بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

علی اکبر حق بیان

درباره

سن: ۳۰
ملیت: ايران
مذهب: بدون باور مذهبی
وضعیت تأهل: مجرد

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۱۸ تیر ۱۳۶۰
محل: نور، استان مازندران، ايران
نحوه کشته‌شدن: تيرباران
اتهامات: پندار و/يا گفتار ضدانقلابی; شرکت در درگیری با برادران پاسدار و بسیجی; جرم نا‌مشخص

ملاحظات

اطلاعات دربارۀ آقای علی اکبر حق بیان، فرزند رمضانعلی، توسط یکی از آشنایان او، از راه فرم الکترونیکی به بنیاد برومند فرستاده شده است. خبر اعدام وی و برادرش محمد هاشم در روزنامه جمهوری اسلامی و کیهان تاریخ چهارشنبه ٢١ مرداد ماه ١٣٦٠ به چاپ رسید. خبر این اعدام در ضمیمه شماره ۲٦۱ نشریه مجاهد، چاپ سازمان مجاهدین خلق ایران، به تاریخ ۱٥ شهریور ۱۳٦٤ نیز منتشر شد. این ضمیمه شامل فهرست ۱۲٠۲۸ نفر است که وابسته به گروه‌های سیاسی مخالف رژیم بوده‌اند. این اشخاص از تاریخ ۳٠ خرداد ۱۳٦٠ تا زمان چاپ نشریه مجاهد اعدام شده و یا در درگیری با قوای انتظامی جمهوری اسلامی کشته شده‌اند.

آقای حق بیان روز ٦ تیر ماه ١٣٣٠ در روستای امیر آباد (استان مازندران) متولد شد. در دورۀ دانشجویی، فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد و از دانشگاه تهران اخراج شد. ولی در پیگیری شکایت وی، مسئولان پی بردند که او در تظاهرات دانشجویی شرکت نکرده بود و آقای حق بیان توانست به دانشگاه بازگردد. او در سال ١٣٥٤ در رشته جغرافیای سیاسی از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد. پس از انقلاب ٥٧، او هوادار سازمان چریکهای فدائی خلق شد و پس از انشعاب این سازمان، به شاخه اقلیت پیوست. آقای حق بیان در دبیرستانهای قائم شهر (استان مازندران) تدریس می‌کرد.

آقای حق بیان در اواخر سال ٥٩ از کار اخراج شد. پس از اعدام، ادارۀ آموزش و پرورش دوباره از او دعوت به کار کرد ولی حدود ٣ و سال و نیم پس از اعدام آقای حق بیان، او بار دیگر از آموزش و پرورش اخراج شد. روز ٢٧ اسفند ١٣٦٤، هیئت بدوی رسیدگی به تخلفات اداری آموزش و پرورش استان مازندران، حکمی صادر کرد به این مضمون که علاوه بر عدم مراجعۀ آقای حق بیان به اداره آموزش و پرورش شهرستان قائم شهر برای «تعیین محل خدمت»، «گزارشات رسیده باین هیئت همگی دلالت دارد باینکه آقای علی اکبر حق بیان از افراد فعال سازمان چریکهای فدائی خلق بوده و در تحریک دانش آموزان علیه نظام الهی اسلامی و توهین به مسئولین جمهوری اسلامی فعال بوده است». در این حکم آمده است که «این رأی قطعی و لازم الاجراست».

آقای حق بیان به عکاسی علاقه داشت. او به شهرهای مختلف سفر می‌کرد و عکس می‌گرفت. فرستندۀ فرم الکترونیکی به یاد می‌آورد که آقای حق بیان «انسان با احساس، وظیفه شناس و معتقد به حقوق مردم بود. به موسیقی و شعر علاقمند بودند. از حقوق ماهیانه خود برای كسانی كه در وضعیت مالی بدی قرار داشتند هزینه می‌كرد. در عین حال شخصیتی انعطاف ناپذیر و سرسخت و یک دنده داشت، در كارها عجله می‌كرد. در مورد عقاید حزبی اكبر انتقاد به چریكای فدایی را می‌پذیرفت. مطابق با گفته برخی از اهالی امیرآباد بهترین سالهای زندگی‌شان همان دوسالی بود كه این دو برادر با آنها بودند.»

یک روز او در خیابانی در قائم شهر کیف پولی پر از پول پیدا کرد و برای اینکه صاحب آن را بیابد، چند ساعت همان جا نشست. تا اینکه کیف پول را به خانمی به دنبال آن می‌گشت، بازگرداند.

در سال ۱۳٤۹ سازمان چریکهای فدائی خلق، متأثر از انقلاب کوبا و جنبش چریکی آمریکای لاتین، با ایدئولوژی مارکسیسم - لنینیسم و با اعتقاد به مبارزه مسلحانه، از ادغام دو گروه چریکی مخالف رژیم شاه به وجود آمد. این سازمان پس ازپیروزی انقلاب اسلامی به نفی مشی چریکی پرداخت و بر سر حمایت یا عدم حمایت از جمهوری اسلامی و شوروی، منشعب شد. سازمان فداییان خلق (اقلیت) مخالف با جمهوری اسلامی بود و عمدتا در جنبش کارگری و سیاسی فعالیت می‌کرد.

دستگیری و بازداشت

پاسداران سپاه شهرستان نور در ساعت ٧ شب ٥ تیر ١٣٦٠، روستای امیر آباد را محاصره کردند و آقای حق بیان و برادرش را بدون حکم، بازداشت کردند. پاسداران آنها را به شهرستان نور منتقل کردند. خانواده آنها چند بار به پایگاه سپاه پاسداران در نور مراجعه کردند ولی هیچ جوابی از مسئولان نگرفتند. این دو برادر در مدت بازداشت، با خانواده هیچ تماسی نداشت.

دادگاه

آقای حق بیان روز ١٧ تیر ١٣٦٠ در دادگاه انقلاب اسلامی نور (استان مازندران) محاکمه گردید.

اتهامات

اتهامات آقای حق بیان و برادرش در روزنامه چنین اعلام شد: «طرفداری از سازمان پیکار، فعالیت مستمر و شرکت در درگیریهای شهرهای آمل، قائم شهر و گنبد و تبلیع به نفع گروهکهایی که در وقایع گنبد و کردستان نقش عمده‌ای داشتند، همچنین گمراه کردن نوجوانان و فراهم نمودن زمینه با تدلیسات و خلاف‌کاریها برای دشمنی با حکومت جمهوری اسلامی».

در شرایطی که حداقل تضمین‌های دادرسی رعایت نمی‌شود و متهمین از یک محاکمه منصفانه محرومند، صحت جرایمی که به آنها نسبت داده می‌شود مسلم و قطعی نیست.

مدارک و شواهد

در زمان بازداشت، پاسداران تعدادی کتاب و مجله مربوط به سازمان پیکار در منزل خانوادۀ حق بیان پیدا کردند که متعلق به برادر آقای حق بیان بودند. از این نشریه‌ها به عنوان مدرک جرم در دادگاه استفاده شد.

دفاعیات

از دفاعیات متهم اطلاعی در دست نیست. طبق اظهارات فرستنده فرم، آقای حق بیان در هیچگونه درگیری حضور نداشت و در زمان درگیری در شهرهای مذکور در اتهامات نبود.

حکم

طبق گزارش روزنامه‌ها، دادگاه انقلاب اسلامی نور آقای علی اکبر حق بیان و برادرش را «مرتد، مفسد و محارب با خدا» خواند و به اعدام محکوم کرد. ولی طبق اطلاعاتی که سالها بعد آشنایان به دست آوردند، دادگاه فقط یکی از آنها را به مرگ محکوم کرد. بر اساس این اطلاعات، ماموران به آقای حق بیان اعلام کردند که تنها یکی از آنها را اعدام خواهند کرد. آقای حق بیان نیز بر این باور بود که دو برادر را همزمان اعدام نمی‌کنند. در نتیجه، او در دادگاه اعلام کرد که نشریه‌های پیکار متعلق به اوست و او هوادار سازمان پیکار است. ماموران از آنها پرسیدند که کدام یک از برادران داوطلب مرگ است. از آنجایی که علی اکبر برادر بزرگتر بود، او داوطلب شد که جان برادرش را نجات دهد (فرم الکترونیکی).

پس از محکوم شدن به اعدام، آقای حق بیان حدود دو ساعت در بند عمومی زندان نگه داشته شد و ماجرا را برای دیگر زندانیان تعریف کرد. پس از آن، در روز ١٨ تیر ماه سال ١٣٦٠ ایشان را به مكان اعدام در جنگل كشپل بردند. آقای علی اکبر حق بیان در مقابل چشمان برادرش تیرباران شد. سپس ماموران به محمد هاشم حق بیان گفتند که پیکر برادرش را بردارد. هنگامی که وی به طرف جسد دوید، ماموران به او نیز شلیک کردند (فرم الکترونیکی).

ماموران اعدام دو برادر را به خانوادۀ آنها اعلام کردند و هنگام تحویل پیکر ایشان، یکی از آنها اظهار داشت: «من از طرف خداوند مامور شدم تا ایشان را اعدام كنم.» مسئولان وصیت‌نامه‌ای از آنها به خانواده تحویل ندادند. آن دو در قبرستان امیرآباد به خاک سپرده شده‌اند. بر روی سنگ قبر نوشته شده است: «گرامی باد خاطره اكبر حق بیان و محمد هاشم حق بیان.»

آقای حق بیان در زمان اعدام، ٣٠ ساله بود.

تصحیح و یا تکمیل کنید