بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

محمدرضا رحیمی

درباره

ملیت: ايران
مذهب: احتمال قوی اسلام
وضعیت تأهل: نامعلوم

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۱۷ مهر ۱۳۵۸
محل: زندان اوين، تهران، استان تهران، ايران
نحوه کشته‌شدن: تيرباران
اتهامات: قتل و/يا قتل مسلمانان و /يا مبارزين; مفسد فی‌الارض

ملاحظات

خبر اعدام استوار محمدرضا رحیمی در روزنامه‌های انقلاب اسلامی (۱۷ و ۱۸ مهر ۱۳۵۸) و کیهان (۱۷ مهر ۱۳۵۸) به چاپ رسید.

دستگیری و بازداشت

طبق گزارش کیهان، متهم شرایط دستگیری و بازداشت خود را بدین شرح در دادگاه بیان کرد: "در خانه نشسته بودم که عده ای به سراغم آمدند. وقتی وارد خانه شدند، چشمانم را بستند و چند تیر هوایی شلیک کردند. به واسطه شلیک گلوله‌ها دچار ناراحتی قلبی شدم و از ترس بیهوش شدم. همان شب با خوردن مقداری تریاک اقدام به خودکشی کردم. وقتی چشم باز کردم، خود را در بیمارستان دیدم. پس از بهبودی از بیمارستان به کلانتری انتقال یافتم. پس از تحقیقات مقدماتی به زندان قصر منتقل شدم و تا امروز که محاکمه می‌شوم، در زندان بوده‌ام. صبح روزی که دستگیر شدم، فرزندم تمام فشنگ‌ها و سلاح‌هایی را که در خانه داشتم تحویل داد که رسیدش در پرونده موجود است."

دادگاه

بر اساس گزارش کیهان، دادگاه درساعت ۱٠ صبح در محل زندان اوین تشکیل جلسه داد. خبرنگار انقلاب اسلامی (۱۷ مهر) خاطرنشان ساخت که دادرسی تا ساعت ۱ بعدازظهر به طول انجامید و پس از آن دادگاه چند ساعت به شور پرداخت.

اتهامات

اتهامات استوار رحیمی طبق گزارش انقلاب اسلامی (۱۸ مهر) چنین بود: "شرکت در کشتارهای ۱۵ خرداد و روزهای بعد از آن و کشتن حداقل ۵ تن از مبارزین و تظاهرکنندگان در حوالی مولوی، سه راه سیروس، بازار، میدان بارفروش‌ها و میدان شوش، باجگیری، آزار و اذیت مردم، و شرکت در دستگیری عده‌ای از مبارزین."

در شرایطی که حداقل تضمین‌های دادرسی رعایت نمی‌شود و متهمین از یک محاکمه منصفانه محرومند، صحت جرایمی که به آنها نسبت داده می‌شود مسلم و قطعی نیست.

مدارک و شواهد

بر اساس گزارش‌های کیهان و انقلاب اسلامی (۱۷ مهر)، درجلسه دادگاه ۳۵ شاهد علیه استوار رحیمی شهادت دادند. از این تعداد، عده‌ای اظهار کردند که متهم را مسلسل به دست سوار بر جیپ دیده‌اند، اما مطمئن نبودند که کسی مشخصا در اثر شلیک گلوله‌ای توسط وی کشته شده باشد. عده‌ای دیگر اظهار داشتند که وی در هنگام یورش مردم به کلانتری ۶ به جای شلیک هوایی به سوی تظاهر کنندگان شلیک می‌کرده است که به زخمی شدن یک نفر و کشته شدن یک نفر دیگر انجامیده است. یکی از شهود متهم را عامل دستگیری طیب حاج رضایی دانست. دو نفر دیگر اظهار داشتند که متهم آنها را با مسلسل تهدید کرده است.

دفاعیات

طبق گزارش‌های کیهان و انقلاب اسلامی (۱۷ مهر ۱۳۵۸)، استوار رحیمی اتهامات وارده را تکذیب کرد و گفت: "ساعت ۹ صبح ۱۵ خرداد ۴۲ به سرگرد ساعتساز رییس کلانتری وقت (کلانتری ۶) اطلاع رسید که جمعیت زیادی از طریق میدان شوش به سوی میدان مولوی در حال حرکتند. رییس کلانتری بلافاصله همه ماموران را جمع کرد و قسم داد که اگر مردم به کلانتری حمله نکردند به طور مسالمت‌آمیز عمل کنید و اگر حمله کردند تیرهوایی بزنید تا متفرق شوند. رییس کلانتری آنگاه به ما باطوم و اسلحه داد. نزدیک به ۴‌هزار نفر به سوی کلانتری در حرکت بودند. به صد قدمی کلانتری رسیده بودند که متوجه شدیم اسلحه سرد دارند. مردم سر راهشان همه باجه‌های بلیط فروشی را آتش زده بودند و چند دستگاه اتوبوس را نیز به آتش کشیده بودند. تعداد زیادی از تیرهای چراغ برق را مردم کنده بودند و در وسط خیابانها ریخته بودند. مردم به قصد خلع سلاح ماموران کلانتری به سمت کلانتری به سمت کلانتری می‌آمدند. تا اینکه در ساعت ۱٠ حدود ۴٠٠ نفر با اسلحه سرد و آجر و چوب به گیشه تلفن و کلانتری حمله کردند و به دستور کلانتر ما تیر هوایی زدیم تا متفرق شوند و به هیچکس آسیبی نرسید. پس از گذشت نیم ساعت به درخواست رییس کلانتری عده زیادی سرباز مسلح به کمک ماموران کلانتری آمدند. سربازان به همراه ماموران کلانتری به طرف میدان شاه سابق در انتهای خیابان مولوی و نقاطی که مردم حرکت می‌کردند رفتند. پس از استقرار گروهی سرباز در کلانتری و حرکت چند کامیون سرباز در خیابان‌های جنوب شهر مطلع شدیم که حکومت نظامی برقرار شده است."

در مورد اتهام دستگیری طیب حاج رضایی، متهم گفت: "من هرگز در دستگیری طیب حاج رضایی دخالت نداشتم؛ طیب توسط عوامل ساواک حدود هفت هشت روز بعد از ۱۵ خرداد دستگیر شد."

در مورد شهود، متهم اظهار کرد: "کسانیکه در اینجا بر علیه من شهادت دادند، همانهایی هستند که در کودتای ننگین ۲۸ مرداد به خانه مرحوم دکتر مصدق ریختند و آن اعمال را انجام دادند. اینها حالا همه مسلمان شده‌اند و دم از اسلام می‌زنند. شهادت همه آنها دروغ است." وی در انتها از محضر دادگاه تقاضای صدور حکم برائت خود را کرد.

در گزارش‌ها اشاره‌ای به این نشد که متهم توانسته باشد از شهودی که برعلیه او شهادت می‌دهند سئوال کند یا بخواهد که از آنها سئوالاتی بشود. همچنین به شهودی که برله متهم شهادت دهند و بتوانند با همان شرایط شهود علیه او احضار شده مورد سوال قرار گیرند، اشاره‌ای نشد.

حکم

شعبه پنجم دادگاه انقلاب اسلامی مرکز آقای رحیمی را "مفسد فی الارض" شناخت و به اعدام محکوم کرد. حکم اعدام در سحرگاه به اجرا درآمد.

تصحیح و یا تکمیل کنید