بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
ترویج مدارا و عدالت به کمک دانش و تفاهم
قربانیان و شاهدان

عبور از «تونل وحشت» : روایت زندانی سیاسی بلوچ

مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران
خبرگزاری هرانا
۲۷ بهمن ۱۳۹۵
گزارش

نور احمد خسن زهی، زندانی سیاسی بلوچی است که هم اکنون محکومیت ۲۸ ساله حبس خود را در زندان اردبیل در شرایط تبعید سپری می کند. این زندانی روایت های متعددی از تجربه شکنجه های جسمی و روحی اعمال شده دارد، او در قسمتی از روایت خود می گوید “یکی از شکنجه‌های جسمی این بود که من را به تخت می‌بستند و خودشان اسمش را تخت معجزه گذاشته بودند. به این صورت که روی تخت من را می‌خواباندند و دست‌ها را دستبند و پاها را هم محکم با طناب می‌بستند و انگشت‌های شست را جداگانه با طناب باریکی به هم  محکم می‌بستند که متهم توانایی کوچک‌ترین حرکتی را نداشته باشد و با یک کابل ضخیم به‌طور وحشیانه بر روی کف پا ضربه می‌زدند”. سرگذشت او را در ادامه بخوانید.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، نور احمد حسن زهی فرزند نور محمد متولد ۱۳۶۵، متأهل، در تاریخ ۲۳ اسفند ۱۳۸۹توسط نیروهای وزارت اطلاعات در شهر زاهدان دستگیر شد.

هنگام دستگیری آقای حسن زهی، خانواده وی شامل همسر، فرزند معلول ۶ ساله و برادر ۱۲ساله اش نیز بازداشت و در اداره اطلاعات چندین ساعت مورد «بازجویی و تهدید» قرار گرفتند. به گفته نزدیکان این خانواده، در اثر این بازداشت همسر نوراحمد حسن زهی دچار مشکلات روحی شده که علیرغم گذشت ۶ سال هنوز اثرات آن وجود دارد، وضعیت فرزند معلولش بدتر و برادرش دچار افسردگی و ترک تحصیل شد.

نوراحمد حسن زهی از زمان بازداشت به مدت ۹ ماه در سلول انفرادی اداره اطلاعات نگهداری و تحت شکنجه و بازجویی قرار گرفت.

یک منبع نزدیک به این شهروند بلوچ در مورد شکنجه های اعمال شده روایت وی را این چنین نقل می کند: “به مدت ۹ ماه در بدترین وضعیت ممکن قرار داشتم. ازجمله تحمل انفرادی تاریک با چشمانی بسته و همچنین شکنجه‌های جسمی و روحیه روانی شدید که روزی صدبار آرزوی مرگ می‌کردم. یکی از شکنجه‌های جسمی این بود که من را به تخت می‌بستند و خودشان اسمش را تخت معجزه گذاشته بودند. به این صورت که روی تخت من را می‌خواباندند و دست‌ها را دستبند و پاها را هم محکم با طناب می‌بستند و انگشت‌های شست را جداگانه با طناب باریکی به هم  محکم می‌بستند که متهم توانایی کوچک‌ترین حرکتی را نداشته باشد و با یک کابل ضخیم به‌طور وحشیانه بر روی کف پا ضربه می‌زدند. طوری که مغز انسان سوت می کشید و بعد از شکنجه که پاهایم وحشتناک ورم می‌کرد و خون‌آلود می‌شد و توانایی یک گام برداشتن را هم نداشتم،  دو نفر از شکنجه گران دست‌هایم را میگرفتند و به‌زور راه می‌بردند. طوری که از شدت درد من از حال می‌رفتم، ولی بازهم ول کن نبودند و با مشت و لگد به جانم می‌افتادند و می‌گفتتند باید راه بروی و با چشمانی بسته من را به در و دیوار می‌کوبیدند و بعد به داخل سلول تاریک می‌انداختند و داخل سلول سنگ دستشویی بود که با یک دیوار نیم متری بین من و سنگ دستشویی حائل بود. باوجود نزدیکی دستشویی از شدت درد  به‌صورت سینه‌خیز یا به کمک دیوار می‌توانستم بروم. البته در کنار این شکنجه‌های جسمی، شکنجه‌های شدید روحی هم بود ازجمله اینکه تهدید می‌کردند اگر اعتراف نکنی خانواده‌ات را می آوریم و جلویت شکنجه می‌دهیم.”

نهایتا بعد از ۹ ماه آقای حسن زهی با اتهامات « اقدام علیه امنیت کشور از طریق محاربه و تبلیغ علیه نظام» در «یک دادگاه فرمایشی» به ۲۶ سال حبس و تبعید به شهرستان خلخال محکوم شد.

در تاریخ پنجم خرداد سال ۹۱، زندانیان بند سیاسی زندان زاهدان از جمله نور احمد حسن زهی، توسط گارد ویژه زندان شدیدا مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. این زندانیان به دلیل توهین های مذهبی مسئولان زندان دست به اعتصاب غذای اعتراضی زده بودند. ضرب و شتم این زندانیان آنگونه شدید بوده که گفته می شد، «سر بیش از ۳۰ زندانی شکسته و چشم یک زندانی نابینا شده بود».

حسن زهی در مورد این ضرب و شتم گفته است: “در زندان هم ‌دست از سر ما بر نمی‌داشتتند. طوری که مسئولین زندان ما را  با یک دید دیگری نگاه و برخورد می‌کردند و تا آنجا پیش رفتند که ما مجبور شدیم دست به اعتراض مسالمت‌آمیز بزنیم و این اعتراض ما بهانه‌ای شد برای سرکوب بیشتر، طوری که من و سایر دوستانم را به ‌صورت وحشیانه مورد ضرب و شتم شدید قرار دادند و به مدت ۲ماه ما را با دستبند و پابند به داخل سلول‌های قرنطینه زندان همراه با شکنجه جسمی و روحی انتقال دادند.”

این شهروند بلوچ در تاریخ سیزدهم تیرماه ۹۱ برای اجرای حکم به زندان خلخال واقع در شهرستان اردبیل تبعید شد.

نور احمد حسن زهی در مورد «شرایط خیلی بد» زندان خلخال به نزدیکانخود روایت کرده: “زندان خلخال وضعیت خیلی بدی داشت. یک ‌بند محکومین داشت. ظرفیت زندان از لحاظ تعداد نفرات ۵۰ نفر بود ولی آمار زندان وحشتناک بود. یعنی ۱۳۰نفر آن‌هم ۱۳۰ نفری که به‌جرات می‌توانم بگویم ۱۲۰ نفرشان معتاد بودند و کارتن‌خواب‌ها ی متجاهر بودند. از نظر بهداشتی وضعیت وخیم بود، طوری که برای آن‌ همه زندانی فقط یک حمام وجود داشت. آن‌ هم اکثر اوقات خراب بود و فشار آبی وجود نداشت. سرویس بهداشتی هم  ۳ تا بود. که آن‌ها هم وضعیت مناسبی نداشتند. وضعیت تلفن هم خوب نبود و فقط یک کیوسک تلفن موجود بود و با آن ‌همه ازدحام جمعیت، من یک روز در میان  برای ۳ دقیقه در حد سلام و احوالپرسی می‌توانستم صحبت کنم و مسئله دیگر کلاس‌های اجباری بود به‌ طوری ‌که ساعت ۸ صبح، حتی اکثر اوقات بدون اینکه فرصت صبحانه خوردن داشته باشیم، ما را به کلاس که در نمازخانه زندان برپا می‌شد می بردند و کلاس به مدت ۳ساعت بدون وقفه ادامه داشت و همین موضوع باعث بار روانی شدید در من و سایر زندانی‌ها شده بود. ضمناً در کنار تمام این مشکلات و سختی‌ها یکی این بود که در هوای بسیار سرد زمستان  در برف و بوران شدید، زندانبان ها ما را مجبور می‌کردند به هواخوری زندان برای آمارگیری برویم و ما مجبور بودیم نزدیک به یک ساعت سرمای شدید و طاقت فرسا را  تحمل ‌کنیم.”

تحمل ۳ساله این سختی ها باعث شد تا آقای حسن زهی به همراه علی پژگل دیگر زندانی سیاسی بلوچ که به تازگی به این زندان منتقل شده بود، در مجموعه اعتراضات زندانیان این زندان نسبت به شرایط آن محل شرکت کنند.

نور احمد حسن زهی و علی پژگل، پس از این قائله «به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفتند به نحوی که تا یکسال جای ضربات باتوم و شلنگ بر بدنشان مشخص بود و در حال حاضر بعد از بیش از دو سال جای شوکر برقی بر بدنشان مانده است». این زندانیان پس از ساعت ها شکنجه به همراه ده زندانی دیگر در تاریخ شانزدهم خرداد ۹۴ به زندان اردبیل منتقل شدند.

در زندان اردبیل، برای «استقبال» از این زندانیان، «تونل وحشت» متشکل از گارد باتوم بدست، تشکیل دادند و به مدت بیش از یک ماه نیز در زندان اردبیل در سلول با دستبند و پابند، مورد ضرب و شتم و آزار و تحقیر و توهین قرار گرفتند. به گفته این زندانیان “همواره دستبند و پابند بدستمان بود و مانند حیوان به ما غذای کمی می دادند، مقداری غذا که حتی یکنفر را سیر نمیکرد، داخل پلاستیک می گذاشتند و به داخل سلول پرتاب می کردند. هرکسی از هر ارگانی می آمد اختیار تام داشت ما را به باد کتک بگیرد، حتی یکبار رئیس ستاد دیه آقای انزابی آمد و سراغ ما دو نفر را گرفت. وقتی سرباز ما را نشان داد، شروع کرد به کتک زدن ما تا زمانی که روی زمین افتادیم.”

نوراحمد حسن زهی و علی پژگل نهایتا به دلیل شورش در زندان، مورخ سیزدهم مردادماه ۹۵در دادگاه خلخال دادگاهی شدند و با اتهام اخلال در نظم زندان به دو سال و چهارماه حبس، ۱۰ میلیون تومان دیه و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شدند. این حکم درحالی صادر شد که این زندانیان هرگونه ایفای نقشی در ضرب و جرح زندانبانان را تکذیب کردند و مدعی شدند تنها به دلیل گرایشات فکری و سیاسی مورد هدف قرار گرفته اند.

در حال حاضر، نور احمد حسن زهی همراه پنج زندانی سیاسی در تبعید به نام های علی پژگل، عبدالکریم شه بخش، ماهر کعبی، محمد صابر ملک رئیسیو شیراحمد شیرانی در بند معروف به «بند مرگ» زندان مرکزی اردبیل تحمل حبس می نماید.

این بند که «بیشتر شبیه قرنطینه» است، یک اتاق ۱۲ متری است، با ۱۸ تخت و یک هواخوری کوچک. در این بند محدودیت های زیادی از جمله نبود تلفن داخل بند و محدودیت زمان تماس اعمال می شود. زندانیان برای تلفن روزانه ۱۵ دقیقه به محل انبار خارج از بند منتقل می شوند. به گفته نزدیکان زندانیان سیاسی تبعیدی در این بند، رفتار کلیه کارکنان زندان با آنان تبعیض آمیز است. این زندانیان همواره به دلیل اتهامات، زبان و مذهب متفاوت توسط مسئولین این زندان مورد تهدید، اهانت و تحقیر قرار می گیرند. این رفتارها حتی با خانواده های این زندانیان که از راه های بسیار دور برای ملاقات می آیند نیز انجام می شود، به طوری که برخی از این زندانیان از جمله آقای حسن زهی از خانواده های خود خواسته اند دیگر به ملاقات آنها نیایند.

(لینک اصلی منبع)