بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

عزیز محمد رحیمی

درباره

سن: ۳۰
ملیت: ايران
مذهب: بدون باور مذهبی
وضعیت تأهل: مجرد

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۲۶ مرداد ۱۳۶۰
محل: زندان اوين، تهران، استان تهران، ايران
نحوه کشته‌شدن: تيرباران
اتهامات: شرکت در تظاهرات مسلحانه; شرکت در خانه‌های تیمی; مخالفت فعال با جمهوری اسلامی

ملاحظات

آقای عزیز محمدرحیمی که شغلش حسابداری بود، اهل مطالعه بود و به ورزش کشتی علاقه داشت. او شاهد فقر محرومان بود و از حقوق ماهیانه‌اش بی هیچ ادعایی به نیازمندان کمک می‌کرد.

اطلاعات درباره آقای عزیز محمدرحیمی، فرزند جلیل، از راه مصاحبه با دو تن از خویشان وی به دست آمده است. خبر اعدام وی در اطلاعیه روابط عمومی دادستانی کل انقلاب اسلامی اعلام و در روزنامه جمهوری اسلامی (٢٩ شهوریور ١٣٦٠) منتشر شد. همچنین نام آقای محمدرحیمی در ضمیمۀ شمارۀ ۲٦۱ نشریۀ مجاهد، چاپ سازمان مجاهدین خلق ایران، به تاریخ ۱٥ شهریور ۱۳٦٤ به چاپ رسید. این ضمیمه شامل فهرست ۱۲٠۲۸ نفر است که اکثراً وابسته به گروه‌های سیاسی مخالف رژیم بوده‌اند. این اشخاص از تاریخ ۳٠ خرداد ۱۳٦٠ تا زمان چاپ نشریه مجاهد اعدام شده و یا در درگیری با قوای انتظامی جمهوری اسلامی کشته شده‌اند.

آقای محمد رحیمی روز ٣٠ فروردین ماه ١٣٣٠ در تهران متولد شد. او عضو سازمان چریکهای فدایی خلق- اقلیت بود. او فوق دیپلم حسابداری داشت و دانشجوی دوره لیسانس حسابداری بود. وی به عنوان حسابدار کار می‌کرد.

از سال ١٣٥٤ به سیاست و سازمان فدائیان خلق گرایش پیدا کرده بود و در زمان شاه هم مدت کوتاهی در بازداشت به سر برده بود. در زمان انقلاب نیز به فعالیت در سازمان چریک‌های فدایی ادامه داد. هنگام جدایی اقلیت از اکثریت، به علت مخالفت شدید با نظام جمهوری اسلامی به شاخۀ اقلیت فدائیان خلق پیوست. او در سازمان یکی از مسئولان شاخۀ کارگری جنوب تهران بود. او با کارگران در تماس بود و ترویج ایدئولوژی فدائیان را در میان کارگران به عهده داشت.

طبق اظهارات یکی از خویشانش، وی جوان متین و خوش‌برخوردی بود و بسیار دلسوز مردم زحمت‌کش. او شاغل بود و بنابرین از نظر مالی وضعش خوب بود. چون خانواده‌اش در منطقۀ فقیر نشینی زندگی می‌کردند، او فقر را به چشم می‌دید و از حقوق خود به نیازمندان کمک می‌کرد. گرچه او راجع به کمک‌هایش به مردم صحبتی نمی‌کرد، خانواده و مادرش پس از اعدام او، از گوشه و کنار روایت کمک‌هایش را به افراد، از خود آن‌ها شنیدند. او در رشتۀ کشتی فعالیت داشت و در استادیوم کارگران تمرین می‌کرد. کتاب خواندن را دوست داشت و در همۀ زمینه‌ها کتاب می‌خواند؛ به ویژه به تاریخ علاقمند بود. او توانایی این را داشت که با هر کسی به زبان خود او صحبت و تبادل اندیشه نماید. خیلی متواضع و مردمی بود.

به گفته یکی از خویشان، «روزی که انقلاب به اوج خود رسید و پیروزی نزدیک بود، او آمد خانه و گفت بچه‌ها متأسفم که چکمه می‌رود و به جایش نعلین می‌آید. و در مقابل اعتراض مادرم او گفت، مادر تو آلان متوجه نمی‌شوی من‌نمی توانم آلان به تو توضیح بدهم که اینها با این مملکت چه خواهند کرد.»

اطلاعیه روابط عمومی دادستانی کل، با این آیه قرآن آغاز ‌شد: «وعد الله المنافقین و المنافقات و الکفار نار جهنم» (سوره توبه، آیه ٦٨). «مردم قهرمان و مبارز... با همکاری شما امت حزب الله و با تلاش پی‌گیر ارتش ٢٠ میلیونی و برادران انتظامی چهری کریه منافقین بر ملا گردیده و با افشای لانه‌های فساد مزدوران ابر قدرتها، میرود تا ریشه دورویی از جامعه ما رخت بر بندد و زمینه‌ برپائی جامعه عدل اسلامی پی‌ریزی شود... دادستانی انقلاب نیز که بر پایه قوانین و مقررات اسلامی جهت ایجاد جو سالم و برقراری عدل الهی می‌کوشد تا در انجام وظایف محوله ثابت قدم بماند...» اطلاعیه سپس از اعدام «١٩ نفر از محاربان با خدا و رسول (ص) و مفسدین فی الارض» خبر داده است.

دو خواهر آقای محمد رحیمی، سهیلا و مهر انگیز در کشتار سال ٦٧ اعدام شدند. پسر یکی دیگر از خواهران وی، حسین مجیدی در سال ٦٠ در زندان اوین کشته شد. همچنین برادر آقای محمد رحیمی، هوشنگ در سال ٧١ اعدام شد.

در سال ۱۳٤۹ سازمان چریکهای فدائی خلق، متأثر از انقلاب کوبا و جنبش چریکی آمریکای لاتین، با ایدئولوژی مارکسیسم - لنینیسم و با اعتقاد به مبارزه مسلحانه، از ادغام دو گروه چریکی مخالف رژیم شاه به وجود آمد. این سازمان پس ازپیروزی انقلاب اسلامی به نفی مشی چریکی پرداخت و بر سر حمایت یا عدم حمایت از جمهوری اسلامی و شوروی، منشعب شد. سازمان فداییان خلق (اقلیت) مخالف با جمهوری اسلامی بود و عمدتاً در جنبش کارگری و سیاسی فعالیت می‌کرد.

دستگیری و بازداشت

آقای محمد رحیمی روز ٦ مرداد ٦٠ در محل کارش در شهرک اکباتان بازداشت شد. خانواده از زندانی‌های هم‌دوره‌ای آقای محمدرحیمی شنیده بودند که اطلاعات سپاه وی را دستگیر کرده بود. وی در اوین محبوس بود. به گفته یکی از مصاحبه شوندگان، «در اثر شکنجه کلیه‌های او از کار افتاده بود و پاهایش ورم کرده و دچار عفونت شدید بوده است.» ممصاحبه شونده توضیح داد: «چون ماموران در مورد خانوادۀ وی و سیاسی بودن همگی آنها اطلاع داشتند و می‌دانستند که عزیز عضو فعال و مسئول در سازمان خودش بود، می‌خواستند از او در مورد دیگر رفقایش اطلاعات کسب کنند.»

دادگاه

در گزارش روزنامه به محاکمه دادگاه انقلاب اسلامی مرکز اشاره شده است. هیچ اطلاع دیگری در مورد محاکمه آقای محمدرحیمی در دست نیست.

اتهامات

در اطلاعیه دادستانی، اتهام آقای محمدرحیمی چنین اعلام شد: «حضور در خانه‌های تیمی، سرپرستی تیم شرکت در تظاهرات مسلحانه علیه مردم مسلمان و مشارکت در جنایات تروریستی سازمان.»

در شرایطی که حداقل تضمین‌های دادرسی رعایت نمی‌شود و متهمین از یک محاکمه منصفانه محرومند، صحت جرایمی که به آنها نسبت داده می‌شود مسلم و قطعی نیست.

مدارک و شواهد

در گزارش این اعدام نشانی از مدارک ارائه شده علیه متهم نیست.

دفاعیات

از دفاعیات متهم اطلاعی در دست نیست. مصاحبه شونده اتهامات را کاملاً رد می‌کند و تأکید می‌کند که فعالیت آقای محمدرحیمی منحصراً سیاسی و ایدئولوژیک بود.

حکم

آقای محمدرحیمی روز ٢٦ مرداد ٦٠ در زندان اوین تیرباران شد.

تصحیح و یا تکمیل کنید