بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

محمد رضا (مهرداد) بگلری

درباره

سن: ۳۲
ملیت: ايران
مذهب: اسلام (شيعه)
وضعیت تأهل: متاهل

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۸ مرداد ۱۳۶۷
محل: استان گيلان، ايران
نحوه کشته‌شدن: تيرباران
اتهامات: پندار و/يا گفتار ضدانقلابی; عضویت در گروه چریکی مخالف نظام; ارتداد

ملاحظات

آقای محمدرضا (مهرداد) بگلری، فرزند محمدعلی و شهربانو منتخب اقدامی، یکی از قربانیان اعدامهای دسته جمعی زندانیان سیاسی در سالهای ۱۳٦۷ و ١٣٦٨. اکثر زندانیان اعدام شده از اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران بودند. علاوه بر آن، گروه‌های مارکسیست لنینیستی مخالف جمهوری اسلامی مثل سازمان فدائیان خلق (اقلیت) و حزب پیکار، اعضا و هوادارن احزابی چون حزب توده و فدائیان خلق (اکثریت) که فعالیتی در مخالفت با جمهوری اسلامی نداشتند نیز از قربانیان این کشتار بودند. اطلاعات تکمیلی درباره آقای بگلری را دوستانش از طریق فرم الکترونیکی به بنیاد برومند فرستاده‌اند.

بر اساس اطلاعات فرستاده شده توسط دوستانش، آقای بگلری در لاهیجان (استان گیلان) در ۹ مهر ماه ۱۳۳٥ در خانواده معروفی متولد شد و فرزند دوم خانواده بود. وی مسلمان، متاهل و دارای یک پسر بود. او از فوتبالیست‌های بنام لاهیجان و گیلان، دیپلمه ریاضی و دانشجوی مدرسه عالی تربیت بدنی تهران و ساکن لاهیجان بود.

او فردی مهربان و مردم دوست بود و علاقه زیادی به کمک به همشهری‌ها و مردمان نیازمند داشت.

دستگیری و بازداشت

آقای بگلری در روز ۹ مرداد ۱۳٦٥ در محل کارش در لاهیجان دستگیر شد. وی توسط دو نفر جهت پاسخگویی به پاره‌ای از سؤالات و بدون نشان دادن حکم یا نامه‌ای، به مرکز سپاه پاسداران لاهیجان برده شد. بنابر اطلاعات موجود، او شکنجه شد و آثار شکنجه در کف پا و پشت او مشهود بود. اولین ملاقات، ماه‌ها پس از دستگیری انجام گرفت. وی چند بار ملاقات کنترل شده و محدود در زندان داشت و یک یا دو بار بصورت تصادفی بعضی از افراد خانواده یا دوستان، وی را از دور، در مراکز درمانی دیدند وقتی که زندانی تحت الحفظ بود. بنا به شواهد موجود، او در زندان گروهکی لاهیجان موسوم به مالک اشتر زندانی بود.

او مذهبی نبود، ولی در زندان او را مجبور به انجام فرائض مذهبی نمودند.

دادگاه

آقای بگلری دو بار محاکمه شد. اولین بار وی در ۳۱ فروردین ۱۳٦٦ در دادگاه انقلاب اسلامی لاهیجان محاکمه شد. به حکم حاکم شرع وی به دو سال حبس محکوم گردید. مدت حبس وی در تاریخ ١٨ فروردین ١٣٦٨ تمام می‌شد. ولی آقای بگلری در تاریخ ٨ مرداد ١٣٦٧ برای بار دوم محاکمه شد.

محاکمه دوم آقای بگلری مصادف شد با محاکمه مجدد زندانیان سیاسی زندان‌های سراسر کشور که در تابستان ١٣٦٧ انجام گرفت. طبق اطلاعات موجود، در مورد قربانیان کشتار ٦٧، دادگاهی رسمی با حضور وکیل و دادستان برای آنها تشکیل نشد. زندانیانی که در سال ٦۷ اعدام شدند برای پاسخ به چند سوال در مقابل یک هیئت ویژه ۳ نفری، که متشکل از یک قاضی شرع، نماینده‌ای از وزارت اطلاعات و دادستان تهران، برده شدند.

خانواده‌های قربانیان کشتار سال ۱۳٦۷ به محاکمات غیرعادلانه و غیر قانونی که به اعدام هزارها زندانی در ظرف چند ماه منجر شد، به شدت اعتراض کرده‌اند. در نامه‌ای که در سال ۱۳٦۷ به وزیر دادگستری وقت، حسن حبیبی نوشتند، سیاست رسمی پنهان کاری در رابطه با این اعدامها را به پرسش کشیده‌‌ و آن را دال بر غیر قانونی بودن اعدام‌ها شمرده‌اند. آنها یاد‌آور شده‌اند که اکثریت قریب به اتفاق قربانیان زندانیانی بودند که قبلاً در محاکم شرع به حبس محکوم شده بودند و در حال گذراندن دوران محکومیت خود و یا به پایان رساندن آن بودند. این زندانیان دوباره دادگاهی شده و به سرعت به مرگ محکوم شدند.

اتهامات

اتهام آقای بگلری در دادگاه اول «هواداری از منافقین» اعلام شد.

اتهام او در دادگاه دوم «وابستگی به تشکیلات تروریستی منافقین و موضعگیری صریح زندانی واعلام ارتداد و کمک‌های جاسوسی به دشمنان انقلاب اسلامی» تغییر کرد.

در شرایطی که حداقل تضمین‌های دادرسی رعایت نمی‌شود و متهمین از یک محاکمه منصفانه محرومند، صحت جرایمی که به آن‌ها نسبت داده می‌شود مسلم و قطعی نیست. حکمی ازآیت الله روح الله خمینی که در خاطرات حسینعلی منتظری، قائم مقام رهبری در آن زمان، به چاپ رسیده است که در آن، آیت الله خمینی از اعضای سازمان مجاهدین خلق به عنوان «منافقانی» یاد نموده که به اسلام اعتقاد ندارند و نوشته است: «کسانی که در زندان‌های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می‌کنند محارب و محکوم به اعدام می‌باشند.»

مدارک و شواهد

بر اساس اطلاعات موجود افرادی علیه او شهادت کذب دادند. اما اسامی این افراد دانسته نیست. چریکی وابسته به سازمان مجاهدین پس از لو رفتن خانه تیمی‌اش در اطراف لاهیجان (دهستان پرکا پشت) با تهدید مسلحانه به مدت یک شب در خانه آقای بگلری پناه گرفت و او بدلیل ترس از انتقام و تهدیدهایی که از طرف این شخص صورت گرفته بود، چیزی از این ماجرا به مقامات جمهوری اسلامی و یا حتی به خانواده خود نگفت. شایعات بر این می‌باشد که این شخص مسئول ترور دادستان پیشین انقلاب استان گیلان بوده است. بنابر اطلاعات موجود، آقای بگلری هیچگونه آشنایی با این فرد نداشت و حتی دوست یا آشنای مشترکی نیز با او نداشته است. مقامات دولتی بعدها از اینکه این شخص یک شب در خانه آقای بگلری پناه جسته بود، با خبر شدند و از آن به عنوان مدرک علیه وی استفاده کردند.

دفاعیات

از دفاعیات متهم اطلاعی در دست نیست. وی از داشتن وکیل مدافع محروم بود.

دوستان آقای بگلری وهمچنین بسیاری از مردم شهر لاهیجان بر این عقیده‌اند که نامبرده که یک فوتبالیست معروف و فردی خیرخواه و انساندوست بود، بدلیل شهرت و موفقیت شخصی و خانوادگی‌اش در سطح شهرستان لاهیجان و استان گیلان، قربانی یک توطئه و پاپوش گردیده است. ایشان قاطعانه بر این باور می‌باشند که وی هیچگونه فعالیت سیاسی نداشته و در هیچ مقطعی هوادار و یا عضو هیچ گروه سیاسی نبوده است.

قابل ذکر است که با اینکه اتهام وی هواداری از مجاهدین بود، اتهام ارتداد هم همزمان به وی زده شد.

خویشان قربانیان سال ٦٧ در نامه خود به وزیر دادگستری یادآورمی‌شوند که به عزیزان‌شان در دادگاه فرصت دفاع داده نشده بود. در همین نامه، در پاسخ این اتهام که زندانیان (از داخل زندان) با اعضا مسلح سازمان مجاهدین خلق در حمله به نیروهای مسلح جمهوری اسلامی همکاری داشته‌اند چنین آمده که این ادعا‌ها: «با توجه به اوضاعی که در زندانها حاکم بوده، به طور کلی باطل است، چرا که فرزندان ما در سخت‌ترین شرایط به سر می‌بردند، ملاقاتهای پانزده روز یک بار آن هم به مدت ده دقیقه از پشت شیشه و به وسیله تلفن و محرومیت اینان از داشتن هرگونه وسیله ارتباط با خارج زندان، که ما آن را در هفت سال اخیر تجربه کرده‌ایم، حقانیت ادعای ما را به اثبات می‌رساند.»

حکم

به حکم دادستان انقلاب اسلامی لاهیجان، آقای بگلری در دادگاه دوم به اعدام محکوم شد. در همان روز نیز وی تیرباران گردید. گفته می‌شود که او به همراه عده‌ای از دیگر قربانیان کشتار ٦٧، در سواحل دریای خزر، چاف/چمخاله تیر باران شد. پس از اعدام، اجساد را به گورستان آقا سید مرتضی در لاهیجان آورده شدند و با استفاده ازامکانات و کمک برخی از کارمندان شهرداری لاهیجان و با هماهنگی و اطلاع شهردار وقت لاهیجان (و احتمالا در حضور او) در گوری دسته جمعی بصورت مخفیانه دفن شدند.

در آبان ٦۷ از طریق تلفن به خانواده خبر اعدام وی داده شد و از پدر و پدر همسر آقای بگلری، تعهد کتبی گرفته شد که از عزاداری و اطلاع رسانی به دیگران خودداری کنند. لوازم شخصی او را در اردیبهشت ۱۳٦۸ به مادر وی تحویل دادند.

آقای بگلری ۳۲ ساله بود.



* سازمان مجاهدین خلق ایران در سال ١٣٤٤ پایه گذاری شد که از نظر ایده‌ئولوژی، تشکیلاتی مذهبی و معتقد به اصول و مبانی اسلام بود. این سازمان، با تفسیری انقلابی از اسلام به مبارزه مسلحانه علیه رژیم محمد رضا شاه پهلوی (١٢٩٨- ١٣٥٩) اعتقاد داشت و مارکسیسم را به عنوان روشی علمی برای تحلیل اقتصادی و اجتماعی از جامعۀ ایران می‌پذیرفت و در عین حال، اسلام را سرچشمه الهام فرهنگ و ایده‌ئولوژی خود می‌دانست. در دهه ١٣٥٠، زندانی شدن و اعدام بسیاری از کادرها باعث تضعیف سازمان مجاهدین شد. در سال ١٣٥٤ این سازمان با یک بحران ایده‌ئولوژیک عمیق مواجه شد که در طی آن تعداد زیادی از کادرهای سازمان به نقد و نفی اسلام پرداختند و، پس از حذف فیزیکی چند تن از کادرها و تصفیه اعضای مسلمان، مارکسیسم را به عنوان ایده‌ئولوژی خود برگزیدند. این اقدام در سال ١٣٥٦ منجر به انشعاب و ایجاد بخش مارکسیست لنینیست سازمان مجاهدین خلق شد. در بهمن ماه سال ١٣٥٧، رهبران زندانی سازمان مجاهدین که هنوز معتقد به ایده‌ئولوژی اسلامی بودند، همراه با دیگر زندانیان سیاسی، آزاد شدند و به بازسازی سازمان و عضوگیری پرداختند. پس از استقرار جمهوری اسلامی، مجاهدین که رهبری آیت الله خمینی را پذیرفته، و به دفاع از انقلاب اسلامی برخاسته بودند، حضور در ارگانهای حکومتی و شرکت فعال در حیات سیاسی جامعه را در دستور کار خود قرار دادند. در دو سال اول انقلاب، آن‌ها هواداران بسیاری، به ویژه در مدارس و دانشگاه‌ها، یافتند ولی تلاششان برای کسب قدرت سیاسی، چه از طریق انتصاب توسط مقامات و چه از طریق انتخاب توسط مردم با مخالفت شدید رهبران جمهوری اسلامی روبه رو شد.

كنار گذاشتن كامل مجاهدین از نهادهای دولتی و بستن نشریات و دفاترشان از طرفی، و تناقض بین تفسیر مجاهدین و تفسیر حكومت از اسلام از طرف دیگر، اختلافات بین آن دو را تشدید كرد به طوری که رهبران جمهوری اسلامی مجاهدین را «منافق» می‌نامیدند و طرفداران حزب اللهی رژیم، هواداران این سازمان را در هنگام تظاهرات و پخش نشریاتشان آماج حمله خویش قرار دادند و حتی باعث کشته شدن تنی چند از آنها شدند. روز ٣٠ خرداد ١٣٦٠ مجاهدین برای اعتراض به برخورد رژیم با آنها و عزل بنی صدر، رئیس جمهور وقت، تظاهراتی را سازمان دادند که هزاران تن به خیابانها آمدند و برخی از آنان به مقابله با تهاجم پاسداران و افراد حزب اللهی پرداختند. تعداد تلفات آن روز روشن نیست اما تعداد زیادی از تظاهركنندگان دستگیر و در روزها و هفته‌های بعد اعدام شدند. جمهوری اسلامی پس از آن روز سركوب و كشتاری را آغاز کرد كه در تاریخ معاصر ایران بی‌نظیر بوده است و در طی آن هزاران نفر از طرفداران مجاهدین زندانی یا اعدام شدند. سازمان مجاهدین از ٣١ خرداد قیام مسلحانه علیه رژیم را اعلام كرد و پس از آن تعدادی از مسئولان بلندپایه و طرفداران جمهوری اسلامی را ترور کرد.

در تابستان ٦٠، رهبر سازمان مجاهدین و رئیس جمهور مخلوع (ابوالحسن بنی صدر) از کشور گریختند و در فرانسه مستقر شدند و «شورای ملی مقاومت» را تشکیل دادند. این سازمان پس از اخراج رهبران و تعداد زیادی از هوادارانش از فرانسه، در خرداد سال ١٣٦٦ ارتش رهایی بخش ایران را در عراق پایه گذاری کرد که چندین بار وارد خاک ایران شد. آخرین حمله آن تحت عنوان «عملیات فروغ جاویدان» در مرداد ١٣٦٧ شکست خورد. چند روز پس از شکست این عملیات هزاران نفر از هواداران سازمان که در زندانهای جمهوری اسلامی به سر می‌بردند در کشتار دسته جمعی سال ٦٧ اعدام شدند. از تابستان ١٣٦٠ به بعد فعالیت های علنی سازمان مجاهدین خلق ایران در خارج از کشور ادامه یافته است. از دامنۀ فعالیت ها و تعداد اعضا و هواداران کنونی سازمان در داخل کشور اطلاع دقیقی در دست نیست.

تصحیح و یا تکمیل کنید