بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

امیرارشد تاجمیر

درباره

سن: ۲۵
ملیت: ايران
مذهب: احتمال قوی اسلام
وضعیت تأهل: نامعلوم

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۶ دی ۱۳۸۸
محل: استان تهران، ايران
نحوه کشته‌شدن: نحوه اعدام نا‌مشخص
اتهامات: اتهام نامعلوم

ملاحظات

او جوان، وطن پرست و بی باک بود. همبستگی اش با معترضین پیامدی هولناک داشت.

اطلاعات در مورد آقای امیر ارشد تاجمیر بر گرفته از مصاحبه روزآنلاین با مادر ایشان (۱۶ آذر ۱۳۹۰)  و از خبرگزاریهای ایرنا (٦ و ۸ دی ۱۳۸۸)، ایسنا (۹ دی ۱۳۸۸)، فارس (٦ و ۹ دی ۱۳۸۸)، پایگاه خبری نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران (٨‌ دی ١٣٨٨)، جنبش راه سبز- جرس (۸ و ١٤ دی ١٣٨٨)، سایت آینده رسانه مسقل ایرانیان (۹ و ۱۳ دی ١٣٨٨)، خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران – هرانا (۹ دی ١٣٨٨)، فصلی دیگر (۹ دی ١٣٨٨)، پیک ایران (۱۳ دی ۱۳۸۸)، و ویدیوهایی از سایت یوتیوب است.  در ابتدای خبر رسانی اسم وی به اشتباه امیر ارشدی آورده شده است.

آقای تاجمیر، صدابردار رادیو، پسر خانم شهین مهین‌فر گوینده و مجری رادیو و تلویزیون بود. به گفته مادرش، وی وطنپرست بود و با آگاهی از خطراتی که شرکت وی در تظاهرات به همراه داشت به شرکت در اعتراضات اصرار داشت. 

آقای تاجمیر در روز یکشنبه ٦ دی ١٣٨٨ ، منزل را به قصد شرکت در اعتراضات پس از انتخابات ترک کرد.  وی در میدان ولیعصر تهران مورد اصابت یکی از خودروهای نیروی انتظامی قرار گرفت و سپس خودروهای نیروی انتظامی از روی بدن مجروح او رد شدند. او پس از انتقال به بیمارستان فوت کرد. ظرف مدت کوتاهی، ویدئو کلیپ هایی در فضای اینترنت پخش شد که عبور ماشین های نیروی انتظامی را از پیکر وی نشان می داد.

بنا به گفته مادر  آقای تاجمیر، او به دلیل کمک به دو نفر از معترضین مورد حمله نیروهای دولتی قرار گرفت: "دو دختر را گرفته بودند و به شدت می زدند؛ بعدها یکی از دختران آمد سرخاک امیرارشد و همه را برای من تعریف کرد... آنها را می زدند و مردم هو میکردند، امیرارشد فریاد زده که هو کردن شما دردی دوا نمی کند نجاتشان بدهید و خود جلو میرود و یکی از ماموران را هل میدهد مردم هم می آیند که کمک کنند و نجات دهند اما ماموران می ریزند؛ …نمیدانم چقدر کتک خورد اما از پشت، ماشین نیروی انتظامی با سرعت به او می زند و او را می اندازد و همان موقع یک ماشین دیگر که آن هم مال نیروی انتظامی بود و همان جا پارک کرده بود می آید و از روی امیرارشد من سه بار رد می شود."(روز آنلاین)

جسد آقای تاجمیر به پزشک قانونی کهریزک برده شد. پیکر وی در قطعه ۳۰۲، ردیف ۱٦٦، شماره ۷ بهشت زهرای تهران، به خاک سپرده شد. او ٢٥ سال داشت.

واکنش مسئولان

ماموران انتظامی با این که از هویت آقای تاجمیر از روز اول با خبر بودند، اما به خانوادۀ وی اطلاع ندادند. ماموران ساعت ۳ بعد از ظهر روز ۱۲ دی ماه، به خانواده  خبر دادند که برای بردن جسد به پزشک قانونی کهریزک مراجعه کنند. آنها به خانواده تاکید کردند، جز اقوام نزدیک به کسی خبر ندهند و مراقب باشند تا مراسم در «نهایت آرامش و بی‌سر و صدا» انجام شود (پیک ایران). محل دفن نیز از طرف ماموران از پیش تعیین شده بود و امکانی برای تصمیم گیری خانواده وجود نداشت. به گزارش سایت آینده، میزان مواد رنگدار و سفید کننده بر روی صورت آقای تاجمیر بوضوح نشان می‌داد که سعی زیادی شده تا آثار شدید و فراوان جراحات پیدا نگردد.

بنا به اطلاعات موجود،‌روز خاکسپاری، سه خودرو و تعداد زیادی مامور، اعضای خانواده را در راه بهشت زهرا همراهی کردند. هنگام خاکسپاری مامورین در میان و پیرامون افراد حاضر، ایستادند و از آنها عکس و فیلم تهیه کردند. ماموران زن که در میان بستگان قربانی جاگرفته بودند، با یکی از زنان جوان فامیل، که روسریش عقب رفته بود، برخورد بدی کردند و او را آماج الفاظ زشت و زننده گرفتند. ماموران دولتی، جوانی را که از مراسم عکسبرداری می‌کرد، دستگیرکردند ولی پس از مدتی با چند سوال و جواب و همچنین خالی کردن حافظه دوربینش وی را آزاد کردند. (پیک ایران)

خانواده

بنابر اطلاعات موجود، خانواده آقای تاجمیر یک هفته برای گرفتن جسد فرزندشان به مقامات مسئول مراجعه کردند و جوابی نیافتند. مراسم خاکسپاری آقا امیر ارشد تاجمیر روز شنبه ۱۲ دی  با حضور ماموران  امنیتی برگزار شد. مراسم در ساعتی که تمام بخشهای بهشت زهرا از جمله، اداره و غسالخانه تعطیل شده بود، انجام گرفت. بعد از اجرای مراسم شتسشو، جسد را با همراهی ماموران لباس شخصی بیرون آوردند. با پوشاندن و پر کردن قبر، ماموران  از حاضرین خواستند تا سریع محل را ترک کنند و به خانواده فرصت عزاداری داده نشد.

در مورد شکایت به مراچع ذیربط، خانم مهین فر در مصاحبه اش دو سال پس از کشته شدن فرزندش گفت: «به من خرده می گیرند که چرا شکایت نمیکنی؟ آخر من به چه کسی  شکایت کنم؟ این همه آدم شکایت کردند به کجا رسید؟ به چه کسی پناه ببرم که داد بستاند و بگویم که 25 سال شب تا صبح جان کندم و زحمت کشیدم تا امیرارشد من زندگی کند.... کسی هست که بفهمد؟ ... شرمنده ام از اینکه آدم هایی در مملکت ما زندگی میکنند که سه بار با ماشین از روی یک جوان 25 ساله رد می شوند و او را له می کنند فقط به جرم انسان دوستی، و شرف هم ندارند و می گویند که صحنه سازی بوده.»

وقایع روز عاشورا

پس از انتخابات خرداد ماه ١٣٨٨ و اعتراض گسترده مردم به نتیجه انتخابات، دولت مانع برگزاری راهپیمایی و تجمعات اعتراضی شد و هر گونه تجمع اعتراضی را غیرقانونی اعلام کرد و آن‌ها را با خشونت سرکوب کرد. با وجود این شرایط سرکوب و خفقان، معترضان همزمان با مناسبت‌های مذهبی یا راهپیمایی‌های رسمی کشور، مانند راهپیمایی‌ سالگرد تسخیر سفارت آمریکا در ١٣ آبان، راهپیمایی روز قدس، مراسم عزاداری عاشورا و راهپیمایی سالگرد پیروزی انقلاب در ٢٢ بهمن ماه، دست به اعتراض زده و به خیابان‌ها می‌آمدند.

در روز عاشورا (٦ دی ١٣٨٨) اعتراض‌های مردم در تبریز و تهران به خشونت کشیده شد و دست کم ٨ نفر کشته شدند. خبرگزاری‌های دولتی فارس و مهر از تخریب و به آتش کشیدن اموال عمومی، شخصی و بانک‌ها خبر دادند. اطلاعیۀ فرماندهی نیروی انتظامی تهران در همان روز اعلام کرد «متاسفانه معدودی از فتنه‌گران... با حضور در برخی خیابان‌ها و مسیرهای عزاداران حسینی با طرح شعارهای انحرافی اقدام به اخلال در نظم عمومی نمود[ند]». یک شاهد عینی که در اعتراضات روز عاشورا شرکت کرده بود، در مصاحبه با بنیاد برومند گفت:

«شب قبل از مراسم روز عاشورا با دوستانمان تماس می‌گرفتیم که ببنیم چه کسانی برای فردا می‌آیند. به خاطر حرمت این روز اصلاً فکر نمی‌کردیم که کشتار راه بیافتد. نسبت به روزهای اول بعد از انتخابات، تفاوت این بود که مردم کمی چشمشان ترسیده بود به خاطر دیدن کشته شدن آدم‌ها و بحث شکنجه شدن زندانی‌ها. مردم بیشتر مراقب بودند که بازداشت نشوند. ساعت ده بود که به خیابان‌های حافظ، طالقانی و انقلاب رفتیم و تا ساعت یک ظهر در این سه خیابان بودیم. اوج درگیری‌ها این سه خیابان بوده. مردم راه می‌رفتند شعار می‌دادند... خشونت را پلیس شروع کرد. برای نمونه در خیابان طالقانی داشتیم می‌رفتیم ماشین پلیس آمد از کنار مردم رد شد. ما فکر کردیم دارند می‌روند سمت میدان ولی عصر، اما ماشین رفت صد متر جلوتر ایستاد و پیاده شدند شروع کردند به شلیک گاز [اشک آور] به سمت مردم. قبلاً پلیس می‌ایستاد و وقتی می‌دید جمعیت زیاد می‌شد شلیک می‌کردند اما این بار اصلاً صبر نکردند برای این کار. جمعیت داشت حرکت می‌کرد به سمت خیابان ولی عصر اما پلیس به محض رسیدن، شلیک کردند تا مردم به آن نقطه نرسند و جلو تجمع گرفته شود. مردم اینبار آماده خشونت بودند به محض اینکه پلیس شروع کرد به حمله، اول مردم فرار کردند بعد مردم شروع کردند به سنگ پرتاب کردن. میزان تخریب در روز عاشورا بیشتر بود. ساختمان‌ها را خیلی آسیب نزده بودند ولی در خیابان‌ها، سطل زباله‌ها را در وسط خیابان آتش زده بودند. ماشین پلیس را آتش زدند البته قبلاً هم اتفاق افتاده بود. خیلی از مردم در روز عاشورا که آمده بودند در خیابان حتا اعتقادات مذهبی داشتند حتا سینه می‌زدند و عزاداری می‌کردند اما علیه حکومت شعار هم می‌دادند. حدود ساعت ٢ بعد از ظهر، پسرخالۀ دوستم خبر داد که از بالای پل حافظ یک نفر را به پایین انداختند و در میدان ولی عصر هم صدای تیراندازی می‌آمد. بعد از ظهر که حضور مردم رفته رفته کم شد نیروهای دولتی در خیابان حافظ زیاد شدند و کنترل این خیابان را به دست گرفتند. سپس عده‌ای حدود پنجاه نفر که بیشتر هم زنان محجبه بودند شعارگویان در حمایت از حکومت آمدند.»

فیلم‌هایی از کشته شدن چند تن از قربانیان در یوتیوب و دیگر وبسایت‌ها قرار گرفته است. در یکی از این فیلم‌ها ماشین نیروی انتظامی مشاهده می‌شود که یکی از معترضان را زیر گرفته و چند بار از روی او رد می‌شود. اسامی دستکم ٥ نفر که در آن‌ روز بر اثر رد شدن ماشین از رویشان کشته شدند، گزارش شده است.

توضیحات فرماندان نیروی انتظامی تهران دربارۀ تعداد کشته شدگان مبهم است. مسئولان نیروی انتظامی زیر گرفتن معترضان را بوسیله ماموران پلیس رد می‌کنند. ولی جانشین فرمانده نیروی انتظامی دستگیری ٣٠٠ نفر را در روز ٦ دی ١٣٨٨ تأیید کرد. همچنین اطلاعیۀ فرماندهی نیروی انتظامی تهران در روز ٨ دی یادآور شد که با «نیروی انتظامی... با هرگونه هتک حرمت به مقدسات دینی و اصول و ارزشهای نظام مقدس جمهوری اسلامی و باورهای عمیق مردم مسلمان ایران به شدت برخورد می‌کنند.»

 

تصحیح و یا تکمیل کنید