بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

بهمن سمندری

درباره

سن: ۵۳
ملیت: ايران
مذهب: بهائی
وضعیت تأهل: متاهل

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۲۸ اسفند ۱۳۷۰
محل: تهران، استان تهران، ايران
نحوه کشته‌شدن: نحوه اعدام نا‌مشخص
اتهامات: جرايم مذهبی

ملاحظات

اطلاعات در مورد اعدام آقای بهمن سمندری، فرزند عزیزالله و بهیه‌، از گزارش‌های سازمان ملل متحد درباره وضعیت حقوق بشر در ایران مورخ ۸ بهمن ۱۳۷۱، (رینالدو گالیندو پل)، ۵ بهمن ماه ۱۳۶۶، ۹ آذر ماه ۱۳۷۱، و ۹ آذر ماه ۱۳۷۰به دست آمده است. اطلاعات تکمیلی از طریق روزنامه کیهان هوایی (۱۸ خرداد ماه ۱۳۷۱) ، کیهان چاپ لندن (۲۷ فروردین ۱۳۷۱) ، و مجله عندلیب (۱ بهمن ماه ۱۴۰۰) به دست آمده است. اطلاعات بیشتر از طریق اسناد و مقالات مختلف منتشر شده در وب‌‌سایت خانه‌ اسناد بهایی ستیزی در ایران، از جمله یک بیوگرافی کوتاه، قسمتی از گواهی فوت صادره از سازمان ثبت احوال کشور (۲۷ اسفند ماه ۱۳۷۰) و یک نسخه از گواهی فوت نامبرده صادره از سازمان ثبت احوال کشور، شعبه شمیران، که در تاریخ ۱۳ آذر ماه ۱۳۸۷ ترخیص شده، و نیز از نامه همسر وی به آقای یزدی، رییس شورای عالی قضایی (١۵ اردیبهشت ١٣٧١)، و مقاله منتشر شده در ایران وایر (۲ اردیبهشت ۱۴۰۱) به دست آمده است.

آقای سمندری همچنین یکی از ٢٠۶ بهائی ایرانی است که نامش در گزارش سال ١٩٩۳ جامعه جهانی بهائی منتشر شده است. این گزارش، آزار و اذیت اعضای جامعه بهائی در جمهوری اسلامی ایران را مستند نموده و فهرستی از بهائیانی که از سال ١٣۵٧ به بعد در ایران کشته شده‌‌اند را شامل می‌شود.

آقای بهمن سمندری در روز ۱۶ آبان ماه ۱۳۱۸ در شهر کرج به دنیا آمد. (مجله عندلیب، ۱ بهمن ماه ۱۴۰۰). وی پس از اخذ دیپلم دبیرستان در تهران، در سال ۱۳۳۴ به ترکیه رفت و از دانشگاه آنکارا در ترکیه لیسانس اقتصاد گرفت. سپس در سال ۱۳۵۰ با رزا محبوبی ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو فرزند بود. آقای سمندری سال‌ها مالک یک آژانس مسافرتی موفق بود اما این آژانس پس از انقلاب  ۳۵۷ با شروع موج مصادره اموال و املاک بهاییان، مصادره شد. (ایران وایر، ۲ اردیبهشت ۱۴۰۱). پس از مصادره اموال، آقای سمندری در یک کارخانه نساجی مشغول به کار شد. (کیهان لندن، فروردین ۱۳۷۱).

آقای سمندری به شیوه‌های مختلف در خدمت جامعه بهایی بود. او یکی از اعضای هیات اجرایی پروژه دانشگاه ایندیانا مبنی بر ارائه دروس مکاتبه‌ای به دانشجویان بهایی در ایران بود، چرا که بهاییان پس از انقلاب فرهنگی (۱)، از ادامه تحصیلات عالی در دانشگاه‌های ایران منع و پاکسازی شده بودند. (ایران وایر). آقای سمندری همچنین عضو «یاران»، شورای مدیریتی جامعه بهایی در ایران، بود که پس از انحلال محافل روحانی بهاییت در ایران، شکل گرفته بود. (بنیاد برومند؛ ایران وایر).

آقای سمندری نخستین بار در روز ۲۹ مهر ماه ۱۳۶۶، در یک جلسه «یاران» به همراه چهار بهایی دیگر، بدون حکم بازداشت، (ایران وایر) و «به اتهام عضویت در جامعه بهایی» دستگیر شد. (گزارش سازمان ملل متحد، ۸ بهمن ۱۳۷۱). وی به مدت ۵۷ روز در حبس انفرادی نگهداری شد و در تاریخ ۲۶ آذر ماه ۱۳۶۶ آزاد شد. (بنیاد برومند؛ ایران وایر؛ عندلیب). پس از بازداشت، سند خانه و وثیقه وی به مقامات تحویل داده شد و او موظف شد به طور منظم در ستاد سپاه پاسداران حضور به هم رساند. (گزارش سازمان ملل متحد، ۸ بهمن ۱۳۷۱). دولت جمهوری اسلامی ایران در نامه‌ای که منتشر کرد، اتهام این دستگیری را «جاسوسی» عنوان کرد. در این نامه همچنین آمده بود که وی «به این علت که ... توبه کرده بود و نیز به دلیل سبک بودن اتهامات وارده» آزاد شده است. (گزارش سازمان ملل متحد، ۱۳۷۱).

در نامه‌ای خطاب به رییس شورای عالی قضایی، همسر آقای سمندری نوشت که او «عزیز‌ترین فرد» در زندگی وی و دو فرزندش بوده است. (وب ‌سایت خانه‌ اسناد بهایی ستیزی در ایران، رزا محبوبی، ١۵ اردیبهشت ١٣٧١).

وضعیت بهائیان در جمهوری اسلامی 

جمهوری اسلامی جامعه بهائیان ایران را (که با حدود سیصد هزار عضو در سال ۱٣۵٧، [۲] یکی از پر‌شمارترین اقلیت‌های مذهبی کشور است) به صورت مداوم و سیستماتیک تحت آزار و سرکوب قرار داده و بهائیان را از اساسی‌ترین حقوق بشر محرومشان کرده است. قانون اساسی دین بهائی را به رسمیت نمی‌شناسد و مقامات کشور، این دین را الحادی تلقی می‌کنند. در نتیجه بهائیان از حقوق رسمی یک اقلیت مذهبی برخوردار نیستند. آنها نمی‌توانند مذهب‌شان را آشکار کنند و یا مراسم مذهبی خود را به جا آورند. آنان از هرگونه فعالیت در عرصه عمومی منع شده‌ و حقوق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی‌شان به طور مدام نقض می‌شود بهائیان از حق تحصیل و به ویژه تحصیلات عالی و حق اشتغال در ادارات دولتی یا وابسته به دولت محرومند. آنها حتی برای تصاحب و مدیریت مشاغل آزاد هم امنیت ندارند و در موارد بسیاری محل کسب و کار آنها یا مورد هجوم افراد و گروه‌های وابسته به دولت قرارمی‌گیرند یا اینکه به خاطر امتناع از کار در روزهای مقدس دینی از سوی دولت پلمپ می‌شوند. حکومت ایران بهائیان را به طور مداوم و به بهانه‌های واهی بازداشت می‌کنند. [۳] 

 بهائی‌ستیزی در ایران محدود به دوران حکومت جمهوری اسلامی نیست اما در دوران این حکومت شدت گرفت و نهادینه شد. در آستانه انقلاب نیز طرفداران آیت‌الله خمینی به منازل و محل‌های کسب و کار حمله می‌کردند و در برخی موارد به قتل  بهائیان دست زدند.

آیت‌اللّه خمینی در آستانه بازگشت از فرانسه به ایران  در پاسخ به پرسشی درباره‌ی آزادی سیاسی یا دینی بهائیان تحت حاکمیت دولت اسلامی چنین گفت: «آنها یک حزب سیاسی هستند؛ مضرّند. مقبول نخواهند بود». مصاحبه‌کننده سوال دیگری کرد: «آیا برای انجام شعائر دینی خود آزادی خواهند داشت؟» آیت‌اللّه جواب داد: «نه». خمینی پیشتر هم در سخنرانی‌های جداگانه‌ای از «خطر بهائیان برای رژیم شاه، اسلام، وحدت ملی، و امنیت ملی سخن می‌گفت.» (وبسایت آسو، ۱۴ مهر ۱۳۹۴)

دستگیری و بازداشت

آقای سمندری در روز ٢٧ اسفند ماه ١٣٧٠ به دادستانی انقلاب اسلامی تهران احضار شد. دلیلی برای این احضار ارائه نشد. ساعت دو بعد از ظهر همان روز به همسر آقای سمندری اطلاع دادند که وی بازداشت شده و هیچ گونه اطلاعاتی در خصوص این که به چه عنوان بازداشت شده و در کجا نگهداری می‌شود، ارائه نکردند. درخواست همسرش مبنی بر ملاقات با او و کسب اطلاع درباره وضعیتش  در روز ٢٨ اسفند ١٣٧٠ و همچنین در دفعات بعدی مراجعه وی، به بعد موکول و رد شد. خانم محبوبی همچنین اظهار داشت که همسرش بیمار بوده اما درخواست وی مبنی بر قبول دارو مصرفی جهت بیماری و دیگر لوازم شخصی‌اش رد گردید. هم دادستانی و هم مقامات زندان اوین در مورد وضعیت آقای سمندری اظهار بی‌اطلاعی کردند. (وب‌‌سایت خانه‌ اسناد بهایی ستیزی در ایران، رزا محبوبی، ١۵ اردیبهشت ١٣٧١).

دادگاه 

در نامه مورخ ۳ آذر ماه ۱۳۷۱، دولت جمهوری اسلامی ایران اظهار داشت رای صادره در پرونده آقای  بهمن سمندری «مراحل قانونی را طی کرده و به تایید دیوان عالی کشور رسیده است». (گزارش سازمان ملل متحد، ۸ بهمن ۱۳۷۱). اطلاعات بیشتری درباره محاکمه آقای سمندری در دست نیست.

اتهامات

اتهام رسمی‌ای در هنگام فوت آقای بهمن سمندری علیه وی عنوان نشد در پاسخ به انتقاد سازمان ملل متحد نسبت به اعدام آقای سمندری، دولت جمهوری اسلامی ایران در تاریخ ۳ آذر ماه ۱۳۷۱ نامه‌ای منتشر و در آن عنوان کرد «آقای بهمن سمندری جاسوس بوده و در موارد متعدد، افرادی را در فعالیت‌های جمع‌آوری اطلاعات با خود همراه کرده است. وی فردی فاسدالاخلاق بوده و به کرات با زن‌های شوهردار مرتکب زنا می‌شده است». دولت، مرتبط بودن اتهامات وی با بهایی بودنش را انکار کرد: «کیفرخواستی که علیه وی صادر شد کوچک‌ترین ارتباطی با اعتقاداتش نداشت.» (گزارش سازمان ملل متحد، ۱۳۷۱).

طبق گزارش یکی از رسانه‌ها، حسن محبوبی، پدر همسر آقای سمندری و یکی از اعضای «یاران» در یادداشت شرح حالی از آقای سمندری اتهامات او را «عضویت در جامعه بهایی، اقدام علیه امنیت با فعالیت در جامعه بهایی، تشکیل جلسات مذهبی در منزل شخصی و اختفای یکی از اعضای «یاران» عنوان کرده است.» (ایران وایر، ۲ اردیبهشت ۱۴۰۱). صحت و سقم این اظهارات مشخص نشده است.

از آنجا که جامعه بین‌المللی همواره آزار و سرکوب پیروان بهائیت، این اقلیت مذهبی غیر سیاسی (آرام) را بالاجماع محکوم می‌نماید، مقامات ایران کمتر اذعان می‌کنند به این که بهائیان رابه لحاظ اعتقاداتشان مجازات می‌نمایند. مقامات قضایی عمدتاً اتهاماتی نظیر «فعالیت‌های ضدانقلابی» ، «پشتیبانی از رژیم سابق» ، «جاسوسی برای صهیونیسم» و یا «فعالیت در ارتباط با فحشا، زنا، و فساد اخلاقی» به بهائیان وارد می‌کنند.

مدارک و شواهد

در گزارش این اعدام نشانی از مدارک ارائه شده علیه آقای سمندری نیست.

دفاعیات

از دفاعیات آقای سمندری اطلاعی در دست نیست. 

حکم

رای یا حکم قطعی توسط مقامات صادر نشد. آقای بهمن سمندری در ساعات پایانی روز ٢٧ اسفند و یا ساعات اولیه روز ٢٨ اسفند ١٣٧٠، کمتر از ۲۴ ساعت پس از بازداشت، اعدام شد. گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد، گزارش این اعدام را تایید کرد. (گزارش سازمان ملل متحد، ۱۳۷۱).

در نسخه اولیه گواهی فوت صادره از سوی سازمان ثبت احوال کشور، تاریخ فوت روز ٢٧ اسفند ١٣٧٠ قید شده و علت فوت ذکر نشده است. (گواهی فوت سازمان ثبت احوال کشور، ٢٧ اسفند ١٣٧٠). در نسخه‌ی بعدی که در تاریخ  ۱۳ آذر ماه ۱۳۸۷ به یکی از فرزندان وی تحویل داده شده، علت مرگ «خودکشی» عنوان شده است. (گواهی فوت سازمان ثبت احوال کشور، شعبه شمیران،  ۱۳ آذر ماه ۱۳۸۷).

خانواده آقای سمندری تا روز ١۶ فروردین ١٣٧٠، زمانی که وصیتنامه وی مورخ ساعت سه بعد از ظهر روز ٢٨ اسفند ١٣٧٠، به همسرش تحویل داده شد، از مرگ وی خبر نداشتند. همسر آقای سمندری بارها تلاش کرده بود از سرنوشت وی باخبر شود اما راه به جایی نبرده بود. در روز ١٨ فروردین ١٣٧١ در پاسخ به درخواست همسرش که جویای اطلاعات در خصوص مرگ وی شده بود، مقامات تنها یک کیف پول خالی و یک عینک شکسته به وی تحویل دادند. (وب ‌سایت خانه‌ اسناد بهایی ستیزی در ایران، رزا محبوبی، ١۵ اردیبهشت ١٣٧١). خانم رزا محبوبی، همسر آقای سمندری، در نامه مورخ ١۵ اردیبهشت ١٣٧١خود خطاب به آقای یزدی، رییس شورای عالی قضایی، می‌گوید: «تقاضای رسیدگی بموارد زیر را می‌نمایم:

١- به چه علت شوهر مرا در روز ٢٧ اسفند ١٣٧٠ احضار و در آخرین ساعات اداری روز ٢٨ اسفند که تمام کشور تعطیل می‌گردید بدون رأی شورای عالی قضائی کشته‌اند.

٢- موارد جرم او چه بوده که باید با چنین سرعتی اعدام گردد.

٣- عدم تحویل جسد و مخفی نگهداشتن محل دفن او تا به حال چه دلیلی داشته است.

۴- تحت کدام یک از قوانین عرف و شرع من و دو فرزندم از ابتدائی‌ترین حقوق انسانی که با خبر شدن از وضعیت شوهرم از تاریخ ٢٧ فروردین [اسفند] ١٣٧٠ الی ١۶ فروردین ١٣٧١ می‌باشد محروم شدیم.

۵- عدم تطابق تاریخ ورقه فوت و وصیتنامه را [ناخوانا] زیرا ورقه فوت در تاریخ ٢٧ اسفند صادر شده و تاریخ وصیتنامه ساعت ٣ بعد از ظهر ٢٨ اسفند ١٣٧٠ می‌باشد حال چگونه فردی که زنده نیست می‌تواند وصیتنامه خود را تنظیم کند و یا اگر تاریخ وصیتنامه صحیح است پس چرا روز فوت در گواهی ٢٧ اسفند ١٣٧٠ ذکر و قید شده است؟»

آقای بهمن سمندری در روز ۳۰ اسفند ماه ۱۳۷۰ در گورستان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

-------------------------

۱- انقلاب فرهنگی در فروردین ١٣٥٩ با فرمان آیت‌الله خمینی برای تصفیه دانشگاه‌ها از نیروهای مخالف وتبدیل دانشگاه به محیط علم برای تدریس علوم عالی اسلامی آغاز شد.  نخستین موج خشونتها در ۲٦ فروردین هنگام سخنرانی اکبر هاشمی رفسنجانی در دانشگاه تبریز رخ داد.  دانشجویان طرفدار رژیم ساختمان مرکزی دانشگاه را به تصرف در آوردند و خواستار "پاکسازی دانشگاه" از کسانی شدند که "عناصر وابسته به رژیم شاه و دیگر خودفروختگان" می‌خواندند. 
در ۲۹ فروردین شورای انقلاب در بیانیه‌ای گروه‌های سیاسی را متهم به تبدیل مراکز آموزش عالی به "ستاد عملیات سیاسی تفرقه آور" و مانعی در مقابل دگرگونی بنیادی دانشگاه‌ها کرد.  این بیانیه به این گروه‌ها سه روز (از شنبه ٣٠ فروردین  تا دوشنبه  اول اردیبهشت ٥٩) مهلت داد که دفتر فعالیت خود در دانشگاه‌ها را تعطیل کنند.  شورای انقلاب همچنین تأکید کرد که این تصمیم شامل کتابخانه‌ها، دفترهای هنری و ورزشی نیز هست.  گروه‌های سیاسی مخالف حاضر به بستن دفاتر خود نشدند و در طول این سه روز درگیری میان دانشجویان چپ‌گرا و انجمنهای اسلامی که با حمایت نیروهای دولتی و شبه نظامیان طرفدار حکومت، دانشگاه‌ها را تحت کنترل خود در آوردند ادامه داشت.
در پایان ضرب الاجل شورای انقلاب خشونتها به اوج رسید و دردانشگاه‌های سراسر کشور صدها تن زخمی و تعدادی کشته شدند.  روز اول اردیبهشت پیروزی انقلاب فرهنگی اعلام و دانشگاه‌ها برای دو سال تعطیل شد.  در نتیجه انقلاب فرهنگی عده زیادی از اساتید دانشگاه پاکسازی شده و تعداد کثیری از دانشجویان به دلیل اعتقادات سیاسیشان از ادامه تحصیل محروم شدند.
۲- «مرگ تدریجی بهائیان ایران» نوشته‌ی ریچارد ن. اوستلینگ، مجله تایم به تاریخ ٢۰ فوریه ۱٩٨۴؛ و «تضییقات بهائیان ایران ۱۹٨۴־۱٨۴۴» نوشته‌ی داگلاس مارتین، پژوهش بهائی جلد ١٣/١۲ چاپ سال ۱۹٨۴، ص ۳. تعداد جمعیت فعلی بهائیان در ایران مشخص نیست.
۳- در قوانین کیفری ایران برای بهائیان هیچ حقی پیش‌بینی نشده است و آنان همواره در معرض سوءاستفاده و اعمال خشونت قرار دارند. چنانچه قربانی آزار و حمله شوند و مورد سرکوب قرار‌گیرند یا به قتل برسند، دادگاهی برای آنها حق تظلم و دادخواهی قائل نیست. مقامات قضایی ایران با استناد به فتوا‌ی بعضی مراجع تقلید که به موازات مجلس از منابع قانون گذاری محسوب می‌شوند، بهائیان را در زمره‌ مرتدین که تحت حمایت قانون نیستند قرار می‌دهند. یکی از این مراجع، آیت‌الله روح‌‌‌‌الله خمینی است که برای جرم ارتداد حکم اعدام تعیین کرده است و اعلام کرده که یک مسلمان نباید به جرم کشتن مرتد اعدام شود.

تصحیح و یا تکمیل کنید