بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

اکبر غفاریان امید

درباره

سن: ۵۳
ملیت: ايران
مذهب: اسلام (شيعه)
وضعیت تأهل: متاهل

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۲۳ اسفند ۱۳۵۷
محل: دزفول، استان خوزستان، ايران
نحوه کشته‌شدن: تيرباران
اتهامات: قتل و/يا قتل مسلمانان و /يا مبارزين; شکنجه
سن در زمان ارتکاب جرم انتسابی: ۵۳

ملاحظات

خیرخواه، ورزشکار، مهربان، خانواده‌دوست، فداکار و مقتدر بود. به اسب‌سواری، شنا و تنیس علاقه داشت و هر وقت به پادگان جدیدی منتقل می‌شد، اصطبل و مانژ را راه‌اندازی می‌کرد

خبر اعدام تیمسار سرتیپ اکبر غفاریان امید در روزنامه‌های کیهان و اطلاعات در تاریخ ۲۳ اسفند ۱۳۵۷ و همچنین در میان اسامی ۴۳۸ نفر از اعدام‌شدگان در گزارش اسفند ۱۳۵۸ سازمان عفو بین‌الملل منتشر شد. سازمان عفو بین‌‌الملل، بر مبنای گزارش‌های‌ رسانه‌های ایرانی وخارجی و خبرگزاری رسمی پارس، لیستی از متهمانی را که دادگاه‌های انقلاب از زمان تأسیس تا مرداد ١۳۵۸محکوم کرده‌اند تهیه و در این گزارش منتشر کرد. اطلاعات تکمیلی درباره این پرونده از طریق  مصاحبه بنیاد برومند با افراد مطلع و فرم الکترونیکی‌ای که یکی از آشنایان تیمسار سرتیپ غفاریان امید در تاریخ چهارم بهمن ۱۳۹۵ به بنیاد عبدالرحمن برومند ارسال کرده، تحقیقات و مصاحبه بنیاد برومند و همچنین از روزنامه‌های (آیندگان، ۳۰ دی ۱۳۵۷)،  (کیهان ۲۸ دی، ۵ و ۸ بهمن، ۳، ۹، ۱۰، ۱۲ و ۲۳ اسفند ۱۳۵۷) و (اطلاعات ۲۸ دی و ۱، ۳ و ۵ بهمن و ۲۳ و ۲۶ اسفند ۱۳۵۷)، وب‌سایت (اسلام تایمز، ۲۷ دی ۱۳۹۴) و (خبرگزاری دانا، ۲۶ آبان ۱۳۹۲)  به دست آمده است.

تیمسار سرتیپ اکبر غفاریان امید، فرزند مسیب، مسلمان شیعه، متولد چهارم خرداد ۱۳۰۴ در مشهد، ۵۳ ساله، متاهل و پدر چهار فرزند بود. او دانش‌آموخته‌ی دانشکده افسری و تیمسار سرتیپ نیروی زمینی ارتش ایران بود و علاوه بر سابقه فرماندهی پشتیبانی لشکر ۲ زرهی اهواز و خدمت در مرکز زرهی شیراز، فرماندهی تیپ ۲ زرهی دزفول را به عهده داشت. به گفته یک فرد آشنا، تیمسار سرتیپ غفاریان امید فردی خیرخواه، ورزشکار، مهربان، خانواده‌دوست، فداکار و مقتدر بود. به ورزش اسب‌سواری، شنا و تنیس علاقه داشت و هر وقت به پادگان جدیدی منتقل می‌شد، اصطبل و مانژ را راه‌اندازی می‌کرد. او نه تنها خانواده‌اش را بلکه خانواده افسران را هم به شرکت در تعلیمات ورزشی تشویق می‌کرد. (مصاحبه بنیاد برومند با یک فرد مطلع)

پرونده تیمسار سرتیپ غفاریان امید به موج اعدام‌های ماه‌های اول بعد از پیروزی انقلاب ۵۷ و در پی وقایع ۲۷ دی ماه ۱۳۵۷ در دزفول و اندیمشک مربوط است.

پیش‌زمینه

روز بعد از خروج محمدرضا شاه پهلوی از کشور در تاریخ ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷، در چند شهر، ازجمله دزفول، بین عده‌ای از نظامیان و گروهی از مدافعان انقلاب درگیری به وجود آمد. درباره این اتفاق و تعداد افرادی که کشته شدند روایت‌های متناقضی وجود دارد. بر اساس اطلاعات موجود، به دستور سرتیپ غفاریان امید، فرمانده تیپ ۲ زرهی دزفول، مجسمه‌های شاه از سطح شهر جمع‌آوری شد تا از ازدحام مردم جلوگیری شود (اسلام‌تایمز، ۲۷ دی ۱۳۹۴ و کیهان، ۲۸ دی ۱۳۵۷) در بعد از ظهر چهارشنبه شهربانی اعلام می‌کند که دیگر متصدی حفظ امنیت شهر نیست و به همین جهت تعدادی از جوانان انقلابی در قالب گروه‌هایی شهر را تقسیم‌بندی و برای حفظ آن برنامه‌ریزی کردند. (اسلام‌تامیز، ۲۷ دی ۱۳۹۴) با خبر حادثه اهواز مبنی بر حضور نظامیان به همراه تعدادی غیرنظامی مجهز به تانک و مسلسل‌های سنگین، تفنگ و کلت در شهر و کشته شدن عده‌ای و غارت شدن و سوختن تعدادی از مغازه‌ها منتشر شد. (کیهان، ۸ بهمن ۱۳۵۷) با استفاده از بلندگوهای مساجد به مردم دزفول اعلام شد که احتمال وقوع حادثه در این شهر هم وجود دارد و مردم هوشیار باشند. (اسلام‌تایمز ، ۲۷ دی ۱۳۹۴) و بعد از ظهر همان روز درگیری‌ها آغاز شد.

بر اساس اطلاعیه روابط عمومی ستاد بزرگ ارتشتاران، «عده‌ای از تظاهرکنندگان در اطراف سربازخانه گرد آمدند و با شعار و پرتاب سنگ باعث ناراحتی پرسنل نظامی شدند. از طرف دیگر عده‌ای از تظاهرکنندگان به همسر یکی از درجه‌داران حمله کرده و با پاره کردن تمام لباس‌هایش، او را لخت کرده و در انظار مردم به او بی‌احترامی کردند. این اتفاق موجب عصبانی شدن پرسنل جوان نظامی شد. آنها از سربازخانه بیرون آمدند و برخوردهایی بین آنان و مردم به وجود آمد که به کشته شدن ۶ نفر و مجروح شدن ۲۰ نفر منجر شد.» (خبرگزاری پارس، ۲۷ دی ۱۳۵۷) بر اساس گزارشی دیگر، «عده‌ای از مردم دزفول ضمن مراجعه به دفتر نمایندگی اطلاعات گفتند که هیچ کس در اطراف سربازخانه‌ها اجتماع ننموده و علیه سربازها شعار نداده است.» (اطلاعات، ۱ بهمن ۱۳۵۷) بلکه «تعدادی نظامی در حالی که سوار بر چند دستگاه دوج ارتشی و سواری بودند، در خیابان‌های دزفول پیاده شدند و به مغازه‌ها حمله بردند. حمله‌کنندگان چماق به دست داشتند و شیشه‌های مغازه‌ها را می‌شکستند.» (آیندگان، ۳۰ دی ۱۳۵۷) بنا بر گزارشی دیگر، تانک‌ها و نفربرهای ارتش در روز ۲۷ دی به مردم دزفول هجوم بردند. بر اساس این گزارش بین نظامیان بر سر حمله به مردم درگیری ایجاد شد و در پی آن عده‌ای از نظامیان به همراه عده‌ای غیرنظامی با شعارهایی به نفع شاه و علیه آیت‌الله خمینی مردم را به رگبار مسلسل بستند و به مغازه‌ها، خانه‌ها و اتومبیل‌ها حمله کردند و آتش زدند. این حمله ۹ ساعت طول کشید و طی آن ۱۰ تن کشته و ۳۰ تن مجروح شدند. (کیهان، ۳۰ دی ۱۳۵۷)

در پی این حوادث، استاندار خوزستان به تهران فراخوانده شد (تحقیقات بنیاد برومند) و هیاتی از سوی نخست‌وزیر برای بررسی موضوع با هواپیمای اختصاصی به اهواز رفتند و از نقاط مختلف شهر دیدن کردند و با گروه‌های مختلف مردم، به‌ویژه بازاریان ملاقات کردند و سخنان آنان را شنیدند. (آیندگان، ۳۰ دی ۱۳۵۷) هیئتی نیز از طرف آیت‌الله طالقانی برای تحقیق عازم دزفول شد، اما گزارش این دو هیئت در دست نیست.

در پی وقایع دزفول، هیئتی از سوی آیت‌الله طالقانی و دکتر سنجابی برای بررسی موضوع وارد این شهر شده بود. اسامی افرادی به عنوان مسببان حوادث شهر از سوی نیروهای انقلابی بر دیوارهای شهر چسبانده شده بود که مراجع قانونی آن را تایید نکرده بودند. (روزنامه اطلاعات، ۳ و ۵ بهمن ۱۳۵۷) بر همین اساس ۵۰ نفر از افسران و درجه‌داران تیپ ۲ زرهی دزفول که به شرکت در حوادث روز ۲۷ دی ماه در دزفول و اندیمشک متهم بودند از سوی نیروهای انقلابی دستگیر شدند. (روزنامه اطلاعات، ۱۰ اسفند ۱۳۵۷)

دستگیری و بازداشت

به گفته یک فرد آشنا، تیمسار سرتیپ غفاریان امید به عنوان فرمانده تیپ ۲ زرهی دزفول خود را به هیئت «معتمدین محل» که مسئول بازداشت‌ها شده بود، معرفی کرد.

بنا بر اطلاعات موجود، تیمسار سرتیپ غفاریان امید حدود یک هفته پس از دستگیری به یک خانه شخصی که به عنوان بازداشتگاه دستگیرشدگان ارتشی تعیین شده بود، منتقل شد و حدود ۲ تا سه هفته در آن جا نگهداری شد. او در این مدت چند ملاقات با همسرش داشت. (مصاحبه بنیاد برومند با یک فرد مطلع) تیمسار سرتیپ غفاریان امید در این مدت از سوی کمیته قضایی انقلاب شهر دزفول تحت بازجویی برای جمع‌آوری مدارک جهت محاکمه قرار داشت. (کیهان، ۱۲ اسفند ۱۳۵۷)  بازجویی او به عهده کمیته قضایی انقلاب شهر و ستاد عملیات انقلاب صورت گرفت.

دادگاه

قاضی دادگاه انقلاب اسلامی دزفول در تاریخ ۲۱ و ۲۲ اسفند ماه ۱۳۵۷ تیمسار سرتیپ اکبر غفاریان امید و گروه دیگری از بازداشت‌شدگان را محاکمه کرد. (کیهان، ۲۳ اسفند ۱۳۵۷) اطلاعی درباره جلسه یا جلسات دادگاه در دست نیست.

اتهامات

اتهام آقای غفاریان امید «قتل و شکنجه» اعلام شد. او متهم شد هنگامی که فرمانده تیپ ۲ زرهی دزفول بوده، در پی خروج شاه از کشور افراد زیردست خود را علیه مردم تحریک کرده و وقایع ۲۷ دی ماه شهرهای دزفول و اندیمشک را به وجود آورده و موجب «کشته شدن افراد بی‌دفاع و غارت و آتش زدن خانه‌ها و مغازه‌ها» شده است. (کیهان، ۲۳ اسفند ۱۳۵۷) او همچنین به «کشتار ۲۸ دی ماه شهر دزفول و همدستی با سپهبد بقراط جعفریان، استان‌دار قبلی خوزستان برای اجرای کودتا در این استان» متهم شد. (روزنامه اطلاعات، ۲۷ اسفند ۱۳۵۷)

در شرایطی که حداقل تضمین‌های دادرسی رعایت نمی شود و متهمان از یک محاکمه منصفانه محرومند، صحت جرایمی که به آنها نسبت داده می شود مسلم و قطعی نیست.

مدارک و شواهد

بنا بر گزارش‌های موجود، کشته شدن ۶ نفر و زخمی شدن ۲۰ تن دیگر و همچنین خسارات وارده به چند مغازه و خانه به عنوان مدرک علیه تیمسار سرتیپ غفاریان امید قلمداد شد. (روزنامه اطلاعات، ۲۸ دی ۱۳۵۷) هرچند اسامی کشته‌شدگان و محل و زمان کشته شدن آنها در گزارش‌ها روشن نیست.

دفاعیات

بر اساس اطلاعات موجود، تیمسار غفاریان امید در دادگاه اجازه دفاع نیافت (فرم الکترونیکی ارسال شده به بنیاد برومند)، اما به گفته یک منبع مطلع، اتهامات نسبت داده شده به او صحت ندارد. به گفته این منبع مطلع، روز بعد از رفتن محمد رضا شاه از ایران وقتی تعدادی از استوارهای وفادار به شاه به همراه تعدادی از افسران و زیردستانشان در دزفول با تانک‌ها به خیابان آمدند، بنا بر اطلاعات موجود، در این حال همسران استوارها در خیابان بودند و شعار می‌دادند «تیمسار اگر می‌ترسی بیا چادر بدهیم که بروی». تیمسار غفاریان سعی کرد جلو آنها را بگیرد و برای این کار در مقابل نخستین تانک ایستاد تا مانع از حرکت آنها شود اما موفق نشد. تانک‌ها حرکت کردند و ماشین‌های پارک‌شده و تعدادی از مغازه‌ها را از بین بردند.  یکی از دوستان و همکارانش به تیمسار غفاریان امید توصیه کرده بود که به تهران برود، اما او گفته بود «من کاری نکرده‌ام، چرا به تهران بروم». (مصاحبه بنیاد برومند با یک فرد مطلع) همچنین بر اساس گزارش‌های منتشر شده، تیمسار سرتیپ غفاریان در پی خروج شاه از کشور، شب ۲۶ دی ماه مجسمه‌های محمدرضا پهلوی را از سطح شهر جمع‌آوری کرد (اسلام‌تایمز، ۲۷ دی ۱۳۹۴) اما در دادگاه به این نکات توجهی نشد. 

بنا به گفته یک فرد مطلع، تیمسار سرتیپ غفاریان امید برای محافظت از جان نیروهایش مسئولیت تمام کارهای زیردستانش را به عهده گرفت. (مصاحبه بنیاد با یک فرد مطلع)

حکم

دادگاه انقلاب اسلامی دزفول پس از چند ساعت شور، در تاریخ ۲۲ اسفند ۱۳۵۷ تیمسار سرتیپ اکبر غفاریان امید را به اعدام محکوم کرد. وجود این که همسر او در آن زمان از تهران برای ملاقات تیمسار غفاریان امید به دزفول رفته بود، اما موفق به آخرین ملاقات نشد. ساعت هشت صبح فردای آن روز، بیست و سوم اسفند، توسط نیروهای پاسداران انقلاب تیرباران شد. جسد او با تحویل به خانواده به تهران و سپس مشهد انتقال داده شد و در قبرستان خواجه ربیع مشهد به خاک سپرده شد. 

تصحیح و یا تکمیل کنید