بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

رامین پوراندرجانی

درباره

سن: ۲۶
ملیت: ايران
مذهب: احتمال قوی اسلام
وضعیت تأهل: مجرد

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۱۹ آبان ۱۳۸۸
محل: استان تهران، ايران
نحوه کشته‌شدن: اعدام فراقضایی
اتهامات: اتهام نامعلوم

ملاحظات

دانش‌آموخته مدرسه استعدادهای درخشان و شاگرد اول دانشکده پزشکی تبریز بود

خبر درگذشت آقای رامین پوراندرجانی در رسانه‌های بسیاری از جمله خبرآنلاین و بی‌بی‌سی فارسی (۲۵ آبان ۱۳۸۸) منتشر شد. اطلاعات تکمیلی درباره این پرونده از مصاحبه و تحقیقات بنیاد برومند، کیفرخواست علیه متهمان پرونده کهریزک (۲۵ آذر ۱۳۸۸)، گزارش مجموعه فعالان حقوق بشر: پشت پرده طرح موسوم به ارتقاء امنیت اجتماعی - کهریزک (۱۰ شهریور ۱۳۸۶)، روزنامه‌های همشهری (۲۷ آبان ۱۳۸۸)، کیهان (۱۱ آذر ۱۳۸۸)، سایت های اینترنتی روزآنلاین (۲۰ خرداد۱۳۸۹)، رادیو فردا (۱۵ اسفند ۱۳۹۱)، سازمان عفو بین‌الملل (۲۷ آبان ۱۳۸۸) و منابع دیگر* به دست آمده است.

آقای رامین پوراندرجانی، فرزند رضا، متولد ۱۹ خرداد ۱۳۶۲ در یکی از محله‌های شمال غربی شهر تبریز،  پزشک و سرباز وظیفه بود. او از خانواده طبقه متوسط در تبریز بود، پدرش در بازار تاریخی تبریز کار می‌کرد؛ مادرش، روح‌انگیز، معلم بازنشسته؛ و برادرش دانشجوی مهندسی بود. آقای پوراندرجانی باهوش بود، علاوه بر فارسی و ترکی، به زبان‌های انگلیسی و فرانسوی هم تسلط داشت و به شعر و ادبیات علاقه‌مند بود. او تحصیلات راهنمایی و دبیرستان خود را از سال ۱۳۷۳ به مدت هفت سال در مرکز استعدادهای درخشان تبریز گذراند؛ در ۱۳ سالگی برنده جایزه شعرای جوان شد و در پانزده سالگی مقام نخست جشنواره علمی خوارزمی را کسب کرد. آقای پوراندرجانی در سال ۱۳۸۰ با رتبه ۱۰۶۹ به دانشکده پزشکی اردبیل وارد شد و پس از انتقال به دانشگاه تبریز در سال ۱۳۸۷، با عنوان شاگرد اول از این دانشکده فارغ‌التحصیل شد. او قصد داشت برای ادامه تحصیل به آلمان برود و به مادرش گفته بود دختری را برای ازدواج با او در نظر بگیرد.

آقای پوراندرجانی عاشق شغلی بود که انتخاب کرده بود. او در سخنرانیِ مراسم فارغ‌التحصیلی‌اش خطاب به همکلاسی‌هایش گفت: «بچه‌ها ما وارث اسم‌های بزرگی هستیم. وارث اسم‌های بزرگی مثل جالینوس و بقراط و ابوعلی سینا و حکیم جوزجانی. روح خیلی خیلی بزرگ و مقدسی از آن زمان در قلب‌های بزرگی منتقل شده و آمده در لباسی سفید برای ما به میراث گذاشته شده. بچه‌ها ما آمده‌ایم این جا تا بگوییم که عاشقانه به راهمان ادامه می‌دهیم.» (رادیو فردا، ۵ مارس ۲۰۱۳)

 او در سال ۱۳۸۷ به خدمت نظام وظیفه اعزام شد،‌ در فروردین سال بعد به مدت یک ماه در منطقه مرزی استان سیستان و بلوچستان خدمت کرد و پس از آن به عنوان پزشک وظیفه به فاتب (فرماندهی انتظامی تهران بزرگ) معرفی شد. او یک روز در هفته برای معاینه زندانیان به بازداشتگاه کهریزک اعزام می‌شد.

بر اساس اطلاعات موجود، آقای پوراندرجانی در ناآرامی‌های پس از انتخابات خرداد ۱۳۸۸ در مدت سه هفته، چهار بار برای درمان بازداشت‌شدگان به بازداشتگاه کهریزک فراخوانده شد.

مرگ آقای پوراندرجانی توجه نهادهای حقوق بشری را نیز به خود جلب کرد. سازمان عفو بین‌الملل از مقامات ایران خواست درخصوص مرگ مشکوک او تحقیق کنند. (سازمان عفو بین‌الملل ۲۷ آبان ۱۳۸۸)

بازداشتگاه کهریزک

بازداشتگاه یا کمپ کهریزک مکانی است که در سال ۱۳۷۹ در پی عملیات پاکسازی معتادان و فروشندگان مواد مخدر در محله خاک سفید در شرق تهران، برای اسکان بازداشت‌شدگان ساخته و راه‌اندازی شد. از این کمپ تا پیش از سال ۱۳۸۸ برای نگهداری بازداشت‌شدگان طرح‌های امنیت اجتماعی با عنوان «اراذل و اوباش» و به قصد ارعاب آنها و استفاده می‌شد و اطلاعات چندانی  در مورد نحوه برخورد با بازداشت‌شدگان در این بازداشتگاه در دست نبود. بنا بر شهادت برخی زندانیان آن دوره، سردار رادان، رییس پلیس تهران بزرگ در بازدیدی از کمپ کهریزک به بازداشت‌شدگان گفته بود «آن قدر این جا شکنجه می‌شوید و بی‌آب و غذا نگه داشته می‌شوید تا اندازه موش شوید و از میان میله‌های سلول‌های بازداشتگاه رد شوید و تازه این موقع است که اگر زنده ماندید به دادگاه و زندان دیگر منتقل می‌شوید.» 

پس از اعتراضات سال ۱۳۸۸ (در پاورقی همین پرونده درباره‌اش بخوانید)، در پی جان‌ باختن سه نفر از معترضان، از جمله فرزند مشاور یکی از مقامات بلندپایه جمهوری اسلامی در بازداشتگاه کهریزک، هیئت نظارت و بازرسی حقوق شهروندی دادگستری استان تهران گزارشی در این باره منتشر کرد و با دستور معاون اول قوه قضاییه و تعطیلی بازداشتگاه کهریزک به دستور رهبر جمهوری اسلامی ایران، پرونده‌ای در خصوص جرایم مسئولان و ماموران بازداشتگاه کهریزک در دادسرای نظامی تهران تشکیل و برای رسیدگی به شعبه اول بازپرسی ارجاع شد.

بر اساس توضیحات کیفرخواست دادستانی نظامی تهران علیه متهمان پرونده کهریزک، «بازداشتگاه کهریزک به منظور نگهداری اراذل و اوباش در پانزده کیلومتری بخش کهریزک در جنوب تهران احداث و مستقیما زیر نظر بازرسی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ اداره می‌شده و سازمان زندان‌ها نظارتی بر بازداشتگاه مذکور نداشته است ... بازداشتگاه مذکور دارای ۶ بند و ۲ قرنطینه بوده که مساحت قرنطینه‌ای که بازداشت‌شدگان ۱۸ تیر ۸۸ در آن نگهداری می‌شده‌اند حدودا ۶۵ متر و فاقد نور و تهویه مناسب بوده است. در هنگام پذیرش در زندان کهریزک به دستور افسرنگهبانان وقت، تمام متهمان بازداشتگاه در انظار سایرین عریان شده و بعضا برابر ادعای شکات به مدت ۴۵ دقیقه عریان بوده‌اند و سپس لباس‌های زیر آنان اخذ و دور ریخته شده و لباس‌های رو، به صورت وارونه به تن آنان شده است. مامورین علت انجام این کار را جلوگیری از تخم‌گذاری حشراتی مانند شپش اعلام نموده‌اند.

تمامی بازداشت‌شدگان ۱۸ تیر (۱۲۳ نفر) در قرنطینه‌ای به مساحت حداکثر ۶۵ متر نگهداری می‌شدند و سپس مسئولین زندان، ۳۷ نفر از بازداشت‌شدگان تحت عنوان اراذل و اوباش که از قبل در کهریزک نگهداری می‌شده‌اند را به جمع آنان اضافه کردند. با توجه به فصل تابستان، هوای داخل قرنطینه به شدت گرم و غیرقابل تحمل بود. سایر بازداشتی‌های این حوادث نیز به چهار دسته تقسیم و هر چند نفر در قفس‌های مخصوص نگهداری بازداشت‌شدگان تحت عنوان اراذل و اوباش در فضای بسیار کوچکی نگهداری می‌شدند. در قرنطینه مذکور فضای کافی حتی برای نشستن نیز وجود نداشت و بیشتر بازداشت‌شدگان در قرنطینه به طور ایستاده شب را به روز می‌رساندند. در قرنطینه مذکور تنها دو باب دست‌شویی وجود داشت که یک دستگاه آن نیز خراب و یکی دیگر فاقد درب بود. به نحوی که بازداشت‌شدگان در نوبت طولانی دستشویی قرار گرفته و بدون رعایت مسائل بهداشتی و به صورت پابرهنه از سرویس بهداشتی مذکور استفاده می‌کردند. همچنین بازداشتگاه فاقد حمام بود و بازداشت‌شدگان امکان استفاده از حمام را نداشتند. در قرنطینه مذکور یک شیر آب وجود داشته که آب آن هم بهداشتی نبود. دود گازوئیل حاصل از موتورخانه به داخل قرنطینه سرایت می‌کرد و موجب آلودگی هوا در فضای محدود قرنطینه ۶۵ متری می‌شد. افسر نگهبانان و سروکیل‌بند در موارد متعددی در زمان پذیرش بازداشت‌شدگان و نگهداری آنان در زندان با لوله پی‌وی‌سی به شدت بازداشت‌شدگان را مورد ضرب و جرح و اهانت قرار می‌دادند ... ایراد ضرب و جرح به بازداشت‌شدگان به یک رویه جاری و معمول تبدیل و حوادث اتفاق افتاده قبل از انتخابات در بازداشتگاه مذکور و عدم پاسخ‌خواهی از مسئولین مربوطه موجب تجری مامورین بازداشتگاه گردیده.» (کیفرخواست علیه متهمان پرونده کهریزک موجود در بنیاد برومند، ۲۵ آذر ۱۳۸۸)

یکی از زندانیان کهریزک در مصاحبه با بنیاد برومند رفتار مسئولان آن بازداشتگاه را چنین روایت کرد: «اجازه نداشتیم به توالت برویم. همگی چند بار از حال رفتیم. خیلی گرم بود. خیلی تشنه بودیم. این مشکل بزرگی بود... بازداشتی ها درخواست آب کردند، اما تنها به اندازه یک تا دو لیوان آب در روز می گرفتیم. روزی یک قطعه نان و کمتر از ربع یک سیب زمینی به ما می دادند ... هر کسی زخمی یا شکستگی استخوان در ناحیه ای از بدنش داشت. محیط به قدری کثیف و گرم بود که هر زخمی بلافاصله چرکی می شد. همه عفونت داشتند. من را مثلا یک بار از پا آویزان کردند ... بعد شروع به زدن من با شلنگ کردند. به‌قدری درد داشت که گوشت تنم در آمده بود. مدام به من می گفتند: «بگو گه خوردم.»... روز سوم یا چهارم بود که ساعت ۱۲ ظهر ما را به حیاط بردند. نیمی از ما را مجبور کردند تا روی چهار دست و پا راه برویم و دیگر زندانیان را روی پشتمان ببریم. می بایست آنها را دور حیاط می بردیم... ولی هم در کهریزک و هم در اوین دیدم که آنها از بطری برای تجاوز به مردم استفاده می کردند. شاید سه یا چهار نفر از دوستانمان به وسیله بطری مورد شکنجه قرار گرفته بودند...» (مصاحبه سعید با بنیاد برومند، ۲۱ آذر، ۱۳۸۸)

شرح وقایع و مرگ آقای پوراندرجانی

پس از انتشار اخبار در مورد مرگ سه نفر از بازداشت‌شدگان ۱۸ تیر ۱۳۸۸ در بازداشتگاه کهریزک، سازمان قضایی نیروهای مسلح شکنجه‌شدگان بازداشتگاه کهریزک را به شکایت به مراجع ذی‌صلاح تشویق کرد، اما پس از مدتی همه به زور تهدید و اجبار، شکایات خود را پس گرفتند. سعید در این باره اظهار داشت: «وقتی آزاد شدم از سازمان قضایی نیروهای مسلح مرا خواستند. گفتند که می‌خواهند از ما دلجویی کنند. گفتند شما شکایت کنید... شاید ۹۰ تا ۱۰۰ نفر شکایت کردیم ... به مدت یک ماه پس از آزادی، چندین بار کسانی از اطلاعات سپاه و پلیس امنیت می آمدند و ما را می بردند تا شکایتمان را پس بگیریم ... در مورد من پنج یا شش بار آمدند ... آنها اینقدر (اصرار) کردند تا رضایت دادم. گمان می‌کنم همه را مجبور به پس گرفتن شکایاتشان کردند ...» (مصاحبه بنیاد برومند، ۲۱ آذر ۱۳۸۸)

بر اساس کیفرخواست دادگاه متهمان کهریزک، در پی درگذشت سه تن از بازداشت‌شدگان در کهریزک، مسئولان آن بازداشتگاه تلاش کردند برای سرپوش گذاشتن روی علت مرگ آنان پزشک وظیفه مامور در کهریزک را مجبور کنند در گزارشش علت درگذشت قربانیان را مننژیت ذکر کند، اما آقای پوراندرجانی این را نپذیرفت و پس از آن پای او به عنوان شاهد به پرونده کشیده شد.

دکتر رامین پوراندرجانی در جریان تحقیقات نمایندگان در خصوص کشتار و شکنجه در بازداشتگاه کهریزک با حضور در کمیته ویژه مجلس شورای اسلامی چنین شهادت داد: «محسن (روح‌الامینی) را با وضعیت اسف‌باری بعد از شکنجه‌های جسمی شدید دو روز قبل از مرگش نزد من آورده بودند. حال جسمی او بسیار وخیم بود و امکانات پزشکی من هم بسیار محدود، ولی آن‌چه توانستم برای نجات وی کردم. در همان زمان بود که از سوی مسئولان کهریزک تهدید شدم که در صورت توضیح علت جراحات وارده بر مجروحان کهریزک از ادامه زندگی باز خواهم ماند.» (روز آنلاین، ۲۰ خرداد ۱۳۸۹)

پس از آن آقای پوراندرجانی در پاییز ۱۳۸۸ به اتهام «قصور در انجام وظایف پزشکی» در تهران دستگیر و بازجویی شد. او بعد از مدتی با قرار وثیقه آزاد شد. گزارش‌های غیررسمی احضار او را با اطلاعاتی که از شرایط ویژه بازداشتگاه کهریزک به مقامات رسمی داده بود مرتبط دانستند.

نحوه مرگ آقای پوراندرجانی

جسد آقای پوراندارجانی در تاریخ ۱۹ آبان ۱۳۸۸ در اتاق روانشناسی در طبقه دوم بهداری فاتب واقع در خیابان منیری جاوید پیدا شد. ستوان نوریان، افسر کلانتری ۱۲۹ تهران به عنوان نخستین فردی که از سوی مراجع قضایی در محل کشف جسد حاضر شد، در اولین گزارش صحنه قتل نوشت: «... مشاهده گردید درب اتاق روانشناسی باز بوده و تعدادی از پزشکان و کارمندان و پرسنل در انتهای اتاق تجمع کرده بودند که فورا اینجانبان اقدام به تخلیه و حفظ صحنه نموده که در ... محل آمده متوفی شخصی به هویت دکتر وظیفه رامین پوراندرجانی، ۲۶ ساله، اهل تبریز که در بهداری فاتب به عنوان دکتر عمومی انجام وظیفه می‌کردند و با توجه به این که شهرستانی بوده، شب‌ها در اتاق روانشناسی استراحت می‌کردند. متوفی روی تخت به حالت درازکش که از دهانش استفراغ خارج شده و به حالت طاق‌باز که پای راست جمع شده و فوت نموده بود. هیچ گونه آثار تخریب و به هم خوردگی در محل مشاهده نشد. آثار کبودی و خون‌مردگی در اطراف گردن مشهود بود. ضمنا روی میز ناهارخوری اضافه غذایی که نصف آن خورده شده و یک عدد سالاد و نوشابه یک‌و‌نیم لیتری و فاکتور غذا از رستوران جوجه طلایی و لوازم پزشکی فشارسنج و مقداری دستکش مشاهده گردید ...» در این گزارش به مسئولان مرکز تشخیص هویت، پلیس آگاهی و قاضی کشیک قتل هم اشاره شده است. (روزآنلاین، ۲۰ خرداد ۱۳۸۹)

بر اساس اطلاعات موجود، آقای پوراندرجانی شب قبل از درگذشتش با والدینش تماس گرفت و گفت می‌خواهد برای دیدن خانواده به تبریز برود. او همچنین بعد از ظهر همان روز با دوستانش از طریق ایمیل گفت‌وگو کرده بود. (وال‌استریت ژورنال،  آذر ۱۳۸۸)

پیکر آقای رامین پوراندرجانی، ۲۶ آبان ۱۳۸۸ در زادگاهش تبریز با حضور نیروهای امنیتی در حالی دفن شد که خانواده او اجازه کالبدشکافی و حق دانستن علت درگذشت فرزندشان و حتی دیدن جسد او را نیافتند. بر اساس گزارش منتشر شده، علت فوت از سوی پزشکی قانونی «سکته قلبی» عنوان شد. (خبرآنلاین، ۲۷ آبان ۱۳۸۸)

واکنش مقامات

پس از درگذشت آقای پوراندرجانی، مقامات مسئول از تهران به پدرش در تبریز تلفن زده و خبر تصادفش را در یک حادثه اتومبیل دادند. به او گفتند که پای رامین شکسته و بیهوش است. وقتی پدرش به تهران رسید، او را به سردخانه برده و گفتند که پسرش در اثر سکته قلبی درگذشته است. (وال‌استریت ژورنال، ۲۸ آذر ۱۳۸۸)

سایت جهان‌نیوز درگذشت آقای پوراندرجانی را «خودکشی» اعلام کرد و نوشت که او بازداشت و بازجویی شده و سپس به قید وثیقه به صورت موقت آزاد شده بود. این سایت به نقل از یک مقام آگاه نوشت «این فرد در روزهای گذشته تلاش داشته با برخی نمایندگان مجلس دیدار نماید، اما این دیدار صورت نگرفته است.» (خبرآنلاین، ۲۵ آبان ۱۳۸۸) بر اساس اطلاعات موجود، مسئولان نیروی انتظامی پیکر آقای پوراندرجایی را تا تبریز آوردند و به محض رسیدن به تبریز بدون معطلی او دفن کردند، حتی اجازه ندادند جنازه بر اساس عرف و رسوم خانواده به خاک سپرده شود. (روزآنلاین، ۲۰ خرداد ۱۳۸۹)

«محسن (روح‌الامینی) را دو روز قبل از مرگش نزد من آورده بودند. حال جسمی او بسیار وخیم بود و امکانات پزشکی من هم بسیار محدود، ولی آن‌چه توانستم برای نجات وی کردم. در همان زمان بود که از سوی مسئولان کهریزک تهدید شدم که در صورت توضیح علت جراحات وارده بر مجروحان کهریزک از ادامه زندگی باز خواهم ماند.» (بازداشتگاه کهریزک)

پس از درگذشت آقای پوراندرجانی، مقامات مسئول از تهران به پدرش در تبریز تلفن زده و خبر تصادفش را در یک حادثه اتومبیل دادند. به او گفتند که پای رامین شکسته و بیهوش است. وقتی پدرش به تهران رسید، او را به سردخانه برده و گفتند که پسرش در اثر سکته قلبی درگذشته است. 

فرمانده وقت نیروی انتظامی در تاریخ ۲۷ آبان ۱۳۸۸ اعلام کرد که احتمال خودکشی آقای پوراندرجانی بسیار زیاد است. او گفت این پزشک وظیفه به عنوان متهم احضار شده و با قرار آزاد بود. جسد او نیز در آسایشگاه جمعی در دادسرا کشف شد و وصیت‌نامه‌ای هم در کنارش بود که در آن از تهدیدهایی که علیه او وجود داشت گلایه کرده که به او گفته شده پنج سال زندانی می‌شود. (روزنامه همشهری، ۲۷ آبان ۱۳۸۸)

در تاریخ ۱۰ آذر ۱۳۸۸، ۲۱ روز پس از درگذشت آقای پوراندرجانی، رییس پلیس آگاهی ناجا و معاون امنیتی وزیر کشور در جریان نشست مشترک با کمیسیون سیاست داخلی مجلس تاکید کردند که علت قطعی مرگ آقای پوراندرجانی خودکشی است. (خبرآنلاین، ۱۰ آذر ۱۳۸۸) در همان روز دادستان عمومی و انقلاب تهران با استناد به اظهارنظر پزشکی قانونی علت مرگ او را مسمومیت غذایی اعلام کرد و گفت قرص‌های پروپرانولول که در کنار سالاد روی میز پزشک بوده با نظر پزشکی قانونی مطابقت دارد. دادستان عمومی و انقلاب تهران اعلام کرد که قتل یا خودکشی بودن درگذشت آقای پوراندرجانی در حال بررسی است. (کیهان، ۱۱ آذر ۱۳۸۸) 

‌برخی از نمایندگان مجلس این اظهارات را زیر سوال بردند. دکتر مسعود پزشکیان  گفت «دکتر پوراندرجانی پزشکی سالم و باهوش بوده و مرگ وی را نمی‌توان خودکشی تشخیص داد و او سکته هم نکرده است و علت درگذشت او باید پی‌گیری شود.» (جهان‌نیوز، ۲۳ آذر ۱۳۸۸) پزشکیان همچنین گفت: «خودکشی کسی که هیچ مشکل و بیماری نداشته و در جریانی مثل بازداشتگاه کهریزک حضور داشته از نظر ما جای سوال دارد. (سایت امین ۴ آذر ۱۳۸۸) این نماینده مجلس به پاسخ شفاهی پزشکی قانونی به رییس وقت کمیسیون بهداشت در مجلس اشاره کرد و گفت که به ایشان به عنوان رییس سابق سازمان پزشکی قانونی گفته شده علت مرگ مسمومیت دارویی (ایندرال) بوده است. درخواست کرده‌ایم پاسخ کتبی شامل کالبدشکافی و سم‌شناسی به مجلس ارائه شود. نیروی انتظامی نیز وعده پیگیری این پرونده را داده است. (بهارنیوز، ۲۹ اسفند ۱۳۹۱)

سخنگوی کمیسیون بهداشت، درمان و آموزش پزشکی مجلس به نقل از فرمانده بهداری ناجا که خود فرمانده آقای پوراندرجانی بود، گفت که او در شرایط خاصی به سر می‌برده و اغلب در استراحتگاه تنهایی را ترجیح می‌داده و علی‌رغم این که باهوش و مستعد بوده، اما گویا به لحاظ روانی تحت فشار بوده است. سخنگوی کمیسیون بهداشت با اشاره به ارسال جسد آقای پوراندرجانی برای کشت و نمونه‌برداری به پاتولوژی، باکتریولوژی و توکسیتولوژی، با استناد به گزارش پزشکی قانونی در کمیسیون، آن را گزارشی کامل و بدون نقص توصیف کرد و گفت: «در این گزارش آمده که جمجمه، پوست، ریه، محتویات روده، معده و ... همگی سالم بوده‌اند و اثری از سم در آن دیده نشده است.» (جهان‌نیوز، ۲۳ آذر ۱۳۸۸)

خانواده و نزدیکان

خانواده پوراندرجانی دلایل مرگ اعلا‌م‌شده از طرف مقامات رسمی را زیر سوال بردند و با شکایت به مراجع قضایی خواستار معرفی و محاکمه قاتلان فرزندشان شدند. علاوه بر این، دوستانش اعلام کردند که او قبل از مرگ از در خطر بودن جانش ابراز نگرانی کرده بود.

مادر آقای پوراندرجانی گفت: «پسر زیبا، سالم و جوانم را به سربازی فرستادم و جسد او را تحویل گرفتم. هر کس می‌گوید او خودکشی کرده، دروغ می‌گوید و باید از خدا بترسد.» (وال‌استریت ژورنال، ۲۸ آذر ۱۳۸۸)

مادر آقای پوراندرجانی: «پسر زیبا، سالم و جوانم را به سربازی فرستادم و جسد او را تحویل گرفتم. هر کس می‌گوید او خودکشی کرده دروغ می‌گوید و باید از خدا بترسد.»

پدر آقای پوراندارجانی توضیح داد: «اول گفتند خودکشی کرده و حتی وصیت‌نامه هم درآوردند. بعد گفتند ایست قلبی کرده است. بعد هم گفتند که مسمومیت دارویی بوده، اما ما حتی یک درصد این ادعاها را قبول نداریم ... من بچه‌ام را سالم و بانشاط و پرامید تحویل دادم. او رفت تا به مملکتش خدمت کند، اما حتی جنازه‌اش را نیز نگذاشتند ببینیم.» او گفت: «زنگ زدند گفتند بیا جنازه‌اش را بگیر و ببر، من چه کار می‌توانستم بکنم؟ گفتند تصادف کرده. با نام تصادف ما را دعوت به تهران کردند ... شب قبلش، ساعت هشت و نیم شب، من و رامین هفت یا هشت دقیقه با هم صحبت کرده بودیم، خیلی حالش خوب بود، خیلی. کاش آن تلفن را قطع نمی‌کردم، کاش تا صبح با هم حرف می‌زدیم. اما بالاخره ما نتوانستیم حتی چهره رامین را پس از مرگ ببینیم ... رامین کجا و کهریزک کجا! او یک سرباز بود و به عنوان کشیک او را به کهریزک برده بودند. رامین حتی یک قدم نمی‌توانست بدون اجازه آنها بردارد. بعد از این که آن مسائل در کهریزک اتفاق افتاد، آنها خودشان اسم رامین را گذاشتند پزشک کهریزک.» (رادیو فردا، ۱۵ اسفند ۱۳۹۱)

 پدر آقای پوراندرجانی با بیان این که فرزند دانشجوی دیگری دارد که به خاطر او زیاد حرف نمی‌زند، گفت: «بچه من ۱۹ سال تمام زحمت کشید و درس خواند اما مدرکش را هم ندید و هفته گذشته من مدرک پزشکی او را گرفتم.» (روزآنلاین، ۲۰ خرداد ۱۳۸۹)

یکی از نزدیکان آقای پوراندرجانی با بیان این که حتی نگذاشتند خانواده و نزدیکان پیکر او را پیش از تدفین ببینند، توضیح داد: «غسل میت و پوشاندن کفن به رامین در تهران و بدون حضور خانواده او انجام شد و درخواست خانواده رامین برای تعویض کفن فرزندشان در تبریز از سوی مسئولان رد شد؛ به خانواده رامین حتی اجازه ندادند پیکر بی‌جان فرزندشان را ببینند ... همین نشان می‌دهد که موارد پنهانی وجود داشته که نمی‌خواستند خانواده پیکر رامین را ببینند.» این فرد نزدیک به آقای پوراندرجانی تاکید کرد که وجود هرگونه وصیت‌نامه‌ای از سوی بازپرس جنایی پرونده تکذیب شده و بر خلاف ادعای مسئولان، رامین در اتاق شخصی خود در بهداری ناجا به قتل رسیده است نه در خوابگاه گروهی. (روزآنلاین، ۲۰ خرداد ۱۳۸۹)

پدر آقای پوراندارجانی: «اول گفتند خودکشی کرده و حتی وصیت‌نامه هم درآوردند. بعد گفتند ایست قلبی کرده است. بعد هم گفتند که مسمومیت دارویی بوده، اما ما حتی یک درصد این ادعاها را قبول نداریم.»

یکی از شاکیان پرونده کهریزک گفت: «من رامین را در دادسرای نظامی دیدم به همراه پدرش که آمده بودند شعبه یک بازپرسی دفتر آقای حسینی. ایشان گفت من نسخه‌هایی در بازداشتگاه کهریزک دارم که نشان می‌دهد مریض‌ها را به بیمارستان اعزام کرده بودم و حتی داروهای بیشتری نوشتم چون کهریزک جایی بود از نظر دارویی به گونه‌ای بود که طول می‌کشید تا بتوانند از فرماندهی نیروی انتظامی استان تهران به بازداشتی‌ها برسند. رامین تاکید می‌کرد که به من اجازه نمی‌دهند تا بروم به بازداشتگاه کهریزک و آن مدارک را بیاورم که بی‌گناهی خودم را ثابت کنم ... بچه‌ها در داخل کهریزک شکنجه شده بودند و همه زخم‌هایشان عفونت کرده بود، چشم‌های ما به خاطر سوز گازوئیل عفونت کرده بود. رامین پوراندرجانی، امیر جوادی‌فر را در کهریزک معاینه کرده بود. به خاطر این که امیر چشم‌هایش کور شده بود، موقعی که امیر را بردند پیش رامین پوراندرجانی، ایشان در دادگاه هم گفت که در آن زمان من فقط به امیر دلداری دادم، چون می‌دانستم وضعیت امیر خیلی بد بود و برای همین امیر را به بیمارستان اعزام کرده بودم ... شرایط کهریزک برای خود رامین هم خیلی دردناک بود و خودش همیشه عذاب می‌کشید. صحبت‌هایی که با من می‌کرد، می‌گفت من خودم از کهریزک رنج می‌بردم. او می‌گفت موقعی که آقای «رادان» با تیم خودش می‌آمد در کهریزک حتی نمی‌گذاشت من نبض این بچه‌ها را بگیرم. رامین در آن زمان خیلی احساس امنیت نمی‌کرد و می‌گفت رییس وقت بازداشتگاه کهریزک و آقای دفتردار فرماندار (وقت) نیروی انتظامی تهران بارها مرا تهدید کردند که اگر اسم مقاماتی که در کهریزک می‌آمدند و شکنجه می‌کردند را بگویم برخورد می‌شود. چون رامین خیلی لیست داشت. او به من گفته بود در کهریزک گونی‌های سفیدی وجود داشت که حتی اگر بازداشت‌شدگان نمرده بودند هم آنها را در این گونی‌های سفید می‌گذاشتند.» (رادیو فردا، ۱۵ اسفند ۱۳۹۱)

به گفته این زندانی سابق کهریزک، «آقای مرتضوی [دادستان وقت تهران] برخورد خیلی تندی با رامین پوراندرجانی کرده بود. رامین به دفتر آقای مرتضوی رفته بود، ولی برگه مربوط به این که بازداشت‌شدگان کهریزک مننژیت داشته‌اند را امضا نکرد. همه این حرف‌ها در دادگاه زده شد. رامین شاهد این بود که چه کسانی می‌آمدند در کهریزک شکنجه می‌کردند و اگر رامین می‌رفت در مجلس و این صحبت‌ها را پیش آقای دهقان می‌گفت. آقای دهقان نماینده مجلس بود و آن زمان مسئولیت کمیته پیگیری حوادث پس از انتخابات را عهده‌دار بود. قرار بود رامین با این کمیته دیدار کند که در آن جلسه پای آقای رادان به وسط می‌آمد، پای چند تن از نمایندگان مجلس می‌آمد، پای کسانی که در کهریزک شکنجه می‌کردند. حتی رامین می‌گفت وقتی تیم آقای رادان به کهریزک می‌آمد همه را حتی آقای کمیجانی [رئیس کمپ کهریزک] را هم از کهریزک بیرون می‌کردند. بالاخره رامین مدارک زیادی در مورد کهریزک و حتی نقش فرماندهان ناجا داشت که برای نیروی انتظامی خیلی سنگین بود و به همین دلیل رامین را از بین بردند.» (رادیو فردا، ۱۵ اسفند ۱۳۹۱)

غسل میت و پوشاندن کفن به رامین در تهران و بدون حضور خانواده او انجام شد و درخواست خانواده رامین برای تعویض کفن فرزندشان در تبریز از سوی مسئولان رد شد؛ به خانواده رامین حتی اجازه ندادند پیکر بی‌جان فرزندشان را ببینند. 

پدر آقای پوراندرجانی دو سال بعد از جان‌باختن فرزندش گفت: «من نتوانستم پرونده را به سرانجام برسانم. همین طوری پرونده را ول کردم ماند، کسی را پیدا نکردم که دردم را بگویم. ما جگرگوشه‌مان را از دست دادیم، بیچاره شدیم. رامین یک دنیا بود، یک انسان به تمام معنی بود، نه این که این‌ها را از روی تعصب بگویم ...» (رادیو فردا، ۱۵ اسفند ۱۳۹۱)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

خلاصه رویدادهای ایران پس از انتخابات

پس از اعلام پیروزی مجدد محمود احمدی‌نژاد با اکثریت ٦٣/٦٢ درصدی آرا در دهمین دوره انتخابات رییس جمهوری ایران، که در تاریخ جمعه ٢٢ خرداد ١٣٨٨ برگزار شد، اعتراض‌های سراسری مردم به نتیجه انتخابات شروع شد. سرویس پیامک تلفن‌های همراه در ایران، از ساعت ١١ شب پنج‌شنبه (٢١ خرداد ١٣٨٨) قطع شد. این اختلال در سرویس پیامک در طول برگزاری انتخابات و تا دهم تیرماه ادامه داشت. در هنگام برگزاری انتخابات، جانشین فرمانده نیروی انتظامی ایران اعلام کرد که تجمع هوادارن نامزدهای ریاست جمهوری در تمام کشور غیرقانونی است. عصر همان روز مانوری به نام مانور اقتدار در میدان‌های مختلف شهر تهران و با هدف «برقراری نظم و امنیت در شعب و صندوق‌های اخذ رأی» در تهران انجام شد. در حالی که وزیر کشور ایران گفته بود اعلام تدریجی نتایج انتخابات ریاست جمهوری این کشور پس از اذان صبح (حدود ساعت چهار صبح) آغاز خواهد شد، رئیس ستاد انتخابات کشور کمی پس از نیمه‌شب اعلام نتایج را آغاز کرد.

مردم با اعتقاد بر این‌که تقلب انجام گرفته است در روز ٢٣ خرداد به خیابان‌ها آمدند و اعتراض خود را ابراز داشتند. موسوی، کروبی و رضایی، رقیبان احمدی نژاد در این انتخابات، اعلام کردند که تخلفات زیادی در انتخابات انجام گرفته است و به نتیجه اعتراض کردند. آنها شکایت خود را به شورای نگهبان ارایه کردند و خواستار ابطال انتخابات و برگزاری انتخابات مجدد شدند. در عین حال، ولی فقیه ایران، آیت الله خامنه‌ای قبل از بررسی نتیجه توسط شورای نگهبان، پیروزی محمود احمدی‌نژاد را تبریک گفت. تعداد زیادی از افرادی که در ستادهای انتخاباتی کروبی و موسوی فعالیت داشتند بازداشت شدند.

روز ۲٥ خرداد، راهپیمایی بی‌سابقه‌ای در خیابان‌های مرکزی تهران برگزار شد. به نقل از شهردار تهران، گفته می‌شود حدود سه ملیون نفر در این راهپیمایی شرکت کرده‌اند. در هنگام پایان گرفتن راهپیمایی، عده‌ای از مردم توسط  نیروهای شبه‌نظامی، کشته و زخمی شدند. دولت ایران برای جلوگیری از انتشار اخبار، خبرنگاران خارجی را اخراج کرد و خبرگزاری‌ها را از فرستادن اخبار منع نمود.  در سه روز بعد نیز، راهپیمایی‌های گسترده و آرام با شرکت معترضان در تهران برگزار شد. به دنبال اعلام حمایت آیت‌الله خامنه‌ای از احمدی‌نژاد در نماز جمعه ٢٩ خرداد ١٣٨٨ که سازمان عفو بین‌الملل آن را «مشروعیت بخشیدن به اعمال خشونت توسط نیروهای انتظامی» برای سرکوب معترضان خواند، سرکوب‌ها صورت جدیدی به خود گرفت. در روز ۳۰ خرداد و پس از آن، پلیس و نیروهای شبه‌نظامی به سرکوب معترضان پرداختند. هرگونه تجمع مردمی غیرقانونی اعلام شد و توسط پلیس و لباس‌شخصی‌ها به خشونت کشیده شد.

نیروهای شبه نظامی موسوم به لباس شخصی، گروه‌هایی هستند که در جریان تجمع‌ها و فعالیت‌های صنفی، دانشجویی، انتخاباتی و اعتراضی برای سرکوب مردم استفاده می‌شوند. از این‌که این گروه‌ها چگونه سازماندهی می‌شوند یا از چه کسانی دستور می‌گیرند، اطلاعات زیادی در دست نیست. این نیروها لباس معمولی بر تن می‌کنند و فاقد یونیفرم مشخص هستند. آنها گاه با چوب و چماق و گاه با زنجیر و چاقو یا با باتون و اسلحه گرم تجهیز می‌شوند و زمانی که حکومت قصد سرکوب مردم را دارد ظاهر می‌شوند. آنچه روشن است، این است که نیروهای انتظامی اگر با آنها همراهی نکنند، هیچ واکنشی برای مهار خشونت آنها نشان نمی‌دهند و لباس شخصی‌ها آزادانه در میان نیروهای انتظامی رفت‌وآمد می‌کنند و در برابر پلیس اقدام به ضرب و شتم وحشیانه معترضان می‌کنند. در جریان حوادث پس از انتخابات خرداد ماه ١٣٨٨، مردم با قرار دادن عکس این افراد در اینترنت، تعدادی  از آنها را شناسایی کردند و مدارکی دال بر رابطه این افراد با بسیج، سپاه پاسداران و نیروهای اطلاعاتی ارایه دادند. در بیست و پنجم شهریور ماه ۱۳۸۸ جانشین فرمانده سپاه سيدالشهدای استان تهران شرکت فعال نیروی مقاومت بسیج و نقش تعیین‌کننده آنها را در سرکوب مردم تایید کرد و گفت: «بسيجی‌ها با حضور خود در حوادث اخير چشم فتنه‌گران را كور كردند و بايد از آن‌ها قدردانی شود... دشمنان اسلام با غبارآلود كردن فضا می‌خواستند در حوادث اخير سوءاستفاده كنند اما به حمدالله با روشنگری مقام معظم رهبری در مقابل اين فتنه پيروز شدیم.»  وی همچنین تأکید کرد که: «جوانان غيور و ولايت‌مدار بسيجی كه نسل دوم و سوم انقلاب بودند در اين صحنه موفق شدند و پيروز ميدان بودند.»

در جریان اعتراضات خسارت‌هایی به اموال شهروندان وارد شد. در آن زمان، مقام‌های مسئول و رادیو و تلویزیون دولتی سعی کردند این تخریب‌ها را به معترضان نسبت دهند و سرکوب را توجیه کنند. این در حالی بود که عکس‌های و فیلم‌هایی در اینترنت منتشر شد که نیروهای انتظامی را در حال تخریب، در خیابان‌های فرعی و جاهای خلوت و دور از جریان اعتراض‌های مردمی نشان می‌دادند. همچنین فرمانده نيروی انتظامی جمهوری اسلامی در تاریخ ٢٨ مهر ١٣٨٨ در همایش عمومی فرماندهان و مدیران فرماندهی انتظامی تهران بزرگ، تخریب اموال شهروندان توسط نیروهای انتظامی را اذعان داشت و مسئولیت آن را پذیرفت.

اطلاع دقیقی از تعداد کشته‌شدگان، زخمی‌ها و ناپدیدشده‌ها در دست نیست. بنا بر گزارش‌های مختلف، تعداد قربانیان این راهپیمایی‌ها در سراسر ایران، صدها نفر است که نام بیش از ٧٠ نفر گزارش شده است. همچنین مقام‌های مسئول، خانواده برخی از قربانیان را تهدید کرده‌اند که سکوت اختیار کنند و با رسانه‌‌ها مصاحبه نکنند. گفته می‌شود که شرایط پس دادن جسد به خانواده‌ها، عوض کردن علت فوت در گواهی پزشکی قانونی به علل طبیعی مانند سکته قلبی و...، سلب حق شکایت از بستگان کشته‌شده‌ها و خودداری از برگزاری مراسم یادبود برای عزیزانشان بوده است. بر طبق اعلام منابع دولتی، پس از ۲۲ خرداد، بیش از چهار هزار نفر در سراسر کشور بازداشت شدند که تعداد کثیری در بازداشتگاه کهریزک بدون رعایت حقوق زندانیان و حداقل امکانات بهداشتی نگهداری شدند. گزارش‌های متعددی در مورد خشونت، شکنجه و تجاوز به بازداشت‌شدگان منتشر شده است. تعدادی از بازداشت‌شدگان در اثر ضرب و شتم در دوران بازداشت و شرایط سخت و طاقت فرسا و شکنجه‌هایی که در  زندان کهریزک متحمل شدند، جان سپردند.

مرگ تنی چند از بازداشت‌شدگان در تیر ماه ۱۳۸۸، به‌خصوص پسر مشاور یکی از مقامات ارشد جمهوری اسلامی باعث شد که فاجعه زندان کهریزک بحث روز شود. برخی از مقامات فرستادن معترضان، به خصوص دانشجویان به کهریزک را نتیجه یک اشتباه اعلام کردند و نهایتاً رهبر جمهوری اسلامی دستور بستن بازداشتگاه را صادر کرد و کمیته ویژه مجلس گزارشی در این مورد تهیه کرد که در روز ۲۰ دی ماه ۱۳۸۸ در جلسه عمومی مجلس ارائه شد. این کمیته که خواستار محاکمه همه عوامل این حادثه شده است و تاکید کرده است که "رفتارهای غیرقانونی" معترضان که باعث وقوع این حوادث بوده نیز باید در نظر گرفته شود.

قاضی سعید مرتضوی، دادستان سابق عمومی و انقلاب تهران در نامه‌ای خطاب به رییس مجلس شورای اسلامی، به تاریخ ٢٦ دی ١٣٨٨، فرستادن بازداشت‌شدگان به کهریزک را تایید کرد و هر نوع اشتباهی از طرف دادستانی را در این مورد رد کرد. قاضی مرتضوی با رد ادعای کمیته مبنی بر این که کهریزک ظرفیت و جا نداشته و قاضی دستوردهنده اصرار به پذیرش داشته تاکید کرد که از حدود ٣٨٠ نفر بازداشت‌شدگان ١٨ تیر مقابل دانشگاه تهران، قضات دادگاه حدود ١٤٧ نفر را به کهریزک اعزام کردند. او همچنین اشاره کرد که این اعزام با استعلام از زندان کهریزک صورت گرفته و «مسئولین مربوطه در نیروی انتظامی تهران بزرگ» اعلام کرده بودند که ظرفیت نگهداری ٤٠٠ نفر زندانی جدید را دارند. او تاکید کرد که این انتقال قانونی بوده است و دادیار سابق شعبه اول معاونت امنیت دادسرای تهران دستور اعزام به کهریزک را امضا کرده است. وی تاکید کرده است «از منظر قانونی به لحاظ این که این بازداشتگاه یک مکان رسمی و قانونی است [ارسال متهمان] تخلف انتظامی محسوب نمی‌شود».

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

*منابع دیگر: روزنامه‌های همشهری (۲۷ آبان ۱۳۸۸)، کیهان (۱۱ آذر ۱۳۸۸)، دنیای اقتصاد (۲۷ آبان ۱۳۸۸) وب‌سایت‌های جهان‌نیوز (۲۳ آذر ۱۳۸۸ و ۲۱ تیر ۱۳۹۴)، خبرآنلاین (۲۷ آبان و ۱۰ و ۲۳ آذر ۱۳۸۸)، امین (۴ آذر ۱۳۸۸)، روزنامه وال استریت ژورنال (۲۸ آذر ۱۳۸۸)، ، بهارنیوز (۲۹ اسفند ۱۳۹۱) و خبرگزاری ایلنا (۱۸ تیر ۱۳۹۶)

تصحیح و یا تکمیل کنید