بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

علیرضا رضایی

درباره

سن: ۲۴
ملیت: افغانستان
مذهب: اسلام (شيعه)
وضعیت تأهل: مجرد

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۲۹ شهریور ۱۳۹۴
محل: استان آذربايجان غربی، ايران
نحوه کشته‌شدن: مرگ در دوران بازداشت/زندان
اتهامات: اقدام برای خروج غیر‌قانونی از کشور

ملاحظات

اطلاعات درباره مرگ در بازداشتگاه آقای علیرضا رضایی از طریق مصاحبه بنیاد برومند در مهرماه ۱۳۹۴ با یکی از بستگانش که تا آخرین لحظات همراهش بوده و آقای علی هزاره مستندساز افغانستانی ساکن پاریس و همچنین خواهر آقای رضایی و اطلاعیه رسمی خانواده ایشان برگرفته شده است. اطلاعات تکمیلی از سایت آر اف آی (۴ مهر ۱۳۹۴) و دویچه وله فارسی (۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۲ و ۲۳ شهریور ۱۳۹۴) بدست آمده است.

آقای رضایی هنگامی که به همراه شش نفر دیگر در حال خروج غیرقانونی از مرز ترکیه بودند، روز ۲۹ شهریور ۱۳۹۴ دستگیر شد. او چند ساعت بعد، پس از انتقال به پاسگاه مرزی و در بازداشت درگذشته است.

آقای رضایی متولد تهران و از خانواده‌ای افغان بود که در سال ۱۳۵۸ به ایران مهاجرت کرده بودند. او ۲۴ ساله و مجرد بود. تحصیلات ابتدایی داشت و تا سال ۱۳۸۳ در پاکدشت نزدیک ورامین در استان تهران زندگی می‌کرد. پس از آن به همراه خانواده‌اش به افغانستان رفت و ساکن کابل شد. آنجا تحصیلات ابتداییش را رها کرده و بخاطر علاقه زیاد به کارهای هنری و گرافیکی پرداخت و پس از طی دوره‌ای در مونتاژ به دنیای سینما قدم گذاشت و مدتی در رادیو تلویزیون ملی افغانستان کار کرد. او همچنین در خانه فرهنگ افغانستان و یک مرکز فرهنگی مستقل به عنوان صدابردار و دستیار کارگردان کار کرده بود. او که مادرش را در سال ۱۳۸۷ از دست داده بود، به پدرش که یک فلزکار خیلی شناخته شده در افغانستان بود و یک تولیدی بزرگ گاو صندق و درهای محافظتی داشت، در کار کمک می‌کرد. آنها در کابل کارخانه‌ای داشتند اما پس از فوت پدر در سال ۱۳۹۱، آقای رضایی با مشاهده وضعیت نامناسب صنعت و از بین رفتن سرمایه پدری در سال ۱۳۹۳ بصورت قانونی و به قصد رفتن به اروپا به ایران باز‌گشت. اما او را در ارومیه بدون اینکه جرمی مرتکب شده باشد بازداشت می‌کنند و پاسپورتش را نیز «قیچی می‌کنند». ظاهرا دلیل این کار ممنوعیت ورود افغانها به استان آذربایجان غربی بوده است. او چند روزی در اردوگاه سفید سنگ* تحت شرایط دشواری نگهداری ‌شد و سپس به افغانستان بازگردانده ‌شد. شرایط نامساعد زندگی در افغانستان او را به فکر مهاجرت می‌اندازد. از آنجایی که امکان گرفتن پاسپورت دیگر و ورود قانونی به ایران برایش وجود نداشت، مجددا از طریق مرز زاهدان و بطور غیرقانونی وارد ایران می‌شود. او حدود هفت ماه نزد خواهرانش در ایران می‌ماند و سرانجام به علت اجازه کار نداشتن و مشکلات زندگی در ایران، مجددا تصمیم به خروج از کشور و رفتن به اروپا می‌گیرد. (مصاحبه با آقای علی هزاره)

پیش‌زمینه

ایران بواسطه مرز مشترک ۹٣۷ کیلومتری با افغانستان و اشتراک زبان با بخش بزرگی از افغان‌ها، میزبان یکی از بزرگترین جابجایی جمعیتی در جهان بوده است. میلیون‌ها نفر برای فرار از جنگ و سرکوب و نا امنی در جریان اشغال افغانستان توسط  اتحاد جماهیر شوروی سابق در سال‌های‌ ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۷ و همچنین در دوره جنگهای داخلی این کشور و بویژه پس از به قدرت رسیدن طالبان در سال ۱۳۷۵، کشورشان را ترک کرده و عمدتا به ایران و پاکستان پناه بردند.

اولین رهبر جمهوری اسلامی ایران، آیت الله خمینی،  در سال ۱۳۵۸ بر لزوم میزبانی از افغان‌ها تاکید کرد. به همین دلیل ایران طی سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۷۱ به پناهجویان افغان پناهندگی قانونی و حداقلی از امکانات می‌داد. اما پس از آنکه مجاهدین افغان در سال ١٣۷١ قدرت را بدست گرفتند، دولت ایران با خودداری از اعطای پناهندگی به تازه واردان، دشوار کردن تمدید اقامت، و کم کردن خدمات، کوشید تا با افزایش فشار بر افغان‌ها، آنها را به بازگشت به کشورشان ترغیب کند. چنانکه ظرف مدت کوتاهی حدود یک میلیون افغان به کشورشان بازگشتند. این سیاست علیرغم افزایش مهاجرت افغان‌ها پس از سال ۱۳۸۷ که وضعیت امنیتی افغانستان وخیمتر شد، تا کنون ادامه داشته است. مقامات پس از دستگیری این افراد آنها را به اردوگاه نگهداری اتباع بیگانه انتقال می‌دهند تا به کشورشان بازگردانده شوند. از سوی دیگر سازمان ملل با کمک‌های مالی خود به دولت ایران کوشیده است تا ضمن فراهم کردن حداقل شرایط زندگی برای پناهندگان، به روند بازگشت دواطلبانه آنها نیز یاری رساند.**

دستگیری و بازداشت

آقای رضایی حدود ساعت ۳ صبح یکشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۴ هنگامی که به همراه گروهی از اعضای خانواده‌اش قصد خروج غیرقانونی از ایران از طریق مرز ترکیه را داشت، توسط نیروهای مرزی و در نزدیکی مرز دستگیر شد. همراهان او از جمله دو کودک ۱۰ و ۱۲ ساله، یک دختر ۱۹ ساله و سه جوان ۱۸ تا ۲۵ ساله نیز همگی دستگیر و به پاسگاه مرزی منتقل شدند. (آر اف آی، ۴ مهر ۱۳۹۴)

بنابر مصاحبه همراهش و اطلاعیه خانواده، حال آقای رضایی پس از خستگی مفرط ناشی از چندین ساعت کوهپیمایی بر اثر حمله و تیراندازی ناگهانی ماموران مرزی بد ‌شد. با این حال ماموران او و سایر افراد گروه را مجبور کردند تا مسیر پاسگاه مرزی بر فراز تپه‌ای را که حدود نیم ساعت بود، پیاده طی کند. وقتی یکی از همراهان متوجه وخامت حال آقای رضایی ‌شد و از سربازان اجازه استراحت ‌خواست، خود و آقای رضایی با ضرب و شتم ماموران مواجه شدند. به گفته خواهر ایشان که در میان همراهانش بود و همچنین همراه دیگر وی، علاوه بر ضربات مشت و لگد سربازان که چند دقیقه‌ای طول کشید، یکی از آنها لگد محکمی به سینه آقای رضایی زد که بسیار مهلک بوده است. شدت صدمات به حدی بود که آقای رضایی در صد متری پاسگاه از حال رفت و روی زمین غلطید. اما بیست دقیقه طول ‌کشید تا سربازان با آوردن وسیله نقلیه او را به پاسگاه منتقل کنند. (مصاحبه با بنیاد برومند)

مرگ در بازداشتگاه

تاخیر و عدم رسیدگی به وضعیت سلامتی وی موجب کندی و ضعف ضربان قلبش و نهایتا توقف آن ‌شد. اما با تنفس مصنوعی و ماساژ قلبی که یکی از همراهانش انجام داد، آقای رضایی دوباره جان گرفت، چشمانش را باز ‌کرد و مجددا نفس ‌کشید. با این حال بخاطر بی‌توجهی مسئولان و پاسخ خشن آنها در مقابل هر تقاضای کمک از جانب همراهان آقای رضایی، حدود ده دقیقه بعد حدود ساعت ۱۰ صبح ۲۹ شهریور ۱۳۹۴ در بازداشتگاه مرزی جان داد. (مصاحبه با بنیاد برومند)

دادگاه

آقای رضایی به دادگاه احضار نشد و هیچ جلسه دادگاهی در این مورد تشکیل نشده بود.

اتهامات

اتهام آقای رضایی هنگام دستگیری، خروج غیرقانونی از مرز بوده است.

مدارک و شواهد

در گزارش مرگ آقای رضایی در بازداشتگاه نشانی از مدارکی علیه ایشان نیست.

دفاعیات

به آقای رضایی فرصتی برای دفاع از خویش داده نشد.

حکم

حکمی برای آقای علیرضا رضایی صادر نشده بود. جسد وی حدود ۶-۷ ساعت همانجا در بازداشتگاه مرزی روی زمین ‌ماند. (آر اف آی، ۴ مهر ۱۳۹۴) بعد توسط خودروهای نیروی انتظامی ابتدا به پاسگاه دیگری در چالدران و بعد به سردخانه پزشکی قانونی منتقل ‌شد. تنها پس از پرداخت مخارج توسط خانواده آقای رضایی جسد وی تحویل داده شد و دو روز بعد در گورستان امامزاده حمزه خانون آباد شهرستان پاکدشت دفن ‌شد. (اطلاعیه رسمی خانواده علیرضا رضایی) در جواز دفن وی که به تاریخ ۳۱ شهریور صادر شده، تاریخ مرگ روز ۳۰ شهریور و علت آن "نامعلوم ولی احتمالا آریتما (اختلال ریتم) قلبی" عنوان شده است. (بنیاد برومند)

اظهارات خانواده

به گفته خواهر آقای رضایی، هنگام شستشوی جسد، کبودی در سینه و همچنین خونریزی از بینی و دهان وی مشهود بوده است. (مصاحبه با بنیاد برومند) به گفته همراه آقای رضایی، وقتی که بستگانش روز بعد از مرگ کوشیده بودند تا از مرزبانی شکایت کنند، بازپرس شعبه اول دادگستری شهرستان چالدران به آنها گفته بود که ماموران به وظیفه‌شان عمل کرده بودند و دست خانواده به هیچ جا بند نیست. او حتی در برابر گفته خانواده که پولی برای پزشکی قانونی و تحویل جنازه ندارند، تهدید کرده بود که در آن صورت جسد را در مکانی نامعلوم دفن خواهند کرد. سرانجام خانواده مجبور شده بود مبلغ یک میلیون هفتصد هزار تومان بابت آمبولانس و هزینه پزشکی قانونی و حمل جسد پرداخت کند. (مصاحبه با بنیاد برومند)

خانواده آقای رضایی طی اطلاعیه‌ای که چند روز پس از مرگش در شبکه های اجتماعی در تاریخ ۱۲مهر ۱۳۹۴ منتشر کردند، ضمن شرح ماجرا چنین نتیجه گیری کردند: «بدیهی است که از نظر ما درگذشت علیرضا رضایی یک قتل عمدی ست. بر اساس تمامی قوانین حقوقی، پلیس موظف به حفاظت از جان و سلامت کسانی است که در بازداشت خود دارد و سهل انگاری عامدانه سربازان در توجه به وضعیت جسمی علیرضا و لت و کوب وی و علاوه بر آن امتناع از رساندن کمکهای اولیه و فراخواندن اکیپ پزشکی بر بالین علیرضا، دلیل مرگ وی است و افرادی که اقدام به بازداشت و لت و کوب وی کردند، مسئول مرگ وی هستند و باید پاسخگو باشند. بین اولین نشانه های وخیم شدن حال وی تا زمان مرگ چهل دقیقه فاصله است و به یقین در این مدت می توان امکان درسترسی به کمکهای اولیه و یا اکیپ پزشکی را مهیا نمود.»  (اطلاعیه رسمی خانواده علیرضا رضایی)

* اردوگاه مراقبتی شهید مطهری فریمان در ۳۰ کیلومتری شهر فریمان و ۱۵۰ کیلومتری مشهد واقع شده و بطور متوسط روزانه دو هزار نفر از اتباع خارجی غیرمجاز برای رسیدگی به وضعیتشان واردش می‌شوند. (سایت اداره کل امور اتباع و مهاجرین خارجی: تاریخ ۱۱ تیر ۱۳۹۴)

** بنابر تخمین سال ۱۳۹۴ کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان، حدود ۵/٢ میلیون شهروند افغانستانی در ایران زندگی می‌کنند که حدود یک میلیون نفر آنها بطور غیر مجاز بسر می‌برند. آخرین آمار دولتی در اردیبهشت ١٣۹۴، نیز حاکی از وجود نزدیک به یک میلیون نفر مهاجر قانونی و بین یک تا ۵/١ میلیون نفر افغانستانی غیرقانونی است. اغلب افغان‌ها سال‌های طولانی در ایران زندگی کرده‌اند، ازدواج کرده‌اند و به کارهای سختی چون کار ساختمانی پرداخته‌اند. بیشتر پناهندگان افغان در مناطق شهری و در استان‌هایی نظیر خراسان رضوی، تهران و اصفهان ساکن هستند. 

از سال ۱۳۸۳ دولت ایران محدودیت اقامت و رفت و آمد افغان‌ها را در مناطقی از ایران اعمال کرد و در تعدادی از استان‌های کشور بطور کلی و در برخی از مناطق سایر استان‌ها نیز حضور اتباع بیگانه ممنوع است. دولت ایران علیرغم آنکه کنوانسیون ۱۹۵۱ پناهندگان را امضا کرده است، تبعیض‌هایی را علیه افغان‌ها اعمال کرده است. از جمله بر سر راه ازدواج زوج‌های ایرانی – افغانستانی موانع بسیاری ایجاد کرده است. برای مثال فرزندانی که از پدر افغانستانی و مادر ایرانی بدنیا می‌آیند ایرانی محسوب نمی‌شوند و نمی‌توانند شناسنامه بگیرند. همینطور پدران این کودکان نیز امکان شهروندی ایران ندارند. دولت ایران از سال  ۱۳۸۵ ازدواج زنان ایرانی با مردان افغانستانی را نمی‌پذیرد. به‌طوری که زنان ایرانی امکان ازدواج رسمی با مردان افغان را ندارند مگر این‌که تشریفات خاصی را دنبال کنند.

بنابر گزارشات مختلفی که گروه‌های مدافع حقوق بشر در رابطه با وضعیت مهاجران افغان در ایران تهیه کرده‌اند، از جمله سایر تبعیضات علیه افغان‌ها این است که فرزندانشان برای تحصیل می‌بایست شهریه بپردازند و به بهانه‌های مختلف از نام نویسی‌شان در مدرسه خودداری می‌شود. شغل‌هایی که افغان‌ها میتوانند داشته باشند منحصر به فهرستی است که وزارت کشور منتشر کرده و معمولا شامل کارهای سختی نظیر کارساختمانی یا کارهای بسیار ساده می‌شود. به افغان‌ها گواهینامه رانندگی داده نمی‌شود و آنها نمی‌توانند ملک یا خانه‌ای را به نام خود بخرند. تمامی افغان‌ها صرفنظر از قانونی یا غیرقانونی بودن موقعیت اقامتیشان، با دشواری‌هایی نظیر بدرفتاری مواجه هستند. حتی آنهایی که اخراج شده‌اند با خشونت و بدرفتاری پلیس، جریمه‌های غیرمعقول، کار اجباری در دوران بازداشت و شرایط نامساعد بازداشتگاه‌هایشان مواجه شده‌اند.

شرایط دشوار زندگی در ایران برخی از شهروندان افغان را واداشته تا با عبور از مرز ترکیه خود را به اروپا برسانند. اما سختگیری دولت ایران و کنترل مرزها مانعی بر سر راه این مهاجران است. برای نمونه، به گفته فرمانده مرزبانی آذربایجان غربی، تنها در نیمه نخست سال ۱۳۹۴ حدود ۲۲ هزار نفر اتباع خارجی که قصد خروج غیرقانونی از طریق مرزهای استان آذربایجان غربی را داشته‌اند دستگیر شده‌اند. دست کم دو نفر نیز در اثر شلیک ماموران مرزبانی در این مدت کشته شده‌اند.

تصحیح و یا تکمیل کنید