بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
ترویج مدارا و عدالت به کمک دانش و تفاهم
جمهوری اسلامی و نقد حقوق بشر

نظر هاشمی رفسنجانی درباره سازمان مجاهدین خلق و رهبران آن (اردیبهشت ٦٠)

علی اکبر هاشمی رفسنجانی
روزنامه جمهوری اسلامی
۴ اردیبهشت ۱۳۶۰
مصاحبه

موضوع : هاشمی رفسنجانی و سازمان مجاهدین خلق (تا آغاز سال ٦٠)

مقام مسئول : علی اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی

مناسبت : مصاحبه

تاریخ: ٤ اردیبهشت ١٣٦٠

منبع : هاشمی رفسنجانی، مصاحبه‌های سال ٦٠- ص ٣٠ تا ٣٢- تهران، تابستان ١٣٧٨ (به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی، ٤ اردیبهشت ١٣٦٠)

 

از همان روزهای اول، نسبت به قسمتی از کارشان که همان ایدئولوژی آن‌ها باشد اعتراض داشتم. آن‌ها هنوز هم از این ایدئولوژی دست برنداشته اند. در حقیقت، سازمان مجاهدین، پایه‌گذار اصلی این انحراف بوده است؛ چنان که کتاب‌های اصلی‌شان کاملا براساس التقاط بین مارکسیسم و اسلام نوشته شده است.

 

.... دو سه سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، خط و خطوط مشخص بود؛ حتی زمانی که ما در زندان بودیم، در آنجا هم حرکت‌های اسلامی، التقاتی و ملی گرا- که مشوب و مخلوط با اسلام شده بود- مشخص و چهره‌ها شناخته شده بودند. بعد از انقلاب هم چهره‌هایی که این خط [حزب الهی] را ترویج می‌کردند و یا در همان دوران، در شکل‌گیری خطوط مؤثر بودند و سابقه مبارزه با خطوط انحرافی را داشتند، مشخص بودند.

آن اشخاصی که شما نام بردید، اکثراً سابقه داشتند. آن روزها مرحوم مطهری به خاطر اصرار بر خط اسلام راستین و مبارزه با انحرافات گروه‌ها- پیش از انقلاب- سخت مورد بغض قرار گرفته بود. ما خودمان در زندان بایکوت این‌ها شده بودیم. مرحوم مفتح را به خاطر همین رویه‌ای که با این‌ها داشت- مکرراً تهدید کرده و برایش به اصطلاح افشاگری می‌کردند....

از همان روزهای اول، نسبت به قسمتی از کارشان که همان ایدئولوژی آن‌ها باشد اعتراض داشتم. آن‌ها هنوز هم از این ایدئولوژی دست برنداشته اند. در حقیقت، سازمان مجاهدین، پایه‌گذار اصلی این انحراف بوده است؛ چنان که کتاب‌های اصلی‌شان- که حتی جوری است که اخیراً هم این‌ها ترویج‌شان نمی‌کنند- کاملا براساس التقاط بین مارکسیسم و اسلام نوشته شده است. من که خود آن‌ها را ندیدم، ولی کسانی که آشنایی بیشتری داشتند می‌گفتند که آن‌ها کاملا با حسن نیت و برای اینکه (به عقیده خودشان) پلی باشند بین دنیای مارکسیسم- که علیه امپریالیسم می‌جنگد- و توده اسلامی ایران- که متن جامعه را تشکیل می‌داد- این راه را انتخاب کرده بودند.

یکی از اشتباهات واضحی که آن‌ها داشتند این بود که مارکسیسم را علم مبارزه می‌دانستند و دایماً از تزریق اسلام به مارکسیسم و یا تزریق فرمول مارکسیسم به محتوای اسلام حرف می‌زدند. این‌ها به زعم خودشان می‌خواستند یک چیز جدیدی درست کنند؛ لذا خیلی مبتهجانه، این را بزرگترین ابتکار معرفی می‌کردند و می‌گفتند تنها گروه مسلمانی که موفق شده‌اند بین دو جریان اسلام و مارکسیسم پل بزنند و از آن یک چیز جدید دربیاورند، مجاهدین خلق هستند.

این اشتباه، این‌ها را وادار کرد که یک سری مطالب به نام اسلام، به خورد جوانان بدهند. جوانان هم با چنین عناوین ظاهرفریب و اصطلاحات مطنطن و پرزرق و برق مارکسیستی که کوله‌باری از ادعاهای انساندوستی و خلق گرایی و مبارزه با ظلم را نیز با خود داشت و قلمزنان چپی دنیا خیلی روی این اصطلاحات کار کرده بودند، در برخورد اول خیلی زود فریب می‌خورند. حتی خود ما که به هرحال ده، بیست سال در معارف اسلامی تحصیل کرده بودیم، تحت تأثیر این گونه مسائل قرار می‌گرفتیم؛ اما این مقدار قدرت تحلیل را هم داشتیم که بفهمیم اشتباه از چه نقطه‌ای شروع می‌شود و محتوای حرف‌ها این‌ها، در کجا با اصل اسلام درگیر و مخالف است.... پیوستن عدۀ کمی از آن‌ها به اسلام راستین هم نشان داد که این حرکت نمی‌تواند در حال و آینده مفید باشد و خوب بود که بقیه پند می‌گرفتند و راه را اصلاح می‌کردند؛ اما متاسفانه هنوز هم اصرار دارند که به همان راه بروند....

تشکیلات سیاسی باطل که اصلا بهتر است در خطر باشد و از بین برود؛ ولی تشکیلات سیاسی حق (آنچه که ما خیال می‌کنیم)، تشکیلاتی است که براساس فقه و تفقه اسلامی باشد؛ چنان که متن انقلاب اسلامی هم همین است.