یادبود امید
زنان و مردانی که با سرگذشتشان در این صفحه آشنا می شوید امروز شهروندان شهری خاموش اند که امید نام دارد. در این شهر قربانیان جبر و ستم از یاد و خاطره حیاتی دیگر یافته اند.
این جا شهروندان را اصل، نسب، مذهب، قومیت و ملیت های گوناگون است، با کردار و پندارهای گوناگون و گاه متضاد. اما پیوندشان را درامید انسانیت و حقوق طبیعی شان قوام می بخشد. دلیل اشتراکشان در شهروندی این است که هر کدام یک روز به بیداد و نامردمی از حق حیات محروم شده اند. و آن روزکه سرنوشتی به تباهی کشیده می شد، زندگی خانواده ای متلاشی می گردید و دردی توصیف ناپذیر بر آنان تحمیل می شد، این همه را جهان دورادور نظاره می کرد.
محمدرضا ثلاث باباجانی…
یکی از دراویش گنابادی بود که علیرغم ایرادات و ابهامات فراوان در روند رسیدگی به پروندهاش، به اعدام محکوم شد
علیرضا تاجیکی…
پانزده ساله بود. نوجوانی ریزنقش و مذهبی که دارای مقام استانی در رشته دوچرخهسواری بود
ابوالفضل چزانی شراهی…
او وقتی درگیر نزاع شد کمتر از ۱۵ سال داشت. روز قبل از اعدام برای آرامش دادن به مادرش گفت: «نترس مامان، هیچی نمیشه!»