بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

کامران لطفی

درباره

سن: ۳۲
ملیت: ايران
مذهب: بهائی
وضعیت تأهل: متاهل

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۲۰ فروردین ۱۳۶۳
محل: استان تهران، ايران، زندان اوين، تهران
نحوه کشته‌شدن: نحوه اعدام نا‌مشخص
اتهامات: جرايم مذهبی

ملاحظات

همسر و پدری دلسوز بود و به خانواده‌های بهایی دیگر مقیم تهران هم کمک می‌کرد.  شوخ‌طبعی‌اش در کلاس‌های مهندسی‌اش و کلاس‌هایی که برای بچه‌ها می‌گذاشت شادی آفرین بود.

اطلاعات در باره آقای کامران لطفی از طریق ارسال فرم و پست الکترونیکی توسط یکی از دوستان و اقوام ایشان برای بنیاد برومند گردآوری شده است. آقای کامران لطفی یکی از ۲۰۶ نفری است که نامش در گزارش سال ١٩٩٩ جامعه جهانی بهائی منتشر شده. این گزارش تحت عنوان "طرح مخفیانه ایران برای نابودی یک جامعه مذهبی" که در مورد آزار اعضای جامعه بهائیان ایران در جمهوری اسلامی است لیستی از بهائیانی که از سال ١٣٥٧ کشته شده اند در بر دارد. اطلاعات تکمیلی از شماره‌های مختلف نشریه "دنیای بهائی" نظیر جلد ۱۹ (۱۹۸۲ تا ۱۹۸۶) چاپ ۱۹۹۴ در حیفا، برداشت شده است.

یاد آقای لطفی در سایت اینترنتی Iranian.com توسط یکی از دوستان ایشان به تاریخ ۲۱فروردین ۱۳۸۷ گرامی داشته شده است. وی همچنین یکی از۲۸۲ نفری نیز هست که نامش در گزارش سازمان ملل در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران به تاریخ ۱۳ نوامبر ۱۹۸۵منتشر شده است. این گزارش حاوی لیستی است تحت عنوان :"اشخاصی که گفته می شود خودسرانه یا بدون محاکمه در جمهوری اسلامی اعدام شده اند: ۱۹۸۴-۱۹۸۵".

آقای لطفی مهندس مکانیک بود و پسری دوساله داشت. وی یکی از اعضای فعال جامعه بهائیان تهران بود و کلاسهایی برای کودکان را سازماندهی کرده بود. همچنین از طریق کمیته‌‌های محلی به مشکلات مالی و خانوادگی اعضای جامعه یاری رسانده بود. آقای لطفی در سال ۱۳۵۵ از دانشگاه تبریز فارغ التحصیل شده بود و تا زمان برکناریش در سال ۱۳۶۱ در مدرسه عالی فنی سمنان به تدریس مشغول بود. یاد وی به عنوان پدر و همسری مسئول و دوست و همبندی مهربان باقی است. همچنین یادش به خاطر شوخ طبعی، شجاعت، و اعتقاد راسخ به باورهای دینی‌اش ماندگار است.

بهائیان در جمهوری اسلامی

جمهوری اسلامی جامعه بهائیان ایران را (که با بیش از حدود سیصد هزار عضو، یکی از پر‌شمارترین اقلیت‌های مذهبی کشور است)، مدام تحت آزار و سرکوب قرار داده و از اساسی‌ترین حقوق بشری محرومشان کرده است. قانون اساسی دین بهائی را به رسمیت نمی‌شناسد ومقامات کشور این دین را الحادی تلقی می کنند. در نتیجه بهائیان از حقوق رسمی یک اقلیت مذهبی برخوردار نیستند. آن‌ها نمی‌توانند مذهب‌شان را آشکار کنند، مراسم خود را به جا آورند. آن‌ها ازهرگونه فعالیت در عرصه عمومی منع شده اند و از حق اشتغال در ادارات دولتی یا وابسته به دولت محروم ا ند.*

دستگیری و بازداشت

بنابر اطلاعات موجود، آقای لطفی در خرداد ۱۳۶۲ و در منزل یکی از دوستان و اعضای کمیته محلی (جامعه بهائی) دستگیر شد. وی بعد از دستگیری دو تن از اعضای این کمیته به خاطر نگرانی نسبت به وضعیت دوستش به خانه وی مراجعه کرد. اما پاسداران در آنجا حضور داشتند و او را هم دستگیر کردند. آنگاه او را به خانه خودش بردند و پس از زیرو رو کردن تمام خانه و گشتن کتابها و عکسها، او را به خودرویی که منتظر بود بردند. آقای لطفی را مجبور کردند تا کتابها و لوازم شخصی‌اش را که مصادره کرده بودند، بر دوش حمل کند. به او اجازه خداحافظی با خانواده‌اش را ندادند.

به گفته همبندی که بعدها آزاد شد، آقای لطفی و سایر بهائیانی که آن شب دستگیر شده بودند، تمام شب را در راهروهای زندان اوین و با چشم بسته گذراندند. جایی که پاسداران بطور مداوم آنها را مورد فحاشی قرار می‌دادند. به گزارش همین فرد، آقای لطفی در طول مدت بازداشتش بارها شکنجه شده، مورد بازجویی قرار گرفته، و کتک خورده است. وی از سوی مقامات زندان تحت فشار قرار گرفته بود تا باورهای مذهبیش را نفی کند. خانواده آقای لطفی تا سه ماه از او هیچ خبری نداشتند. پس از آن تنها اجازه یافتند تا ماهی یکبار در اتاقی از پشت پنجره با او ملاقات کنند. در نخستین ملاقات متوجه شدند که دندانهای جلوی آقای لطفی شکسته است. کودکان را از والدینشان جدا کرده بودند تا برای ملاقات زندانیان در صف جداگانه‌ای بایستند. وقتی که پسر سه ساله آقای لطفی را از مادرش جدا کردند، چنان گریان و بهتزده شده بود که آقای لطفی از خانواده‌اش تقاضا کرد دیگر او را با خود نیاورند.

در دیماه ۱۳۶۲ملاقاتها قطع شد و آقای لطفی را به زندان دیگری منتقل کردند. او را به سلول انفرادی بردند و ماه آخر اسارتش را بدون ارتباط با دنیای بیرون سپری کرد. خانواده وی اطلاع یافتند که او را به زندانی در حومه تهران (کرج) به نام "آسایشگاه" برده‌اند ولی نتوانستند اطلاعاتی به دست آورند. تنها توانستند تا از طریق نگهبانی برای آقای لطفی پول بفرستند و رسیدش را دریافت کنند. چند روز پیش از اعدامش به زندان اوین بازگردانده شد. به گفته هم بندش، آقای لطفی چنان کتک خورده بود که قابل تشخیص نبود و نمی‌توانست راه برود. آقای لطفی بارها گفته بود که مقامات قصد دارند تا او و سایر بهائیان را وادار سازند تا در مقابل دوربین‌های تلویزیونی دین خود را نفی کنند تا برای عموم پخش کنند. خانواده آقای لطفی دیگر اجازه نیافتند تا با او ملاقات کنند اما پیش از اعدامش به او اجازه دادند تا تلفنی با همسرش صحبت کند.

دادگاه

اطلاعی درباره جلسه یا جلسات دادگاه در دست نیست. آقای لطفی به وکیل مدافع دسترسی نداشت.

اتهامات

بنابر اطلاعات موجود، اتهام عنوان شده علیه این شخص اعتقاد به دین بهائی بوده است.

مدارک و شواهد

در گزارش این اعدام نشانی از مدارک ارائه شده علیه متهم نیست.

دفاعیات

از دفاعیات متهم اطلاعی در دست نیست.

حکم

آقای لطفی محکوم به مرگ و اعدام شد. مقامات جسد او را تحویل خانواده ندادند و محل دفن وی را به اطلاع آنها نرساندند. آنها بخشی از لوازم شخصی او و وصیت نامه‌اش را که بخشا خط خورده بود، به خانواده‌اش پس دادند. خانواده وی دریافتند که او را در گورستان مخصوص بهائیان بدون هیچ مشخصه‌ای دفن کرده‌اند. اما به آنها اجازه ندادند که نزدیک محل دفن بروند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در قوانین کیفری مملکت برای بهائیان هیچ حقی پیشبینی نشده است. و آن ها همواره در معرض سوء استفاده و اعمال خشونت قرار دارند. و اگر چنانچه قربانی آزار و حمله شوند و مورد سرکوب قرار‌گیرند یا به قتل برسند، دادگاهی برای آن‌ها حق تظلم و دادخواهی قائل نیست. مقامات قضایی ایران با استناد به فتوا‌ی بعضی مراجع تقلید که به موازات مجلس از منابع قانون گذاری محسوب می شوند، بهائیان را در زمره‌ی مرتدین که تحت حمایت قانون نیستند قرار میدهند. یکی از این مراجع، آیت الله روح الله خمینی است که برای جرم ارتداد حکم اعدام تعیین کرده است و اعلام کرده که یک مسلمان نباید به جرم کشتن مرتد اعدام شود.

قوانینی که بهائیان را از شرکت در هرگونه فعالیت در عرصه عمومی منع می کند به زندگی حرفه ای، اجتماعی و اقتصادی آن‌ها صدمات سنگینی زده است. بلا فاصله پس از پیروزی انقلاب، وزارت کار جمهوری اسلامی دستور داد که افراد وابسته به "فرق منحرف" و یا اعضاء سازمان‌هایی که به زعم مسلمین پیرو "مکاتب الحادی" اند و یا در اساسنامه خود وحی و ادیان توحیدی را نفی می کنند باید از همه مشاغل دولتی برکنار شوند. از طرف دیگر ضرورت اعلام مذهب، در درخواستنامه‌ها، فرم ها و مدارک رسمی (که اخیراً در بعضی موارد، تحت فشار بین المللی، حذف شده است)، آزادی بهائیان را جداً محدود کرده وآن‌ها را از فرصت‌های موجود درهمه‌ی ابعاد زندگی خصوصی از جمله ازدواج، طلاق، ارث، راه‌یابی به دانشگاه وانجام سفر محروم می نماید.

در عمل از سال هزارو سیصد و پنجاه و هشت تا کنون هزاران بهائی شغل، مقرری و حقوق بازنشستگی، اموال، کسب و کار و بالاخره امکان تحصیل را از دست داده اند. مقامات جمهوری اسلامی با انحلال تشکیلات بهائیان، آن‌ها را از حق گردهمآیی، انتخاب و اداره مؤسسات دینی خود در سطح منطقه‌ای و ملی محروم کرده اند. پس از وقوع انقلاب اسلامی حد اقل دویست بهائی اعدام شده و تعداد زیادی از آنها زندانی و تحت شکنجه و فشار قرار گرفته اند تا شاید از دین خود بازگشته به اجبار به اسلام بگروند.

به سبب اعتراض‌های شدید بین‌المللی به آزار و سرکوب این اقلیت مذهبی غیر سیاسی و آرام، مقامات دولت ایران در بیشتر اوقات علت اصلی فشار و اعدام بهائیان را پنهان کرده و ادعا می کنند که اینان به اتهاماتی نظیر "فعالیت های ضد انقلابی"، "حمایت از رژیم سابق"، "جاسوسی برای صهیونیسم" و "فحشا، زنا و فساد اخلاقی" محکوم و مجازات می شوند.

 

تصحیح و یا تکمیل کنید