بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
ترویج مدارا و عدالت به کمک دانش و تفاهم
شلاق

اجرای حکم شلاق قبل از اعدام در زندان لاکان رشت: فاطمه سادات جلالی به اتهام سرقت ۷۴ ضربه شلاق

پایگاه خبری و اطلاع رسانی هفته نامه شکوفه های زیتون
پایگاه خبری و اطلاع رسانی هفته نامه شکوفه های زیتون
۳۱ مرداد ۱۳۹۸
مقاله از تارنما

(پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۸. اسم اصلی این مقاله، «عامل حادثه تکلیم به دار آویخته شد» بوده است.)

بازخوانی روز حادثه

شکوفه های زیتون– بعد از ظهر روز چهارشنبه ۲۲ دیماه ۱۳۹۵، با مشاهده دود از خانه ای در محله تکلیم ماجرا آغاز شد. خانه آتش گرفته بود؛ مردم مطلع شدند، نزدیکان به هر سو می دویدند؛ مامورین خدمات رسان آمدند، آتش خاموش شد، سه جسد، مادر و دو فرزند پسر در عین ناباوری سوختند؛ نیروهای انتظامی، قضایی و مردم در غم فرو رفته بودند. جرقه هایی با کمک مردم در ذهن کارآگاهان بوجود آمد تا شاید صحنه آتش سوزی، چتری برای ندیدن حقیقت باشد.

ادامه این تراژدی شوکه کننده و پر از آه و افسوس برای مردم و خانواده داغدار جلالی تکلیمی و نصیری چلکاسری را از زبان مردم و مطلعین محلی مرور می کنیم:

آن روز مراسم هایی در حال برگزاری بود. جشن نامزدی و مراسم هفتم یک مرحوم؛ مردم طبق آداب و رسوم و احترام متقابل در حال آماده شدن برای شرکت در این دو مراسم بودند. بسیاری از همسایه ها بعد از ظهر یا به جشن رفته بودند و برخی دیگر بر سر مزار مرحوم؛ به هر حال محله همچون همیشه شلوغ نبود؛ برخی نیز در منازل استراحت می کردند و به دلیل سرمای هوا، درب ها و پنجره ها را بسته بودند.

مردم تکلیم انسان های درد و رنج کشیده ای هستند و هرگز همسایه ها و اقوام خود را تنها نمی گذارند. آن روز هم یکی از روزهای خدا بود. کسی فکر نمی کرد یک زن شیاد و احتمالا همدستانش می خواهند نقشه ای از پیش تعیین شده را اجرایی کنند. آنها می دانستند که بسیاری از مردم محله برای حضور در جشن و یا بر سر مزار، خانه های خود را ترک خواهند کرد و شیاطین در آن فکر بودند که از فرصت پیش آمده نیز بهره برداری کنند.

دستگیری قاتل و حضور بر سر صحنه جرم

غروب غم انگیز در تکلیم تمام نمی شد و هر از چند گاهی اخباری دهان به دهان می شد. برخی می گفتند گاز گرفتگی موجب فوت آن سه عزیز شده؛ بعضی دیگر آتش سوزی و گرفتار شدن افراد داخل ساختمان را علت حادثه می دانند اما تعدادی هم می گفتند همسر مرحومه گفته است که به تازگی النگوهای طلا برای همسرش خریداری کرده اما خود مشاهده کرده است که هم اکنون طلایی در دست همسرش نیست. یا اینکه گفته می شد احتمالا فردی با چاقویی به مادر خانه حمله ور شده و جسم او را مورد اثابت سلاح سرد قرار داده و علامت هایی نیز بر روی جسم مشهود است و… این خود دلایلی شد تا کارآگاهان پلیس به دنبال سرنخ های بیشتر بگردند که با بررسی و پرس و جو در ساعات اولیه متوجه شدند که احتمال می رود این آتش سوزی توسط عامل و یا عاملین که به منزل ورود نموده اند ایجاد شده باشد. سعه صدر و دقت تیم حاضر نیروی انتظامی موجب شد تا سبز پوشان حافظ امنیت، اطلاعات خوبی را جمع آوری نمایند.

فردای آن روز احتمالات بیشتر شد. مردم در کوچه و بازار همهمه می کردند. اخبار ضد و نقیض موجود در شهر بیانگر آن بود که شاید یک فرد که احتمالا زن هم بوده موجب این جنایت عظیم شده است. البته برخی می گویند این زن از بستگان صاحب خانه بوده و احتمالا همدست هایی نیز داشته که یقینا با پیگری مجدانه پلیس این موضوع نیز روشن خواهد شد.

کارآگاهان پلیس در کمترین زمان، پس از دستگیری و اعتراف متهم که همان فاطمه سادات جلالی بود به اصل ماجرا پی بردند و توانستند در روز شنبه با حضور قاتل بر سر صحنه جرم به جزئیات بیشتری دست یابند. گفتنی است قاتل فرزند اول از همسر اول پدر خانواده بود.

اعترافات و شرح از صحنه قتل

ساعت ۱۲ وارد منزل شدم نفت همراهم بود نامادریم در را باز کرد تعجب کرد مرا دید. بچه ها رفتند داخل اتاق من هم رفتم چاقو برداشتم. نامادریم را زدم به زمین افتاد، بچه ها آمدند ترسیده بودند. پسر همسایه آمد دنبال حسن که من حسن را تهدید کردم گفتم برو بگو مریضم مدرسه نمی آیم وقتی آمد با چاقو به سرش ضربه زدم سرش خورد به دیوار و فکر کنم همانجا فوت کرد. نامادریم و جلال را با ضربات چاقو به ناحیه دست، گردن و . . . به قتل رساندم. نفت را ریختم شعله گاز را باز کردم و اطراف منزل را نفت ریختم آتش زدم فرار کردم. یک ساعت طول کشید دوازده رفتم و ساعت یک خارج شدم.

حکم دادگاه

طبق قانون مجازات اسلامی دادگاه متهم را شایسته تحمل مجازات می داند و به لحاظ سه فقره قتل عمدی وی را به تحمل سه فقره قصاص نفس و به سبب تحریق منزل سید حسین جلالی به تحمل پنج سال حبس و همچنین به لحاظ سرقت به تحمل دو سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق و رد مال تحصیل شده از جرم در حق صاحبانش محکوم می نماید.

خواسته مردم چه بود؟

مردم محله تکلیم، چلکاسر، شهر رودبار و جای جای شهرستان که در ساعات اولیه از طریق فضای مجازی و گفتگوهای چهره به چهره اطلاعاتی از این حادثه داشتند، از سرعت عمل نیروی انتظامی، دادگستری و دادستانی کمال تشکر را داشته و درخواست نمودند که با عامل یا عاملین این جنایت غیر قابل باور و جانکاه، برخورد قانونی در اسرع وقت صورت پذیرد.

چرا فرآیند دادگاه تا این حد زمان برد؟

مشابه حادثه هولناک تکلیم در سطح کشور چندین مورد اتفاق افتاده است که به دلیل فشار افکار عمومی در کمتر از یک ماه به اجرای حکم ختم شده است. اما در جواب این سوال می توان گفت عدم پخش خبر و فراگیر نشدن آن در فضای عمومی کشور و ابتر ماندن این خبر تنها در سطح شهرستان و بخشی از استان سبب شد تا مراحل دادگاه را به ظاهر با کمی تاخیر بدانیم. به واقع افکار عمومی نقش تعیین کننده ای در تسریع روند قضایی دارد که این مسئله در حادثه تکلیم وجود نداشت.

تلاش های نافرجام برای جلوگیری از اجرای حکم

طبق شنیده ها یک ماه قبل از اجرای حکم فشارها آغاز شد. برخی ها به پدر خانواده فشار می آورند که باید از قصاص قتل فرزندانش بگذرد وگرنه از کار بیکار خواهد شد، حتی تا پای دادگستری هم می رود اما حضور یکی از همشهریان رودباری مانع این اقدام می شود.

قاتل را به انفرادی برده بودند و به نوعی با این کار می خواستند بگویند که به زودی اعدام خواهی شد. اکنون دیگر قاتل به خود آمده بود که روزهای آخر عمر خود را سپری می کند و با آسیب رساندن به خود سعی در عقب انداختن حکم را داشت. صبح روز اعدام فرا می رسد و دو تن از خواهران مقتول خود را به زندان لاکان شهر می رسانند. قاتل با مشاهده اولیای دم به عجز و ناله می افتد و تقاضای بخشش می کند. برای اینکه بتوانند قاتل را به راحتی تا پای دار بکشانند به وی می گویند تو بخشیده خواهی شد اما فقط خانواده مقتولین می خواهند تو را پای دار ببینند. طناب را به گردن قاتل می اندازند و همچنان عجز و ناله های قاتل ادامه دارد، در این بین تشکل های مردم نهاد و حتی برخی از مسئولین و روحانیون نهادهای فرهنگی سعی در جلب رضایت شکات را داشتند و فرزندان کوچک قاتل را بهانه می کردند، اما اولیای دم صورت معصوم خواهرزاده ها را جلوی چشمان خود می دیدند و به چیزی جز قصاص راضی نبودند. در این میان همزمان چند نفر در حال به دار آویختن بودند و خانواده های زیادی تجمع کرده بودند. حتی بعضی ها در پای اعدام بخشیده شده بودند. خانواده مقتول این ترس را داشتند که با رسیدن پدر مقتولین که پدر قاتل نیز می شود با دیدن این صحنه ها دلش به رحم بیاید و قاتل را ببخشد اما با دیر رسیدن وی به محل اجرای حکم، دیگر همه چیز تمام شد.

اجرای حکم

پس از کش و قوس های فراوان در نهایت قاتل در سحرگاه پنج شنبه ۲۴ مرداد ۹۸ [۱۵ اوت ۲۰۱۹] بعد از دو سال و نیم حبس در زندان لاکان و با حضور اولیای دم به دار مجازات آویخته شد.

(منبع اصلی)

 ---

 

(پنجشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۸. اسم اصلی این مقاله، «قاتل مادر و دو فرزند خردسال به اعدام محکوم شد» بوده است. )

بعد از ظهر روز چهارشنبه ۲۲ دی ماه ۱۳۹۵، آن روز مراسم هایی در حال برگزاری بود. جشن نامزدی و مراسم هفتم یک مرحوم، مردم طبق آداب و رسوم و احترام متقابل در حال آماده شدن برای شرکت در این دو مراسم بودند. بسیاری از همسایه ها بعد از ظهر یا به جشن رفته بودند یا برخی دیگر بر سر مزار عزیزان خود بودند

اختصاصی/

شکوفه های زیتون/ جوادکاظمی بعد از ظهر روز چهارشنبه ۲۲ دی ماه ۱۳۹۵، آن روز مراسم هایی در حال برگزاری بود. جشن نامزدی و مراسم هفتم یک مرحوم، مردم طبق آداب و رسوم و احترام متقابل در حال آماده شدن برای شرکت در این دو مراسم بودند. بسیاری از همسایه ها بعد از ظهر یا به جشن رفته بودند یا برخی دیگر بر سر مزار عزیزان خود بودند. به هر حال محله همچون همیشه شلوغ نبود، برخی نیز در منازل استراحت می کردند و به دلیل سرمای هوا، درب ها و پنجره ها را بسته بودند. کسی تصور نمی کرد یک زن می خواهد نقشه ای از پیش تعیین شده را اجرایی کند. قاتل می دانست که بسیاری از مردم محله در آخرین روز هفته، خانه های خود را ترک خواهند کرد و در آن فکر بود که از فرصت پیش آمده نیز بهره ببرد. قاتل کاملا با نقشه قبلی اقدام می کند و می داند که اگر در محل دیده شود ساکنین با وی به شدت برخورد خواهند کرد، به همین دلیل تصمیم می گیرد از محله روبرویی(خرمبو) وارد محله تکلیم و منزل پدر خود شود. وی ظرف مدت یک ساعت نقشه شوم خود را عملی کرده و از صحنه متواری می شود و…

دود غلیظی اطراف منزل را فرا گرفته است و همسایه ها گمان می کردند شاید ناشی از آتش برگ های خشک شده آن حوالی باشد اما بعد از گذشت مدتی به این قضیه مشکوک و شاهد صحنه ی ناخوشایندی می شوند. دود درون خانه را کاملا محاصره کرده، همسایه ها سعی می کنند در را بشکنند و وارد خانه شوند که موفق به این کار نمی شوند. فردی از پنجره جنازه ها را می بیند، با آتش نشانی و کلانتری تماس می گیرند اما دیگر کار از کار گذشته بود. جز جنازه های سوخته کودکان و مادری که غرق خون در کف اتاق افتاده است چیزی جلب توجه نمی کند. رفته رفته جمعیت زیادی اطراف خانه را احاطه می کنند و شاهد صحنه هایی می شوند که بعد از زلزله ۳۱ خرداد سال ۶۹ شاید یکی از تلخ ترین صحنه های این شهرستان باشد.

اهالی به اتفاق روی یک نفر نظر دارند و قاتل را شخصی به نام (ف. س. ج.) می دانند. وی به سرعت بازداشت می شود اما در وهله اول کاملاً ماجرا را کتمان می کند و ادعا می کند که از ساعت ۸ صبح تا چهار و نیم منزل مادرم بودم و یک ربع به پنج به خانه خودم برگشتم. مشکلی با نامادریم نداشتم. هر چند او دوست نداشت من پدرم را ببینم اما من مدت ۷ روز است که در منزل مادرم بودم و از آتش سوزی خبر ندارم.

*خواسته مردم چه بود؟

مردم محله تکلیم، چلکاسر، شهر رودبار و جای جای شهرستان که در ساعات اولیه از طریق فضای مجازی و گفتگوهای چهره به چهره اطلاعاتی از این حادثه داشتند، از سرعت عمل نیروی انتظامی، دادگستری و دادستانی کمال تشکر را داشته و درخواست نمودند که با عامل یا عاملین این جنایت غیر قابل باور و جانکاه، برخورد قانونی در اسرع وقت صورت پذیرد.

*شرح ماجرا از زبان سرهنگ محمدرضا جعفری خیرخواه

معاون اجتماعی پلیس گیلان با بیان اینکه در بررسی های صورت گرفته از محل و قوع آتش سوزی، جسد یک زن و دو کودک که در آتش سوخته بودند، کشف شد، افزود: پس از انتقال اجساد به پزشکی قانونی مشخص شد اجساد کشف شده قبل از سوختن در آتش با ضربات چاقو و ضربه به سر به قتل رسیده اند.

وی با بیان اینکه با مشخص شدن قتل و حریق عمدی، بررسی موضوع در دستور کارآگاهان آگاهی استان قرار گرفت، بیان کرد: با تحقیقات همه جانبه سرانجام کارآگاهان چهار مظنون به قتل را در همان روز وقوع آتش سوزی دستگیر و به پلیس آگاهی منتقل کردند.

خیرخواه تصریح کرد: در همان روز با محرز شدن بی گناهی سه نفر از مظنونان دستگیر شده آزاد و نفر چهارم که دختر ۲۴ ساله خانواده که از مادری دیگر بود، مورد تحقیقات تخصصی کارآگاهان قرار گرفته و در بازجویی کارآگاهان به قتل نامادری۴۲ ساله و دو برادر هفت و چهار ساله خود اعتراف کرد.

این مقام انتظامی با بیان اینکه متهم پس از ارتکاب جرم خانه پدرش را به آتش کشیده بود، خاطر نشان کرد: متهم در اعترافات خود اعلام داشته پس از تهیه دو بطری کوچک نفت سفید به منزل پدر خود رفته و پس از ورود به منزل با درگیری لفظی با نامادری اش در آشپزخانه، وی را به زمین انداخته و با چند ضربه چاقو در ابتدا وی را کشته و سپس دو برادر خردسالش را به قتل رسانده است.

وی با اعلام اینکه قاتل، خانه را به آتش کشیده و پس از خروج به منجیل گریخته بود، افزود: وی پس از دستگیری در محل وقوع جرم حاضر شده و کلیه مراحل وقوع جرم را با جزئیات تشریح کرده است.

*اولین اعتراف

قاتل سرانجام زبان به اعتراف باز می کند و می گوید بله قبول دارم با فردی به نام بنیامین اینکار را کردیم. عقده پدرم را داشتم، نقشه کشیدیم به پدرم ضربه بزنم چون در حق من بدی کرده بود و باعث تباهی زندگی من شده بود. من بنیامین را هر روز می دیدم، جریان را برایش تعریف کردم و با هم نقشه کشیدیم. من به شدت بعد از طلاق مادرم از او متنفر بودم چون با آمدن نامادری پدرم محبت را از من دریغ می کرد. به بنیامین گفتم خانه را آتش بزنیم و بنیامین با پیشنهاد من موافقت کرد و قرار شد ۲۲/۱۰/۹۵ اینکار را انجام بدهد و گفت انتقامت را از پدرت می گیرم. من موقع آتش سوزی حضور نداشتم، فقط به او گفتم برو و خانه را آتش بزن که این کار را کرد. من از طلاهای همسر پدرم خبر ندارم.

*رد اعترافات اولیه و شرح دیگری از صحنه قتل

ساعت دوازده وارد منزل شدم نفت همراهم بود نامادریم در را باز کرد تعجب کرد مرا دید. بچه ها رفتند داخل اتاق من هم رفتم چاقو برداشتم. نامادریم را زدم به زمین افتاد بچه ها آمدند ترسیده بودند. پسر همسایه آمد دنبال حسن که من حسن را تهدید کردم گفتم برو بگو مریضم مدرسه نمی آیم وقتی آمد با چاقو به سرش ضربه زدم سرش خورد به دیوار و فکر کنم همانجا فوت کرد. نامادریم و جلال را با ضربات چاقو به ناحیه دست، گردن و . . . به قتل رساندم. نفت را ریختم شعله گاز را باز کردم و اطراف منزل را نفت ریختم آتش زدم فرار کردم. یک ساعت طول کشید دوازده رفتم و ساعت یک خارج شدم.

*سوابق کیفری قات

(ف. س. ج.) دارای سابقه چند فقره معاونت در سرقت، ارتباط نامشروع و سرقت تعزیری می باشد.

*در ادامه از (ر. آ.) معروف به بنیامین بازجویی بعمل می آید اما وی منکر تمام اعترافات قاتل می شود

او را می شناسم. او به هیچ وجه در مورد نقشه آتش سوزی با من صحبت نکرده بود و من منزل پدرش را بلد نیستم و هیچ چیز در مورد خانواده اش به من نگفته و آن روز با خانواده بودم که به همراه خانم به چهارشنبه بازار رفته بودیم و تا ساعت چهار و نیم استراحت کردم بعد به سر کار رفتم. دو سه ماه است با (ف.) ارتباط نداشته ام و اظهارات او را قبول ندارم. قبول دارم خودم را بنیامین معرفی کردم.

*گواهی پزشکی قانونی و نظریه کارشناسان سازمان آتش نشانی

گواهی پزشکی قانونی در مورد علت فوت سید حسن جلالی صادر، علت فوت را عوارض مسمومیت با مونواکسید کربن اعلام داشته و علت فوت فتانه نصیری فشار بر عناصر حیاتی گردن تعیین شده است و کارشناسان سازمان آتش نشانی حریق را عمدی اعلام کرده اند. علت فوت سیدجلال جلالی با توجه به سوختگی وسیع جسد مقدور نمی باشد.

*تکذیب اعترافات گذشته از جانب قاتل!

قاتل در آخرین دفاع اتهامات انتسابی را می پذیرد و برای وی وکیل معرفی می شود. قرار جلب به دادرسی (ف. س. ج.) به اتهام قتل عمدی سه نفر، حریق عمدی و سرقت طلاجات صادر می شود. اما در جلسه رسیدگی در شهریور ۹۶ متهمه پس از تفهیم اتهام منکر تمام اعترافات خود شده و اظهار می دارد: قبول ندارم، مرتکب جرم نشده ام. زیر شکنجه اقرار کرده ام و خبر ندارم چه کسی این کار را کرده است. به من گفتند باید این مطالب را بگویی

*رد انکارات قاتل

در ادامه دادگاه انکار اقاریر متهمه را به دلیل مستندات پزشکی قانونی، سازمان آتش نشانی و همچنین بازسازی صحنه جرم و دیگر شواهد رد دانسته و علت انکار را در تعلیمات دیگر زندانیان در دوران بازداشت در محبس می داند که به هیچ وجه قابلیت اعتنا ندارد.

*رأی دادگاه

طبق قانون مجازات اسلامی دادگاه متهم را شایسته تحمل مجازات می داند و به لحاظ سه فقره قتل عمدی وی را به تحمل سه فقره قصاص نفس و به سبب تحریق منزل سید حسین جلالی به تحمل ۵ سال حبس و همچنین به لحاظ سرقت به تحمل دو سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق و رد مال تحصیل شده از جرم در حق صاحبانش محکوم می نماید.

*اعتراض و فرجام خواهی متهم!

رأی دادگاه بطرفین ابلاغ و وکیل متهمه در موعد مقرر قانونی نسبت به رأی صادره اعتراض کرده و پرونده جهت رسیدگی به فرجام خواهی به دیوان عالی کشور ارسال شد.

*رأی دیوان عالی کشور و پایان راه برای قاتل…

دادنامه فرجام خواسته صادره از شعبه سوم دادگاه کیفری یک استان گیلان که به صدور حکم بر محکومیت خانم (ف. س. ج.) به سه فقره قصاص نفس به اتهام قتل عمدی خانم فتانه نصیری، سید حسن جلالی و سید جلال جلالی و تحمل پنج سال حبس به اتهام تحریق، تحمل دو سال حبس به اتهام سرقت النگوهای متوفات و ۷۴ ضربه شلاق و رد مال اشعار دارد مطابق مقررات شرعی و موازین قانونی و ادله موجود در پرونده است و فرجام خواهی با هیچ یک از شقوق ماده ۴۶۴ قانون آیین دادرسی کیفری مطابقت ندارد و اقرار صریح متهم در مراحل تحقیق و کشف آلت جرم و نظریه پزشکی قانونی و کارشناسان آتش نشانی و بررسی صحنه جرم و بازسازی آن دلیل ارتکاب جرایم انتسابی است. بنابراین فرجام خواهی وارد نبوده و به استناد بند الف ماده ۴۶۹ قانون یاد شده با رد ادعای فرجام خواه دادنامه فرجام خواسته را ابرام می نماید.

(منبع اصلی)

تذکر بنیاد برومند

ماهیت احکام مجرمیت در نظام قضائی جمهوری اسلامی ایران

در نظام دادرسی کیفری در جمهوری اسلامی ایران ضوابط پذیرفته شدۀ دادرسی، از جمله بی طرفی، انصاف و سرعت در کار قضا، مدام شکسته می شوند. زندانیان اغلب از هر نوع ارتباط با دنیای خارج محروم اند و از دلائل بازداشت خویش بی خبر و پیش از آغاز دادرسی نیز به بررسی مدارک و شواهد مورد استناد دادستان مجاز نیستند. در مواردی وکلای متهم از حضور در دادگاه محروم می شوند. افزون بر این، اقرار ناشی از عنف و شکنجه به عنوان سند مثبِتۀ جرم متهم تلقی می شود. از آن جا که دادگاه های جمهوری اسلامی ایران اغلب خود را ملزم به رعایت موازین و ضوابط ضروری برای انجام یک دادرسی منصفانه نمی دانند، در اعتبار قانونی احکام مجرمیتی که از سوی این گونه دادگاه ها صادر می شود تردید رواست.

کیفر بدنی در نظام حقوقی جمهوری اسلامی ایران

در قانون کیفری جمهوری اسلامی برای طیفی گسترده از جرائم کیفر بدنی مقرّر شده است از آن جمله: مصرف نوشابه های الکلی، سرقت، زنا، رفتار منافی با عفّت عمومی، آمیزش زن و مرد در علن. تعیین کیفر بدنی بر محکوم به اعدام با قاضی دادگاه است. در چنین مواردی، قبل از اجرای حکم اعدام کیفر شلّاق به قصد تشدید درد مجرم جاری می شود. افزون بر کیفر شلّاق، نظام حقوقی جمهوری اسلامی قطع دست یا پای مرتکب به سرقت را نیز مجاز می داند. در چنین مواردی، دست یا پای محکوم پس از انتقال وی به بیمارستان و بی حس کردنش بریده می شود. پس از اجرای این کیفر، راه رفتن محکوم حتی به کمک عصا یا چوب بغل نیز دشوار خواهد بود.

تخطّی مستمرّ جمهوری اسلامی از تعهدات ناشی از حقوق بین الملل

استفاده از کیفرهای بدنی نه تنها منافی با اصول حقوق بین الملل است در شماری از معاهدات بین المللی نیز ممئوع شناخته شده. طبق مادۀ 5 «اعلامیۀ جهانی حقوق بشر»- اعلامیه ای که ایران آن را پذیرفته و تصویب کرده است- «هیچ کس نباید آماج شکنجه یا کیفرهای بی رحمانه، غیربشری، یا تحقیرآمیز شود. «میثاق حقوق مدنی و سیاسی بشر نیز - میثاقی که به تصویب ایران رسیده است- با زبانی مشابه اِعمال چنین کیفرهائی را تحریم کرده. مخالفت ژرف جامعۀ جهانی با این گونه کیفرها و رفتارها در «میثاق علیه شکنجه و دیگر کیفرها و رفتارهای بی رحمانه، غیربشری و تحقیرآمیز» (میثاق علیه شکنجه) بازتابی روشن یافته است. این میثاق شکنجه را چنین تعریف می کند: «هر رفتار عمدی که به قصد مجازات فرد برای عملی که از اوسرزده، یا ممکن است سرزده باشد، و به درد و رنج شدید جسمانی یا روانی اش منجر شود. گرچه جمهوری اسلامی ایران تا کنون به میثاق علیه شکنجه نپیوسته، ممنوعیت استفاده از شکنجه امروز از سوی اکثر اعضای جامعۀ بین المللی به عنوان یک اصل مسلم حقوقی و در نتیجه یکی از موازین مسلم عرف بین المللی شناخته شده است. افزون براین، گرچه اصل تحریم کیفر بدنی هنوز در حقوق بین الملل عمومی به تصریح تأئید نشده، قرائن و امارات روزافزون حاکی از آن است که اِعمال این گونه کیفرها ناقض حقوق بین الملل بشری شمرده می شود. [1] در قضیۀ آزبورن علیه جامائیکا، کمیتۀ علیه شکنجه (مرکب از گروهی از متخصصان مأمور نظارت بر اجرای اصول مندرج در «میثاق شکنجه») تأئید کرد که باید «هرنوع کیفر بدنی را باید رفتاری بی رحمانه، غیرانسانی و توهین آمیز، و در نتیجه ناقض اصل هفتم «میثاق علیه شکنجه»، شمرد. مجمع عمومی سازمان ملل متحد تخطّی مستمر جمهوری اسلامی ایران را از تعهداتی که در مورد اجرای اصول حقوق بین الملل بر عهده گرفته است بارها مورد رسیدگی قرار داده است, از جمله در دسامبر سال ۲۰۰۷. در قطعنامۀ شماره ۶۲/۱۶۸، مجمع نامبرده نگرانی عمیق خود را نسبت به تخطی مدام این دولت از موازین حقوق بین المللی بشر اعلام کرد به ویژه با اشاره به «موارد مسلم شکنجه و رفتار بی رحمانه، غیرانسانی و توهین آمیز با متهمان و مجرمان و سنگسار کردن، شلّاق زدن و قطع دست و پای آنان.»


[1] ن. ک. به: Rodley, The Treatment of Prisoners Under International Law, p. 309