بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

شیرین علم هولی آتشگاه

درباره

سن: ۲۹
ملیت: ايران
مذهب: نامعلوم
وضعیت تأهل: مجرد

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹
محل: زندان اوين، تهران، استان تهران، ايران
نحوه کشته‌شدن: حلق آویز
اتهامات: طرفداری از گروه‌های چريکی مخالف نظام

ملاحظات

خانم شیرین علم هولی آتشگاه از کودکی قالیبافی آموخت. زبان فارسی را بعدها فرا گرفت. به قول یکی از همبندانش: «بسیار دست و دلباز بود و همیشه لبخند به لب داشت»

خبراعدام خانم شیرین علم هولی آتشگاه فرزند خدر و۴ نفر دیگر به نقل از روابط عمومی دادسرای عمومی و انقلاب تهران، در سایت‌های اینترنتی رسانه های متعدد از جمله ایسنا، کمیته گزارشگران حقوق بشر، استریت ژورنال و مدافع (۱۹ اردیبهشت)، کوردیش پرسپکتیو (۱۷ و ۲۵ اردیبهشت)، خبرگزاری فارس (۲۷ اردیبهشت)، تا لغو اعدام شیرین علم هولی (۱۷ اردیبهشت)، سایت بیداران (۲۹ اردیبهشت) ۱۳۸۹ ، رهانا (۱۱ و ۱۴ بهمن)، ایران امروز (۶ اسفند)، ارومیه دات کام (۲۶ دی) ۱۳۸۸ اطلاعات تکمیلی از رادیو فردا (۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۹) منتشر شد.

شیرین علم هولی در۱۳ خرداد ۱۳۶۰ در روستای دیم قشلاق در حوالی ماکو در یک خانواده کرد متولد شد. وی سواد نداشت و گلیم و فرش‌بافی را خوب بلد بود. یکی از هم بندان وی در باره‌اش می‌گوید: «او بسیار دست و دلباز بود و همیشه لبخند به لب داشت. در بدترین شرایط هم لبخندی می‌زد و می‌گفت «این نیز بگذرد»…شیرین به معنی واقعی کلمه آزاده بود».

آقای بهرامیان یکی از وکلای متهم در گفتگو با ایران امروز درباره او می‌گوید که «شیرین علم هولی وقتی که بازداشت شد، زبان فارسی بلد نبود. ایشان... فقط یک دوره کوتاهی نهضت سواد آموزی رفته بود و یادگرفته بود که اسمش را امضا کند. اما دختر باهوشی است و اخیرا در زندان توانسته تا کلاس پنجم دبستان تحصیل کند و به من قول داده در این زمینه خودش را بالا بکشد و دانشگاه برود».

دستگیری و بازداشت

خانم شیرین علم هولی در۶ خرداد ۱۳۸۷ به دنبال انفجار بمبی در پارکینگ مقر سپاه پاسداران در غرب تهران دستگیر شد. او ۲۵ روز را در مقر سپاه گذرانید و پس از آن به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. خانم علم هولی پس از ۶ ماه به بند نسوان همین زندان انتقال یافت (سایت تا لغو اعدام شیرین علم هولی، ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹).

طبق اظهارات خانم علم هولی، بازداشت وی به صورت خودسرانه و بدون وجود حکم بازداشت بوده است و او در طی مدت بازداشت بلاتکلیف بوده و به وکیل مدافع دسترسی نداشته است. شیرین علم هولی در نامه‌‌هایش دستگیری و شرایط سخت زندان و شکنجه‌هایی را که متحمل شده شرح می‌دهد. در نامه‌ای به تاریخ ۲۸ دیماه ۱۳۸۸ نوشته است: «...من در خرداد ۱۳۸۷ در تهران توسط تعدادی از ماموران نظامی و لباس شخصی دستگیر شدم و مستقیما به مقر سپاه منتقل شدم. به محض ورود و پیش از هر گونه سوال و جوابی، شروع به کتک زدن من کردند...تمام آن مدت (مدتی که وی در زندان سپاه گذرانده) متحمل انواع شکنجه‌های جسمی و روحی شدم. بازجوها مرد بودند و من با دستبند به تخت بسته شده بودم. آن ها با باتوم برقی، کابل، مشت و لگد به سر و صورت و اعضای بدنم و کف پاهایم می‌کوبیدند. من حتا در آن زمان به راحتی نمی‌توانستم فارسی را بفهمم و صحبت کنم. زمانی که سوال‌هایشان بی‌جواب می‌ماند، باز مرا به باد کتک می‌گرفتند تا از هوش می‌رفتم. صدای اذان که می‌آمد برای نماز می‌رفتند و به من تا زمان بازگشت‌شان فرصت می‌دادند تا به قول خودشان فکرهایم را بکنم و زمانی که باز می‌گشتند، دوباره کتک، بی‌هوشی، آب یخ و....»

«ضربه‌هایی که در دوران شکنجه به سرم وارد شده، باعث آسیب دیدگی در سرم شده است. بعضی از روزها دردهای شدید هجوم می‌آورند. سردردهایم آن قدر شدید می‌شود، که دیگر نمی‌دانم در اطرافم چه می‌گذرد، ساعت‌ها از خود بیخود می‌شوم و در نهایت از شدت درد، بینی‌ام شروع به خونریزی می‌کند و بعد کم کم به حالت طبیعی برمی‌گردم و هوشیار می‌شوم. هدیه دیگر آنها برای من ضعف بینایی چشمانم است که دائم تشدید می‌شود و هنوز هم به درخواستم برای عینک پاسخ نداده شده...»

«زمانی‌که دیدند من برای ادامه اعتصاب غذا مصرم، به واسطه سرم و شلنگ‌هایی که از بینی به درون معده‌ام می‌فرستادند، به زور قصد شکستن اعتصابم را داشتند. من مقاومت می‌کردم و شلنگ‌ها را بیرون می‌کشیدم که منجر به خونریزی و درد زیادی می‌شد و اثر آن حالا بعد از دو سال هم چنان باقی مانده و آزارم می‌دهد».

«یک روز در هنگام بازجویی، چنان لگد محکمی به شکمم زدند که بلافاصله دچار خونریزی شدیدی شدم. یک روز یکی از بازجویان به سراغم آمد، تنها بازجویی بود که او را دیدم. در سایر مواقع چشم بند داشتم. او سوال‌های بی‌ربطی از من پرسید. وقتی جوابی نشنید، سیلی‌ای به صورتم زد و اسلحه‌ای از روی کمر خود باز کرد و بر سرم گذاشت و گفت: «به سوال‌هایی که از تو می‌کنم جواب بده. من که می‌دانم تو عضو پژاک هستی، تروریستی، ببین دختر تو حرف بزنی یا نه فرقی نمی‌کند ما خوشحالیم که یک عضو پژاک در دستانمان اسیر است».

«با پای زخمی سرپا نگه می‌داشتند تا پاهایم کاملا ورم می‌کرد و بعد برایم یخ می‌آوردند. شب‌ها تا صبح صدای جیغ و داد و ناله و گریه می‌آمد و من از شنیدن این صداها عصبی می‌شدم که بعدها فهمیدم این صدا ضبط است و به خاطر آن است که من رنج‌های زیادی بکشم. یا ساعت‌ها در اتاق بازجویی فقط قطره قطره آب سرد روی سرم می‌چکید و شب مرا به سلول باز می‌گرداندند».

«یک روز با چشمان بسته روی صندلی نشسته بودم و بازجویی می‌شدم. بازجو سیگارش را روی دستم خاموش کرد و یا یک روز آن قدر پاهایم را با کفش‌هایش فشار داد که ناخن‌هایم سیاه شد و افتاد یا این که تمام روز مرا در اتاق بازجویی سرپا نگه می‌داشت و بدون هیچ سوالی، فقط بازجویان می‌نشستند و جدول حل می‌کرند...»

خانم علم هولی پس از بازجویی در مقر سپاه که طی آن حدود سه هفته در اعتصاب غذا به سر برده بود، به بند ٢٠٩ اوین فرستاده می‌شود. به گفته خودش: «به دلیل وضعیت جسمی‌ام و این که حتا نمی‌توانستم راه بروم، بند ۲۰۹ حاضر به پذیرش من نشد و یک روز تمام با همان وضعیت، مرا دم در ۲۰۹ نگاه داشتند تا سرانجام مرا به بهداری منتقل کردند. دیگر، تفاوت شب و روز را درک نمی‌کردم. نمی‌دانم چند روز در بهداری عمومی اوین ماندم تا زخم‌هایم کمی بهتر شد و بعد به ۲۰۹ منتقل شدم و بازجویی‌ها در آن جا آغاز شد. بازجوهای ۲۰۹ نیز تکنیک‌ها و روش‌های خاص خود را داشتند و به قول خودشان با سیاست سرد و گرم پیش می‌رفتند. ابتدا بازجویی خشن می‌آمد و مرا تحت فشار و شکنجه و تهدید قرار می‌داد و می‌گفت که هیچ قانونی برایش مهم نیست و هر کاری بخواهد با من می‌کنند و … بعد بازجوی مهربان وارد می‌شد و از او خواهش می‌کرد که دست از این کارها بردارد. به من سیگاری تعارف می‌کرد و بعد سوالات را تکرار می‌کرد و دوباره این دور باطل شروع می شد».

دادگاه

اطلاعی درباره جلسه یا جلسات دادگاه در دست نیست. این پرونده در تاریخ ۲۸ آذر ۱۳۸۸ در شعبه ۱۵دادگاه انقلاب اسلامی تهران و در تاریخ ۲۵ بهمن سال ۱۳۸۸ در دیوان عالی کشور مورد بررسی قرار گرفت.

اتهامات

اتهامات عنوان شده علیه خانم شیرین علم هولی محاربه از طریق «ارتباط و همكاری با گروهک پژاک** و عضویت در آن و ورود و خروج غیر قانونی از مرز» بود. بنا بر اعلامیه دادسرای انقلاب و عمومی تهران، خانم علم هولی متهم به بمب گذاری در پارکینگ قرارگاه سپاه در غرب تهران و انفجار آن بوده است. (ایسنا، ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹)

در شرایطی که حداقل تضمین‌های دادرسی رعایت نمی شود و متهمان از یک محاکمه منصفانه محرومند، صحت جرایمی که به آنها نسبت داده می شود مسلم و قطعی نیست.

مدارک و شواهد

یکی از مهم‌ترین مدارک علیه متهم اعترافات خود متهم بوده است. دادستان تهران اظهار داشته است که متهم در آخرین دفاعیات خود اعلام کرده که از پژاک دستور می‌گرفته است. هم چنین در اطلاعیه دادسرای عمومی و انقلاب تهران آمده است که خانم علم هولی اعتراف کرده است که برای دو عملیات تروریستی به تهران آمده است. علاوه بر آن بنا بر همین اطلاعیه، چند متر سیم برق، ۴عدد باطری بزرگ، چسب شیشه‌ای پهن، ریموت كنترل انفجاری و وسایل دیگری از کیف متهم کشف شده است.

دفاعیات

از دفاعیات متهم در دادگاه اطلاع دقیقی در دست نیست. بنا بر گفته‌ی هم بند وی، خانم علم هولی ارتباط با پژاک را قبول نداشته است. خود وی و وکلا و هم چنین جوامع حقوق بشری دلایل زیر را در دفاع از وی مطرح می‌نمایند:

۱. اعترافات خانم علم هولی بدون قصد و اراده وی و یا زیر شکنجه صورت گرفته است:

خانم علم هولی اظهار داشته که در زمان اعتراف از خود اراده‌ای نداشته و تحت تاثیر دارو بوده، وی در مورد نحوه اعتراف‌گیری از خود گفته است: «در یکی از دفعاتی که دکتر برای درمان زخم‌هایم و رسیدگی به وضعیتم مراجعه کرده بود، من در اثر کتک‌ها در عالم خواب و بیداری بودم. دکتر از بازجو خواست که مرا به بیمارستان منتقل کنند. بازجو پرسید: «چرا باید به بیمارستان منتقل شود، مگر در این جا معالجه نمی‌شود؟» دکتر گفت: «برای ‌معالجه نمی‌گویم، من در بیمارستان برایتان کاری می‌کنم که دختره مثل بلبل شروع به حرف زدن بکند» فردای آن روز مرا با چشم بند و دستبند به بیمارستان بردند. دکتر مرا روی تخت خواباند و آمپولی به من تزریق کردند. من گویی از خود بی خود شده بودم و به هر آنچه را که می‌پرسیدند، پاسخ می‌دادم و جواب‌هایی که آنها می‌خواستند را همان گونه که می‌خواستند به آنها می‌دادم و آنها هم از این جریان فیلم می‌گرفتند».

علاوه بر این همان طور که گفته شد خانم علم هولی مورد شکنجه و سایر رفتار ظالمانه، غیرانسانی، تحقیر‌آمیز قرار گرفته است. بنا بر گفته یکی از وکلای وی آقای بهرامیان، خانم علم هولی نامه‌ای مبنی بر ادعای شکنجه از داخل زندان نوشته و برای وکیل خود ارسال کرده است و وکیل وی این نامه را ضمیمه دادخواست تجدید نظر به دیوانعالی کشور نموده است. با این وجود هیچ قرینه‌ای وجود ندارد که دادگاه به این ادعا توجهی کرده و یا هیچ اقدامی برای محافظت از متهم صورت داده باشد.

۲. مترجمی برای خانم علم هولی به کار گرفته نشده است:

خانم علم هولی و وکلای وی بارها تاکید کرده‌اند که او در زمان دستگیری زبان فارسی بلد نبوده است و اصلا سوال و جواب بازجوها را نمی‌فهمیده است. از قرائن موجود در مصاحبه‌های وکلا و نامه‌های خانم علم هولی برمی‌آید که مقامات قضایی و زندان در استخدام مترجم برای وی کوتاهی کرده‌اند. وی در این باره گفته است: « در آن زمان که من را بازجویی می‌کردید حتی نمی‌توانستم به زبان شما صحبت کنم و من در طی دو سال اخیر در زندان زنان، زبان فارسی را از دوستانم آموختم، اما شما با زبان خود بازجویی‌ام کردید و محاکمه‌ام کردید و حکم را برایم صادر کردید. این در حالی بوده که من درست نمی‌فهمیدم در اطرافم چه می‌گذرد و من نمی‌توانستم از خود دفاع کنم...»

۳. ایرادات وارد بر سوء نیت:

به گفته‌ آقای بهرامیان، یکی از وکلای خانم علم هولی، به دلیل بیسوادی خانم علم هولی، احراز قصد وی برای پیوستن به یک تشکیلات مشکل است. آقای بهرامیان در این باره می‌گوید: «که آدم بیسواد خواه ناخواه به علت عدم اطلاع علمی از وضعیت اجتماعی و سیاسی نمی‌داند سیاست چیست و فعالیت سیاسی یعنی چه. متهم کردن او به عنوان عضویت در سازمان سیاسی برای براندازی یا اقدام علیه امنیت کشور بیشتر به شوخی شبیه است».

۴. عدم تناسب مجازات با جرم:

وکلای خانم علم هولی معتقدند که مجازات‌هایی به مراتب سنگین‌تر از اصول حقوقی و موارد قانونی برای وی در نظر گرفته شده است. مثلا مجازات خروج غیرقانونی از کشور جریمه نقدی است و یا در مورد محاربه می‌شد مجازات سبک‌تری وضع کرد.  به گفته آقای فریدون شامی یکی دیگر از وکلای خانم علم هولی، محاربه چهار مجازات دارد از این چهار تا مجازات یکی قتل، اعدام، قطع دست راست و پای چپ و تبعید است. با توجه به این که خانم علم هولی در این ماجرا کاری نکرده که کسی کشته شود تبعید سزاوار ایشان هست نه مجازات اعدام.

۵. عدم رعایت بی‌طرفی مسئولان و نقض آیین دادرسی که برای مثال خانم علم هولی را چند روز قبل از اعدام دوباره بازجویی کرده و اشاره کرده‌اند به این که حکم قطعی نیست و قابل تعویض است.

 مثلا در نامه‌ای به عنوان «من گروگانم» که چند روز قبل از اعدام وی نوشته شده، آورده شده است: « دوران زندانیم وارد سه سالگی خود شده است، یعنی سه سال زندگی زجرآور پشت میله‌های زندان اوین، که دو سال از آن دوران زندان را بلاتکلیف بدون وکیل و بدون وجود داشتن حکمی مبنی بر قرار بازداشتم را گذراندم. در مدت بلاتکلیفی‌ام روزهای تلخی را در دست سپاه به سر بردم و بعد از آن هم دوران بازجویی‌های بند ۲۰۹ شروع شد.  بعد از دوران ۲۰۹ بقیه مدت را در بند عمومی گذراندم. به در خواستهای مکرر من برای تعین تکلیفم پاسخ نمی‌دادند. در نهایت حکم ناعادلانه اعدام را برایم صادر کردند. امروز ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۹ است و دوباره بعد از مدت‌ها مرا برای بازجویی به بند ۲۰۹ زندان اوین بردند و دوباره اتهامات بی‌اساسشان را تکرار کردند. از من خواستند، که با آنها همکاری کنم تا حکم اعدامم شکسته شود...آنها از من خواستند تا آن چه را که می‌گویند تکرار کنم و من چنین نکردم. بازجو گفت: ما پارسال می‌خواستیم آزادت کنیم اما چون خانواده‌ات با ما همکاری نکردند به این جا کشید. خود بازجو اعتراف کرد که من فقط گروگانی هستم در دست آنها و تا به هدف‌های خود نرسند مرا نگاه خواهند داشت، یا در نتیجه اعدام خواهم شد، اما آزادی هرگز».

خلاصه‌ای از ایرادا‌های حقوق دادرسی خانم شیرین علم‌هولی

بر اساس اطلاعات موجود صدور حکم خانم شیرین علم‌هولی بر اساس اعترافاتی بوده است که وی در مرحله بازجویی انجام داده است. خانم علم‌هولی با انتشار نامه‌ای این اعترافات را ناشی از شدیدترین شکنجه‌ها خواند. این در حالی است که بر اساس قوانین ایران شکنجه و اعمال فشار به متهم غیر قانونی بوده و جرم تلقی می‌شود. همچنین اقرار و اعتراف ناشی از آن هم فاقد ارزش قانونی است. اصل 38 قانون اساسی ایران و همچنین برخی از قوانین عادی ایران صراحتا این مساله را متذکر شده است (۱) و حتی اخذ اقرار از طریق شکنجه را جرم انگاری و افرادی را که به این کار دست زده‌اند مجرم دانسته است.(۲) بنابراین استناد دادگاه به اقراری که تحت فشار و شکنجه صورت پذیرفته بود کاملا برخلاف قوانین می‌باشد. لازم بود دادگاه در این زمینه تحقیق کرده و سپس اقرار را مستند حکم خود قرار می‌داد. همچنین بر طبق مقررات موجود در حقوق ایران از جمله قانون مجازات اسلامی و قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری اقرار و اعتراف به ویژه در جرایم حدی زمانی معتبر و دارای ارزش قانونی است که نزد قاضی صادر کننده حکم صورت گیرد.(۳) به عبارتی گرچه اقرار در نزد غیر قاضی نوعی اماره محسوب می‌شود لکن اگر این اقرار و اعتراف مستند حکم قاضی قرار گیرد لازم است قاضی صادر کننده حکم، خود آن اقرار را استماع کرده باشد. بنابراین اقرار در نزد بازپرس و یا ضابطین دادگستری نمی‌تواند مستند حکم قاضی قرار گیرد. بر اساس اطلاعات موجود خانم علم‌هولی در دادگاه هیچ گونه اعترافی مبنی بر انجام عملیات تروریستی یا عضویت در گروه‌های تروریستی نداشته است.

اعدام خانم شیرین علم‌هولی بدون اطلاع به خانواده و وکیلش صورت گرفته است در حالی که بر اساس مقررات مربوطه لازم بود به خانواده و وکیل اطلاع داده می‌شد در ثانی مسئولان قضایی یا امنیتی خود اقدام به دفن شیرین علم‌هولی نموده و محل دفن را به خانواده اطلاع نداده‌اند. این اقدام غیرانسانی و خلاف موازین حقوقی نیز جای شک و تامل دارد.

بر اساس اطلاعات موجود خانم علم‌هولی زبان فارسی را نمی‌دانسته با این وجود تمام بازجویی‌ها و همچنین مراحل دادرسی به زبان فارسی انجام شده است. این در حالی است که مطابق ماده 202 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری اگر متهم فارسی نداند دادگاه موظف است دو نفر را برای ترجمه تعیین کند. رعایت نکردن این مهم قطعا حق دفاع خانم علم‌هولی را مخدوش کرده است.

حکم

دادگاه خانم شیرین علم هولی را به اتهام خروج غیرقانونی از مرز به دو سال حبس و به اتهام محاربه از طریق ارتباط با پژاک، به اعدام محکوم کرد و حکم دردیوان‌عالی کشور تایید شد. دیوان‌عالی کشورهیچ رایی را مبنی بر تایید حکم اعدام او به خانواده یا وکلایش ابلاغ نکرده بود.

خانواده شیرین علم هولی روحیه او را در آخرین ملاقات و آخرین تماسی که با وی داشته‌اند، بسیار خوب توصیف کرده‌اند. هر چند که وی طی دو هفته گذشته برای انجام مصاحبه تلویزیونی و اعتراف‌گیری به شدت تحت فشار بوده است.

وی در۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹ بدون اطلاع وکیل و خانواده‌اش در زندان اوین به دارآویخته شد. سایت بیداران به نقل ازیکی از همبندان شیرین درباره روز اجرای حکم نوشته است که تلفن بند نسوان زندان اوین در عصر روز اجرای حکم قطع بوده است و این باعث ایجاد نگرانی در زندانیان شده است. در ساعت ۹:۵۰ شب روز ۱۹ اردیبهشت یعنی ۱۰ دقیقه قبل از خاموشی، خانم علم هولی را به بهانه‌ی این‌که نام پدرش را اشتباه گفته است از بند بردند. «هر ثانيه به سختی می‌گذشت و ما در انتظار بوديم تا خبری از شيرين بگيريم، ...، حتی لحظه‌ای به گمانمان نيامد که شايد ديگر ديداری در پی اين جدايی نباشد. اشتياق شيرين به زندگی و پيشرفت و تلاش او در مطالعه شبيه کسی بود که تنها چند روز از بازداشتش گذشته و بزودی هم آزاد خواهد شد».

مسئولان امنیتی کشور پیکر او را به خانواده‌اش تحویل ندادند و مخفیانه دفن کردند. نیروهای امنیتی در۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۹ خواهر و مادر شیرین علم هولی را در منزلشان در ماکو بازداشت و چند ساعت بعد با قید وثیقه آزاد کردند. ماموران هم چنین در تهران برادر و پدر وی را که به نظر می‌رسد برای پیگیری وضعیت جسد به تهران رفته بودند، مورد تعقیب قرار دادند.

بنا بر گفته آقای بهرامیان، خانواده خانم علم هولی از مقامات متفاوت مانند دادستان تهران، استاندار کردستان، رییس قوه قضاییه و ... درخواست کرده‌اند که اجساد عزیزانشان را بازگردانند. آقای بهرامیان در خرداد سال ۱۳۸۹ ضمن ابراز تاسف از عدم پاسخگویی مسئولان دستگاه قضایی به خانواده‌ها و وکیل اعدام‌شدگان گفت: «نزدیک به یک ماه است که خانواده‌های داغ‌دیده در به در دنبال پیکر‌های عزیزانشان می‌گردند و هیچ پاسخی که مبتنی بر احساس مسوولیت آقایان باشد نشنیده‌اند.» به عنوان نمونه خانواده‌های دو تن از افرادی که با خانم علم هولی اعدام شده‌اند در ملاقات با استاندار کردستان درخواست خود را مبنی بر بازگرداندن اجساد تکرار کرده‌اند اما استاندار کردستان به آنها گفته است: « اعدام‌شدگان در محلی که هم اکنون به دلیل شرایط امنیتی قادر به افشای آن نیستیم دفن شده‌اند و پس از گذشت زمان و مساعد بودن اوضاع مسئولین مربوطه محل دفن ایشان را به شما اطلاع خواهند داد.» او برای اعدام‌شدگان در آخرت طلب مغفرت کرده که این موضوع احساسات خانواده‌ها را جریحه‌دار ساخته است. هم چنین پس از این ملاقات، افراد ناشناس با خانواده بقیه اعدام‌شدگان تماس گرفته و آنها را تهدید کرده‌اند که در صورت تکرار چنین ملاقات‌هایی دستگیر خواهند شد.

-------------------------------

* فرزاد کمانگر، مهدی اسلامیان، علی حیدریان و فرهاد وکیلی
**حزب حیات آزاد کردستان (پژاک)، سازمان چپ گرایی است که در دی ماه ۱۳۸۲ با هدف « جامعه‌ای دموکراتیک-اکولوژیک و آزادیخواه جنسیتی» در چارچوب ایرانی دموکراتیک و فدرال با خودمختاری اقلیت‌های قومی تاسیس گردید و در ۶ اردیبهشت ۱۳۸۳ اولین کنگره خود را برگزار کرد. این حزب به رهبری عبدالرحمن حاجی احمدی روابط تنگاتنگی با حزب پ. ک. ک. در ترکیه دارد و آپو« عبدالله اوجالان» رهبر آن حزب را رهبر معنوی خود می‌داند. پژاک بیشتر در مناطق شمالی کردستان ایران نفوذ دارد و مسلحانه علیه جمهوری اسلامی مبارزه می‌کند. پژاک از کردستان ایران به عنوان شرق کردستان یاد می‌کند.
۱- اصل ۳۸ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در این رابطه مقرر کرده است: «هر گونه‏ شكنجه‏ برای گرفتن‏ اقرار و يا كسب‏ اطلاع‏ ممنوع‏ است‏. اجبار شخص‏ به‏ شهادت‏، اقرار يا سوگند، مجاز نيست‏ و چنين‏ شهادت‏ و اقرار و سوگندی‏ فاقد ارزش‏ و اعتبار است‏. متخلف‏ از اين‏ اصل‏ طبق‏ قانون‏ مجازات‏ می‏‌شود.»
بند 9 قانون احترام به آزادی‌های مشروع و حفظ حقوق شهروندی مصوب ۸۳ نیز همانند قانون اساسی اشعار می‌دارد: «هرگونه شکنجه متهم به منظور اخذ اقرار و یا اجبار او به امور دیگر ممنوع بوده و اقرارهای اخذ شده بدینوسیله حجیت شرعی و قانونی نخواهد داشت.» ماده ۱۶۹ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۹۲ نیز بیان داشته است که:« اقراری که تحت اكراه، اجبار، شکنجه و يا اذيت و آزار روحی يا جسمی أخذ شود، فاقد ارزش و اعتبار است و دادگاه مکلف است از متهم تحقيق مجدد نمايد.»
۲- بر اساس ماده ۵۷۸ قانون مجازات اسلامی (بخش تعزیرات): «هر يك از مستخدمين ومامورين قضایی يا غير‌قضایی دولتی برای آنكه متهمی را مجبور به اقرار كند او را اذيت وآزار بدنی نمايد علاوه بر قصاص يا پرداخت ديه حسب مورد به حبس ازشش‌ماه تا سه سال محكوم می‌گردد و چنانچه كسی دراين خصوص دستورداده باشد فقط دستور‌‌دهنده به مجازات حبس مذكور محكوم خواهد شد واگر متهم بواسطه اذيت و آزار فوت كند مباشر مجازات قاتل و آمر مجازات قتل را خواهد داشت »
۳- تبصره ماده ۵۹ قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری در این مورد بیان می‌دارد: « در مواردی که اقرار متهم و یا شهادت شاهد و یا شهادت بر شهادت شاهد مستند رای دادگاه می‌باشد، استماع آن توسط قاضی صادرکننده رای الزامی است.» همچنین بر اساس تبصره ۲ ماده ۲۱۸ قانون مجازات اسلامی: « اقرار در صورتی اعتبار شرعی دارد كه نزد قاضی در محكمه انجام گيرد.»

تصحیح و یا تکمیل کنید