بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

مهدی عماری

درباره

سن: ۳۵
ملیت: ايران
مذهب: بدون باور مذهبی
وضعیت تأهل: متاهل

مورد

تاریخ کشته‌شدن: شهریور ۱۳۶۷ — مهر ۱۳۶۷
محل: زندان اوين، تهران، استان تهران، ايران
نحوه کشته‌شدن: حلق آویز
اتهامات: پندار و/يا گفتار ضدانقلابی
سن در زمان ارتکاب جرم انتسابی: ۳۳

ملاحظات

صداقت او یک سرمشق است. یعنی همیشه صادق بود، همیشه راستگو بود.

خبر و اطلاعات در مورد اعدام آقای مهدی عماری، فرزند آَقای محمدرضا عماری و خانم ستاره پورجعفر از طریق مصاحبه بنیاد برومند با یکی از نزدیکان وی به دست آمده است. (٢۴ آبان ١٣٩٨) اطلاعات تکمیلی در باره این اعدام از طریق ارسال فرم الکترونیکی توسط نزدیکان وی به بنیاد برومند (۶ شهریور ١٣٩٨)، نشریه کار اکثریت (٢۶ شهریور ١٣٩۶)، سایت بیداران و هم‌بند وی جمع‌آوری شده است. نام آقای مهدی عماری در فهرست «یادنامه یاد یاران یاد باد» چاپ سازمان فداییان خلق ایران (اكثریت) ذکر نیز شده است. (فروردین ١٣٨١)

اکثر زندانیان اعدام شده در سال ۱۳۶۷ از اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران بودند. علاوه بر آن، گروه‌های مارکسیست لنینیستی مخالف جمهوری اسلامی مثل سازمان فدائیان خلق (اقلیت) و سازمان پیکار، اعضا و هوادارن احزابی چون حزب توده و فدائیان خلق (اکثریت) که فعالیتی در مخالفت با جمهوری اسلامی نداشتند نیزازقربانیان این کشتار بودند. اطلاعات تکمیلی در مورد این کشتار به وسیله بنیاد برومند از خاطرات آیت‌الله منتظری، گزارش‌های سازمان‌های حقوق بشر، و مصاحبه با خانواده‌ها و خاطرات شهود جمع آوری شده است.

آقای عماری، در اردیبهشت ١٣٣٢ در شهرستان خوی در استان آذربایجان غربی در خانواده‌ای متوسط به دنیا آمد. او چهار برادر و یک خواهر داشت. تا اتمام دوره دبیرستان در شهر خوی ساکن بود و در سال ١٣۵١ وارد مدرسه عالی بازرگانی در تهران شد و در رشته مدیریت بازرگانی فارغ‌التحصیل شد. او به موسیقی آذربایجانی علاقه داشت. 

آقای عماری با ورود به دانشگاه جنبش دانشجویی را شناخت و از آن طریق  نیز با جنبش فدائی آشنا شد. او در ابتدا هوادار سازمان چریکهای فدائی خلق بود و از سال‌های ١٣۵۶ تا ١٣۵٧ ارتباط نزدیکتری با فدائیان پیدا کرد و پس از مدتی وارد تشکیلات این سازمان شد. با انشعاب این سازمان در خرداد ١٣۵٩ با بخش سازمان فدائیان خلق ایران- اکثریت* همراه شد. او بیشتر در بخش کارگری سازمان فعالیت می‌کرد و در سال ١٣۶١ در بخش کارگری این سازمان در منطقه غرب تهران سازماندهی شد. مدتی در کارخانه شیشه‌سازی مینا به شغل حسابداری مشغول بود و در سوم مرداد ١٣۶۵ ازدواج کرد. آقای عماری در دوران جنگ ایران و عراق به همراه یکی از دوستان پزشکش درمانگاه سیاری در منطقه فقیرنشین تهران پارس تاسیس کرد.

به گفته یکی از نزدیکان وی: «او یکی از بهترین ورزشکارهای دو و میدانی در رشته ده‌گانه و یکی از قهرمان‌های کشور بود. مهدی مربی ورزش بود و از نظر جسمی بسیار قوی بود. بسیار خوش روحیه بود. اعتماد به نفس عجیب و غریبی داشت.» و در ادامه می‌گوید: «خیلی به هم نزدیک بودیم. آدم راستگو و رکی بود. خیلی رک بود. بعضی وقتها اصلا تو ذوق می‌زد از بس رک بود. ولی خیلی دوست داشتنی بود.» (مصاحبه برومند)

دستگیری و بازداشت

آقای عماری در روز سوم شهریور ماه ١٣۶۵ یک ماه پس از ازدواج با همسرش، در محل قرار با مسئول سازمانی‌اش توسط ماموران در تهران دستگیر شد.   

پس از دستگیری ماموران به خانه وی رفته و همسر او را نیز دستگیر کردند و او به مدت سه هفته در زندان بسربرد. ماموران هر چیز باارزش این خانواده از قبیل طلا و پول را نیز با خود بردند و به آنها برنگرداندند. او در ملاقاتی با بستگان خود در باره‌ی بازجوئی خود گفت: «آخرین دفعه فکر کردم که این بار دیگر در زیر مشت و لگد کشته خواهم شد». آقای عماری بار با همسرش ملاقات حضوری داشت. پدر و مادر وی نیز به ملاقات او می‌رفتند.

آقای عماری در زندان به دکتر معروف بود. او بر اساس نامه‌هایی که از زندان نوشته است، مدتی در اتاق ٢۴ بند آموزشگاه- سالن یک و مدتی نیز در اتاق ٨۵ سالن شش این بند در زندان اوین زندانی بود. او در فعالیت‌های جمعی زندانیان پیش قدم بود و در به دست آوردن حقوق صنفی زندانی تلاش می‌کرد. (هم‌بندی آقای عماری) 

دادگاه

دادگاه انقلاب اسلامی در زندان اوین،  در اولین جلسه آقای عماری را محاکمه و به سه سال حبس محکوم کرد. (مصاحبه بنیاد برومند) اما اطلاعی درباره دیگر جلسه یا جلسات دادگاه در دست نیست.

اما بنابر شهادت برخی از زندانیان چپ که در جریان اعدام های سال ۱۳۶۷ در زندانهای اوین و گوهردشت مورد محاکمه مجدد قرار گرفته اند، پس از چند هفته بی خبری به دلیل قطع ملاقاتها، هواخوری، و اخبار رادیو و تلویزیون، در اوایل شهریور ماه  ۱۳۶۷، هیئت سه نفره ای شامل حجت الاسلام اشراقی دادستان، حجت الاسلام نیری حاکم شرع و حجت الاسلام پورمحمدی نماینده وزارت اطلاعات در اتاقی در زندانهای اوین و گوهردشت در چند دقیقه پرسشهایی درباره مسلمان یا مارکسیست بودن و نمازخواندن زندانیان سیاسی و همچنین مسلمان بودن خانواده می پرسیدند و براساس جوابهای زندانیان آنها را به اعدام و یا خوردن شلاق برای نماز خواندن محکوم می کردند. مسئولان اطلاعی در مورد هدف هیئت از این سؤالات و عواقب جوابهایشان به زندانیان نداده بودند. به شهادت زندانیان اوین و گوهردشت، در طول تابستان ۱۳۶۷ در این دو زندان تعداد زیادی از زندانیان چپ و هواداران مجاهدین خلق که به نظر هیئت سه نفره بر سر مواضع خود بودند اعدام شدند.

خانواده‌های قربانیان کشتار سال ۱۳۶۷ به محاکمات غیرعادلانه و غیر قانونی که به اعدام هزاران زندانی  در سراسر ایران در ظرف چند ماه منجر شد، به شدت اعتراض کرده اند. در نامه‌ای که در سال ۱۳۶۷ به وزیر دادگستری وقت، حسن حبیبی نوشتند، سیاست رسمی پنهان کاری در رابطه با این اعدام ها را به پرسش کشیده‌‌ و آن را دال بر غیر قانونی بودن اعدام ها شمرده‌اند. آن ها یاد آور شده اند که اکثریت قریب به اتفاق قربانیان زندانیانی بودند که قبلاً در محاکم شرع به حبس محکوم شده بودند و در حال گذراندن دوران محکومیت خود و یا به پایان رساندن آن بودند. این زندانیان دوباره دادگاهی شده و به سرعت به مرگ محکوم شدند.

اتهامات

اتهامات آقای عماری در دادگاه اول «عضویت در سازمان فدائیان خلق ایران- اکثریت» عنوان شد. (مصاحبه بنیاد برومند)

مقامات قضایی جمهوری اسلامی علناً اتهامی به قربانیان اعدام‌های جمعی سال ۶۷ وارد نکرده‌اند. بر اساس شهادت زندانیانی که در تابستان ۱۳۶۷ در زندانهای ایران بودند، سوالات هیئت سه نفره از زندانیان وابسته به سازمان های چپ در مورد عقایدشان بوده و آنها ، به اتهام « ضد مذهبی» بودن، تأکید بر عقایدشان و توبه نکردن، محکوم شدند. بستگان قربانیان در نامه خود به وزیر دادگستری و در نامه دیگری در سال ۱۳۸۱ به گزارشگر مخصوص سازمان ملل متحد که به ایران سفر کرده بود به اتهاماتی نظیر «ضد انقلاب، ضد دین، و ضد اسلام» و یا انتساب قربانیان «... به عملیات نظامی ...در مرزهای کشور»، که گویا اساس محکومیت عزیزان‌شان بوده اشاره نموده‌اند.

حکمی ازآیت‌الله روح‌الله خمینی که در خاطرات حسینعلی منتظری، قائم مقام رهبری در آن زمان، به چاپ رسیده است اظهارات خانواده‌های قربانیان را در رابطه با اتهامات وارده تأئید می‌کند. در این حکم آیت‌الله خمینی از اعضای سازمان مجاهدین خلق به عنوان «منافقانی» یاد نموده که به اسلام اعتقاد ندارند و نوشته است: «کسانی که در زندان‌های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می کنند محارب و محکوم به اعدام می‌باشند».

مدارک و شواهد

مدارکی علیه آقای عماری در دادگاه ارائه نشد.

دفاعیات

از دفاعیات آقای عماری اطلاعی در دست نیست. او به وکیل دسترسی نداشت.

حکم

آقای مهدی عماری در شهریور ١٣۶٧ در زندان اوین اعدام شد.

به گفته پدر آقای عماری، به آنها خبر داده شد که به کمیته در خیابان زنجان در تهران مراجعه کنند. در این کمیته وسائل و ساک دستی اعدام‌شدگان را به خانواده‌ها می دادند. پدر اما از مرگ پسرش اطلاعی نداشت و با امید دیگری به آنجا رفته بود. او را به اتاق راهنمائی می‌کنند و یک نفر به او می‌گوید «گفتن که آره پسرت ال بوده و بل بوده، هی ما سعی کردیم – خب می‌دونی که کمونیست بوده – ما می‌خواستیم به راه خدا بیاریم باهاش صحبت کردیم، امر به معروف کردیم نهی از منکر کردیم گفتیم بیا به طرف خدا، به طرفِ دینِ خدا، دین محمد و از این حرف‌ها. هر کاری که کردیم بهرحال پسرت قبول نکرد، وقتی که قبول نکرد ما هیچ راهی نداشتیم جز اینکه به عنوان مرتد اعدامش بکنیم. اعدامش کردیم.» بعد هم به او ساکی از وسایل دادند که به پسر او تعلق نداشت. «من نگاه کردم، باز کردن که نشانم دهند، ملافه‌هایی بودن که اصلا لاش باز نشده بوده، اصلا ما ملافه ندادیم به پسرم!» حلقه ازدواج پسر وی را نیز به او دادند که پدر وی نه ساک و نه حلقه را قبول کرد.

مادر آقای عماری بعد از کشته شدن فرزندش، چندین بار به زندان اوین مراجعه کرد و از مسئولین در باره آرمگاه فرزندش از آنها سئوال می‌کرد: «می‌رفتم دنبالش که این بچه‌ی مرا کشتین. حداقل جنازه‌اش را به ما بدهید. روز آخر به من گفتند، کمونیست هم مگر قبر دارد.» به گفته خانواده، او در خاوران به خاک سپرده شده است.

خانواده‌های اعدام‌شدگان برای آقای عماری مراسم بزرگذاشتی در خانه پدری وی برگزار کردند.    

---------------------------------

* در سال ۱۳۴۹ «سازمان چریکهای فدائی خلق ایران»، متأثر از انقلاب کوبا و جنبش چریکی آمریکای لاتین، با ایدئولوژی مارکسیسم - لنینیسم و با اعتقاد به مبارزه مسلحانه شهری، از ادغام دو گروه چریکی مخالف رژیم شاه به وجود آمد. این سازمان بلافاصله پس ازپیروزی انقلاب اسلامی به نفی مشی چریکی پرداخت و بر سر حمایت یا عدم حمایت از جمهوری اسلامی و شوروی، انشعاب کرد. سازمان فداییان خلق (اکثریت) جمهوری اسلامی را انقلابی و ضد امپریالیست دانسته و تا اوایل سال ۱۳۶۲ از آن حمایت می‌کرد، از این تاریخ به بعداعضای این سازمان صرفاً به دلیل اعتقادات سیاسیشان هدف حملات و سرکوب جمهوری اسلامی قرار گرفتند. 

تصحیح و یا تکمیل کنید