بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

ستار کیانی

درباره

سن: ۳۸
ملیت: ايران
مذهب: بدون باور مذهبی
وضعیت تأهل: مجرد

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۱۳۶۶ — ۱۳۶۷
محل: زندان اوين، تهران، استان تهران، ايران
نحوه کشته‌شدن: نحوه اعدام نامشخص
اتهامات: ارتداد; پندار و/يا گفتار ضدانقلابی

ملاحظات

از نخستین اعضای سازمان مجاهدین خلق و یکی از بنیانگذاران سازمان راه کارگر بود، با شناختی گسترده از مارکس.  ستار در تهران فلسفه سیاسی تدریس می‌کرد. 

اطلاعات درباره آقای ستار کیانی را دو تن از آشنایان وی ، از راه فرم الکترونیکی، به بنیاد برومند ارسال داشته‌اند. آقای کیانی عضو سازمان فدائیان خلق (جناح کشتگر) و یکی از قربانیان کشتار جمعی زندانیان سیاسی در سال ۱۳٦۷ است. اکثر زندانیان اعدام شده در تابستان ١٣٦٧ از اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران بودند. علاوه بر آن، گروه‌های مارکسیست لنینیستی مخالف جمهوری اسلامی مثل سازمان فدائیان خلق (اقلیت) و حزب پیکار، فعالان احزابی چون حزب توده و فدائیان خلق (اکثریت) که فعالیتی در مخالفت با جمهوری اسلامی نداشتند نیزازقربانیان این کشتار بودند. اطلاعات تکمیلی در مورد این کشتار به وسیله بنیاد برومند از خاطرات آیت الله منتظری، گزارشات سازمانهای حقوق بشر، و مصاحبه با خانواده ها و خاطرات شهود جمع آوری شده است.

آقای کیانی دانشجوی رشته پتروشیمی دانشگاه شیراز و از اعضای اولیه مجاهدین خلق در دهه ٤٠ بود. در همین ارتباط در سال ۱۳٥٠ دستگیر، شکنجه و به ۱٥ سال حبس محکوم شد. وی در آذر سال ١٣٥٧ همراه با آزادی کلیه زندانیان سیاسی آزاد گردید. او در آن دوران زندان به مارکسیسم گروید و بعد از انقلاب از بنیان گذاران سازمان راه کارگر شد. در سال ۱۳٦۲ از این سازمان جدا شد و به سازمان فدائیان خلق (جناح کشتگر) پیوست.

ستار مطالعات گسترده‌ای در حوزه مارکسیسم داشت. وی در سال ۱۳٥۸ در دانشگاه صنعتی شریف در یک کلاس آزاد، فلسفه سیاسی تدریس می‌کرد. چنین کلاسهائی در سیستم رسمی دانشگاه قرار نداشت، بلکه دانشجویان آن را ترتیب می‌دادند. چنین وضعیتی تنها در دوره کوتاه بعد از انقلاب ١٣٥٧ تا انقلاب فرهنگی و بسته شدن دانشگاه‌ها در سال ١٣٥٩ میسر بود.

انقلاب فرهنگی در فروردین ١٣٥٩با فرمان آیت الله خمینی برای تصفیه دانشگاه‌ها از نیروهای مخالف وتبدیل دانشگاه به محیط علم برای تدریس علوم عالی اسلامی آغاز شد. نخستین موج خشونتها در ۲٦ فروردین هنگام سخنرانی اکبر هاشمی رفسنجانی در دانشگاه تبریز رخ داد. دانشجویان طرفدار رژیم ساختمان مرکزی دانشگاه را به تصرف در آوردند و خواستار "پاکسازی دانشگاه" از کسانی شدند که "عناصر وابسته به رژیم شاه و دیگر خودفروختگان" می‌خواندند.

در ۲۹ فروردین شورای انقلاب در بیانیه‌ای گروه‌های سیاسی را متهم به تبدیل مراکز آموزش عالی به "ستاد عملیات سیاسی تفرقه‌آور" و مانعی در مقابل دگرگونی بنیادی دانشگاه‌ها کرد. این بیانیه به این گروه‌ها سه روز (از شنبه ۳۰ فروردین تا دوشنبه اول اردیبهشت ١٣٥۹) مهلت داد که دفتر فعالیت خود در دانشگاه‌ها را تعطیل کنند. شورای انقلاب همچنین تـأکید کرد که این تصمیم شامل کتابخانه‌ها، دفترهای هنری و ورزشی نیز هست. گروه‌های سیاسی مخالف حاضر به بستن دفاتر خود نشدند ودر طول این سه روز درگیری میان دانشجویان چپگرا و انجمنهای اسلامی که با حمایت نیروهای دولتی و شبه نظامیان طرفدار حکومت دانشگاه‌ها را تحت کنترل خود در آوردند ادامه داشت.

در پایان ضرب الاجل شورای انقلاب خشونتها به اوج رسید و دردانشگاه‌های سراسر کشور صدها تن زخمی و تعدادی کشته شدند. روز اول اردیبهشت پیروزی انقلاب فرهنگی اعلام و دانشگاه‌ها برای دو سال تعطیل شد. در نتیجه انقلاب فرهنگی عده زیادی از اساتید دانشگاه پاکسازی شده و تعداد کثیری از دانشجویان به دلیل اعتقادات سیاسیشان از ادامه تحصیل محروم شدند.

در سال ۱۳٤۹ "سازمان چریکهای فدائی خلق ایران"، متأثر از انقلاب کوبا و جنبش چریکی آمریکای لاتین، با ایدئولوژی مارکسیسم - لنینیسم و با اعتقاد به مبارزه مسلحانه شهری، از ادغام دو گروه چریکی مخالف رژیم شاه به وجود آمد. این سازمان بلافاصله پس ازپیروزی انقلاب اسلامی به نفی مشی چریکی پرداخت و بر سر حمایت یا عدم حمایت از جمهوری اسلامی و شوروی، منشعب شد. سازمان فداییان خلق (اکثریت) جمهوری اسلامی را انقلابی و ضد امپریالیست دانسته و تا اوایل سال ۱۳٦۲ از آن حمایت می‌کرد، از این تاریخ به بعداعضای این حزب صرفاً به دلیل اعتقادات سیاسی شان هدف حملات و سرکوب جمهوری اسلامی قرار گرفتند. جناح موسوم به بیانیه ١٦ آذر (یا جناح کشتگر) جناحی از سازمان فدائیان خلق اکثریت بود که مخالف پیوستن این سازمان به حزب توده بود و به همین دلیل در ١٦ آذر ١٣٦٠ با دادن بیانیه‌ای جدائی خود را از سازمان اکثریت اعلام کرد.

دستگیری و بازداشت

طبق اطلاعات دریافت شده، آقای کیانی همراه با دو تن دیگر از رهبران سازمان فدائیان خلق (جناح کشتگر) در تاریخ ٢٩ مهر ماه ١٣٦٣ در خانه‌ای در تهران توسط ماموران زندان توحید که در دست نیروهای سپاه پاسداران بود، بازداشت شد. (زندان توحید یا ٣٠٠٠ پیش از انقلاب، زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری نام داشت که امروزه به موزه عبرت تبدیل شده است.) در دوره بازجوئی برای گرفتن اطلاعات وی را به شدت شکنجه کردند که در اثر آن پاهایش تا مدتهای زیادی باندپیچی بود. پس از بازجوئی آقای کیانی را به اوین منتقل کردند. او هرگز از حق داشتن وکیل در زندان برخوردار نبود و در طول دوران طولانی بازجوئی از ملاقات هم محروم بود.

دادگاه

آقای ستار کیانی پیش از قتل عام ١٣٦٧ دادگاهی شده و در انتظار دریافت حکم بود. در مورد شرایط و چگونگی این اعدامها اطلاع دقیقی در دست نیست. طبق اطلاعات موجود در مورد قربانیان سال ۱۳٦۷ دادگاهی رسمی با حضور وکیل و دادستان برای آنها تشکیل نشد. زندانیانی که در سال ٦۷ اعدام شدند برای پاسخ به چند سوال در مقابل یک هیئت ویژه ۳ نفری، که متشکل از یک قاضی شرع، نماینده‌ای از وزارت اطلاعات و دادستان تهران، برده شدند. این هیئت از زندانیان چپگرا سوالاتی در ارتباط با عقاید آنها و اعتقادشان به خدا و مذهب می‌کرد.

خانواده‌های قربانیان کشتار سال ۱۳٦۷ به محاکمات غیرعادلانه و غیر قانونی که به اعدام هزارها زندانی در ظرف چند ماه منجر شد، به شدت اعتراض کرده‌اند. در نامه‌ای که در سال ۱۳٦۷ به وزیر دادگستری وقت، حسن حبیبی نوشتند، سیاست رسمی پنهان کاری در رابطه با این اعدامها را به پرسش کشیده‌‌ و آن را دال بر غیر قانونی بودن اعدامها شمرده‌اند. آنها یاد‌آور شده‌اند که اکثریت قریب به اتفاق قربانیان زندانیانی بودند که قبلاً در محاکم شرع به حبس محکوم شده بودند و در حال گذراندن دوران محکومیت خود و یا به پایان رساندن آن بودند. این زندانیان دوباره دادگاهی شده و به سرعت به مرگ محکوم شدند.

اتهامات

مقامات قضایی جمهوری اسلامی علناً اتهامی به قربانیان اعدامهای جمعی سال ١٣٦۷ وارد نکرده‌اند. بستگان قربانیان در نامه خود به وزیر دادگستری و در نامه دیگری که در سال ١٣٨١ به گزارشگر مخصوص سازمان ملل متحد، که به ایران سفر کرده بود، نوشته‌اند، به اتهاماتی نظیر "ضد انقلاب، ضد دین، و ضد اسلام" و یا انتساب قربانیان "به عملیات نظامی... در مرزهای کشور"، که گویا اساس محکومیت عزیزانشان بوده اشاره نموده‌اند.

حکمی ازآیت الله روح الله خمینی که در خاطرات حسینعلی منتظری، قائم مقام رهبری در آن زمان، به چاپ رسیده است اظهارات خانواده‌های قربانیان را در رابطه با اتهامات وارده تأئید می‌کند. در این حکم آیت الله خمینی از اعضای سازمان مجاهدین خلق به عنوان "منافقانی" یاد نموده که به اسلام اعتقاد ندارند و نوشته است: "کسانی که در زندان‌های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می‌کنند محارب و محکوم به اعدام می‌باشند."

احتمال می‌رود که زندانیان وابسته به سازمانهایی غیر از مجاهدین خلق ایران، به اتهام "ضد مذهبی" بودن، تأکید بر عقایدشان و توبه نکردن، محکوم شده باشند.

مدارک و شواهد

در گزارش این اعدام نشانی از مدارک ارائه شده علیه متهم نیست.

دفاعیات

از دفاعیات آقای کیانی اطلاعی در دست نیست. خویشان قربانیان درنامه خود یادآورمی‌شوند که به عزیزان‌شان در دادگاه فرصت دفاع داده نشده بود. در همین نامه، در پاسخ این اتهام که زندانیان (از داخل زندان) با اعضا مسلح سازمان مجاهدین خلق در حمله به نیروهای مسلح جمهوری اسلامی همکاری داشته‌اند چنین آمده که این ادعا‌ها: "با توجه به اوضاعی که در زندانها حاکم بوده، به طور کلی باطل است، چرا که فرزندان ما در سخت‌ترین شرایط به سر می‌بردند، ملاقاتهای پانزده روز یک بار آن هم به مدت ده دقیقه از پشت شیشه و به وسیله تلفن و محرومیت اینان از داشتن هرگونه وسیله ارتباط با خارج زندان، که ما آن را در هفت سال اخیر تجربه کرده‌ایم، حقانیت ادعای ما را به اثبات می‌رساند".

حکم

آقای ستار کیانی بعد از چهار سال و نیم بلاتکلیفی در سال ۱۳٦۷ در اوین اعدام شد. از جزئیات این حکم اعدام اطلاعی در دست نیست ولی بنا به اطلاعات موجود زندانیان چپ که در سال ۱۳٦۷ اعدام شدند، مرتد شناخته شده بودند. مسئولان زندان خبر اعدام این زندانیان را به همراه وسائلشان بعد از ماهها به خانواده آنها دادند ولی اجسادشان را به آنها ندادند. زندانیان در گورهای جمعی به خاک سپرده شده‌اند. مقامات به خانواده زندانیان هشدار دادند که برای عزیزانشان مراسم سوگواری برگزار نکنند.

تصحیح و یا تکمیل کنید