده‌اش تحویل داده نشد اما آقای رحیمی توسط مقامات مسئول در حضور خانواده‌اش در قطعه ۳۰۸، ردیف ۱۱۴ و شماره ۶۸ آرامگاه بهشت زهرا در تهران به خاک سپرده شد . به خانواده آقای رحیمی اجازه انجام مراسم دفن بر اساس مذهب اهل سنت داده نشد. به گفته یک فرد مطلع، بعد از اعدام آقای رحیمی نیروهای وزارت اطلاعات در مسیر بازگشت خانواده آقای رحیمی به خانه با توقف اتوموبیلشان از آنها تعهد گرفتند که مراسم سوگواری برگزار نکنند؛ اما با وجود تهدید نیروهای اطلاعات، خانواده وی برایش مراسم برگزار کردند و عده زیادی از مردم هم در مراسم شرکت کردند. (مصاحبه بنیاد برومند)

 با وجود اعدام، علت درگذشت آقای رحیمی در گواهی فوت «بیماری تنفسی» اعلام شد

به گفته آقای عثمان مزین، وکیل چند تن از اعدام‌شدگان: «طبق قانون کسی که به اعدام محکوم می‌شود باید در زمان اجرای حکم تنی چند از مقامات و وکیل محکوم علیه حضور داشته باشند، اما هیچ کدام از وکلای آنها برای اجرای حکم اعدام دعوت نشدند. از همه مهمتر دفن هر متوفی باید طبق وصیت او باشد یا باید طبق میل و خواسته بازماندگان. بالطبع بازماندگان هر کسی دوست دارند متوفی در شهر محل سکونت خودشان دفن شود و این حق فردی آنهاست که اگر آنها در تهران دفن شده باشند بعد از اجرای حکم اعدام بالطبع این مسئله هم خلاف اصول و موازین شرعی و خواست محکوم علیه و حتی اراده بازماندگان آنهاست». (سازمان حقوق بشر ایران، ۱۴ مرداد ۱۳۹۵)

____________________________________

* سایرمنابع: روژهلات (۲۹ تیر ۱۳۹۰)، بنیاد برومند (۲۱ مرداد ۱۳۹۵)، خبرگزاری فارس (۱۲ مرداد ۱۳۹۵)، سازمان عفو بین‌الملل ( ۲۷ نوامبر ۲۰۱۶/ ۷ آذر ۱۳۹۵)، الجزیره (۴ آگوست ۲۱۰۶/۱۴ مرداد ۱۳۹۵)، هرانا (۲۱ آبان ۱۳۹۲، ۲۳ آذر ۱۳۹۲، ۱۳ دی ۱۳۹۲، ۹ بهمن ۱۳۹۲، ۱۲ بهمن ۱۳۹۲، ۲ اسفند ۱۳۹۲، ۱۳ اسفند ۱۳۹۲، ۲۶ اسفند ۱۳۹۲، ۱۳ مرداد ۱۳۹۵)، مصاحبه بنیاد برومند با عثمان مزین (۱ شهریور ۱۳۹۵)، مصاحبه بنیاد برومند با حسین احمدی نیاز (۱۲ شهریور ۱۳۹۶)، سازمان حقوق بشر ایران (۱۴ مرداد ۱۳۹۵) و تحقیقات بنیاد

**مذهب شافعی نام یکی از مذاهب فقهی سنی از دین اسلام است که پیرو ابوعبدالله محمد ادریس شافعی از ائمه چهار گانه سنت و جماعت است. مذهب شافعی ازنظر قدمت سومین مذهب فقهی اهل سنت است که از محمد، ابوبکر، عمر، عثمان و علی پیروی می کنند.

*** آقای فرهاد رحیمی در مرداد ماه ۱۳۸۵ به اتهام فروش سی‌دی‌، جزوه و کتب غیر مجاز مذهبی اهل سنت توسط اداره اطلاعات سنندج بازداشت و پس از سه روز آزاد شد. دادگاه او را به هشت ماه حبس تعلیقی محکوم کرد. او در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۸، به دنبال دستگیری چندین نفر از فعالین مذهبی اهل سنت سنندج، متواری و به صورت مخفیانه در سنندج زندگی می‌کرد. سرانجام نیروهای اداره اطلاعات سنندج در ۵ مهرماه ۱۳۸۸، به مخفیگاهش در محله شریف‌ آباد سنندج حمله کردند و او را با شلیک گلوله به قتل رساندند. .

****صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران نیز با پخش گزارش و ویژه‌برنامه‌هایی در ۲۳ اسفند ماه ۱۳۹۲ و ۲۴ آبان ۱۳۹۲ اتهامات مختلفی از جمله «ترور ماموستا شیخ‌الاسلام نماینده مجلس خبرگان رهبری»‌، « نگهداری و انبار اسلحه» و «ارتباط با گروه پژاک» را به متهمان این پرونده وارد کرد. همچنین شبکه استانی کردستان با پخش مستند چهار قسمتی «تکفیر و ترور» در تاریخ ۱۳ مرداد ماه ۱۳۹۵  به جزء اتهام ترور شخصیتهای مذهبی و قضایی از جمله « ماموستا شیخ‌الاسلام»، «ماموستا برهان عالی»ِ و «قاضی کامیانی»، اتهامات مختلفی از جمله «سرقت از طلا فروشی»، «ترور چهار محیط بان درسنندج» و «حمله و شلیک به سوی رهگذران و ماموران راهنمایی و رانندگی در میدان آزادی سنندج» را با این متهمان  وارد کرد.

***** آقای بهمن رحیمی برادر آقای مختار رحیمی که همزمان با او دستگیر شد نیز به اتهام «محاربه»، «تبلیغ علیه نظام از طریق شرکت در کلاس‌های اعتقادی و سیاسی» «برگزاری شعائر دینی که از جانب دولت ممنوع می‌باشد» و در ۱۲ مرداد ۱۳۹۵ همراه با ۲۴ متهم دیگر در زندان رجایی شهر کرج اعدام شد.

تصحیح و یا تکمیل کنید